به گزارش برنا، زمانی که ریموند کارور در بهار 1962 نمایشنامه ی گل های میخک را نوشت، بیست و سه سال داشت. نان آور خانواده ای بود و کارگر تمام وقت کارخانه ی چوب بری، دانشجوی نیمه وقت دانشگاه و نویسنده ای روبه رشد. او هم مثل جورج ردفدر قهرمان بیست و هشت ساله ی نمایش، می دانست ایفای چند نقش متضاد چه حالی دارد.
گل های میخک کاری تجربی است که کارور برای تکلیف درس دانشگاه نوشته و بر اساس الگوی کارهایی که هم زمان خوانده بود، شکل گرفت.
شاید در میان آن ها بتوان به در انتظار گودوِ ساموئل بکت (1952) ژاک یا اطاعتِ اوژن یونسکو (1954) داستان باغ وحش( 1959) و رویای امریکایی(1961) ادوارد آلبی اشاره کرد.
«گلهای میخک» برای اولین بار در یازده ماه مه 1962 در تالار فاندرزهال کالج ایالتی هامبولت که حالا دانشگاه شده است در آکارتا کالیفرنیا اجرا شد.
«گل های میخک» تنها نمایشنامه ای است که ریموند کارور، نویسنده شهیر آمریکایی نوشته است. اما کارور در نگارش دو نمایشنامه دیگر با همسرش " تس گالاگر " همکاری کرده که در مجموع، هر سه این نمایشنامه ها را اسدالله امرایی ترجمه کرده است.
بخشی از کتاب:
صحنه ی خالی نیمه روشن است. دو سه دقیقه مانده به آغاز نمایش نور چراغها روشن تر میشود و دو دستیار صحنه نیمکت مخصوص پارک را دو نفری میآورند. نیمکت را وسط صحنه میگذارند و میروند. جورج از سمت چپ وارد میشود. یک دسته گل میخک قرمز و سفید در دست دارد. دسته گل لای کاغذ زرورق پیچیده شده. دوروبرش را نگاه میکند، دسته گل را روی نیمکت میاندازد.مینشیند.
بلافاصله گروهی قدم زنان از وسط صحنه میگذرند، تک تک یا چند نفری. به جورج توجهی نمیکنند که وقتی رد میشوند بلند میشود.آخرین نفر که از صحنه خارج میشود جورج بی هدف یکی دو قدم بر میدارد. بعد دوباره روی نیمکت مینشیند. گلها را بر میدارد و آنها را بو میکند. در این لحظه لوسی پرل از سمت راست صحنه ظاهر میشود. جورج او را میبیند. گلهارا گوشهی نیمکت میاندازد. گلها تا آخر صحنه روی نیمکت میماند. جورج به او اشاره میکند که نزدیک تر بیاید. لوسی پرل به آرامی جلو میآید و جورج بلند میشود و به طرف او میرود. با همدیگر خوش و بش میکنند و بعد از هم فاصله میگیرند.