برای دومین مرتبه در چند روز گذشته، وارد محوطه کارگاهی اولین سمپوزیوم مجسمه سازی منطقه آزاد واقع در پارک ۱۷ هکتاری آبادان می شوم، یک گروه صمیمی متشکل از هنرمندان زن و مرد مصمم تر از روز و روزهای گذشته به شوق اتمام خلق ایده های خود روزی دیگر را آغاز کرده اند، با آنها در هفدهمین روز همراه می شوم تا ثبت لحظه کنم. صدای سنگ جت، سمباده برقی پمپ های هوا و جرثقیل سکوت فضا را می شکند تا به نوعی سوت شروع یک روز دیگر از این ماراتن را اعلام کند. به سنگ ها خوب نگاه می کنم، ابعاد نافرم روزهای آغازین حالا شکل گرفته اند و هر گروه در حال انجام ظرافت کاری ها است. تابلوی مشخصات نام هر اثر و طراح آن پشت سر هرگروه نمایان است، مجنون، بدون عنوان، همراه شو... . نزدیک ظهر است و گرد سفید ناشی از سمباده سنگ ها همه هنرمندان را سفیدپوش کرده، تمام سعیم بر این است تا این تلاش هنرمندانه را از بهترین زاویه عکاسی کنم، شاید قدری از زیبایی های در حال خلق گروه سمپوزیوم را توانسته باشم به تصویر بکشم. ابرهای آسمان نیز نظاره گر این جریان هنرمندانه هستند. حالا من هم از گرد سنگ ها سفید پوش شده ام، گوش هایم از صدای سنگ جت و ابزار سنگ تراشی کیپ شده، خودم را می تکانم، یکی از اعضای کارگاه به من نزدیک می شود و مرا به چایی دعوت می کند. خداحافظی می کنم. تجربه خوبی بود و حس بهتر شدن دارم. به دور از هیاهوی آزار دهنده دنیا. چقدر نیاز به دیدن و انجام کار خلاقانه و هنری داریم تا روحی تازه کنیم. از کارگاه فاصله می گیرم و رفته رفته صداها محو می شود.