به گزارش گروه روی خط رسانههای خبرگزاری برنا؛ 75 سال پیش در بهار سال 1945 میلادی، ارتش سرخ، شهر برلین را به تصرف درآورد و نقطه پایانی بر فاجعه بشری آلمان نازی گذاشت. یکی از شخصیتهای جالب و شایان مطالعه دولت رایش سوم، جوزف گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر است. او تا پایان به هیتلر وفادار ماند و بعد از دیدن غرش تانکهای روسی در خیابانهای برلین و اطمینان از شکست نازی، در 11 اردیبهشت 1320 خودکشی کرد.
گوبلز، از نزدیکترین یاران پیشوا بود. هیتلر، پیشوای خونخوار نازی، پیش از خودکشی، او را بهعنوان صدراعظم بعد از خود معرفی کرده بود. در آن دوره، همه رسانههای آلمان و مؤسسات هنری و فیلمسازی، تحت دستور گوبلز کار میکردند. خودش مدیر یک مجله هفتگی بود و همواره درباره «پیروزی نهایی» در آینده نزدیک مینوشت و از اختراع سلاحهای معجزهآمیز خیالی خبر میداد.
همیشه برایم جالب بود بدانم که در برآمدن و خسارات افراد جنایتکاری مانند هیتلر، رسانههای همراهش چقدر تأثیرگذار بودهاند؛ آیا آنها با تکرار و نشر توهمات جعلی، او را جنایتکار کردند یا صرفا خودشان همچون ابزاری از سوی هیتلر مورد سوءاستفاده قرار گرفتند؟ آیا او بدون همکاری رسانهها و تهییج افکار عمومی هم میتوانست موفق شود؟ اگر رسانهها به اصول حرفهای خود پشت نکرده و به مخاطبانشان خیانت نمیکردند، آیا هیتلر توان دستیازیدن به بزرگترین فاجعه بشری از ابتدای تاریخ تاکنون را پیدا میکرد؟
در جنگ جهانی دوم، بیش از 60 میلیون انسان کشته شد. تعداد معلولان، مجروحان و بیخانمانشدگان هم بیشمار بود. دستگاه تبلیغاتی گوبلز با بهرهگیری از رادیو، روزنامه و سینما، گسترده و کارآمد بود. کسانی که محتوای خسارتبار این رسانهها را تهیه میکردند، آیا نادانسته در این جنایت عظیم همراه میشدند یا میدانستند و مجبور به این کار بودند؟ اصول حرفهای روزنامهنگاری خاطرنشان میکند فردی که در یک رسانه تولید محتوا میکند، باید بکوشد با روایت تا حد ممکن دقیق، منصفانه، متوازن و بیطرفانه واقعیت، کمکحال جامعه برای نزدیکشدن به حقیقت باشد. برخی فکر میکنند روزنامهنویس مردهشور است؛ کس دیگری سیاستگذاری میکند و او شریک جنایات نیست. اما این چقدر قرین واقعیت است؟
کسانی که اخبار و تفاسیر رادیو برلین و سایر رسانهها را تنظیم و آماده میکردند، جنگاور که نبودند، نویسنده و روزنامهنگار بودند. آیا آنها دانسته به اصول حرفهای خود خیانت میکردند و خونخواری مانند هیتلر را در تعبیرشدن توهمات مالیخولیاییاش، به قیمت خرابشدن شهرها و روستاها و بدبختشدن خانوادهها و ریختهشدن خون میلیونها انسان بیگناه، یاری میرساندند؟ آیا آنها در کام ایدئولوژی نژادپرستانه نازیسم گرفتار آمده بودند و فکر میکردند کار درست را انجام میدهند؟ هیتلر و خودکامههای دیگر، بدون بُرد رسانهای، تا کجا میتوانستند جنایت کنند؟
من فکر میکنم همافزایی مستبدان با نویسندگان و هنرمندان خودفروخته بود که حجم جنایات بشری را افزون میکرد. اهل رسانه، رگ خواب افکار عمومی را بلدند؛ پس با خیانت به حرفه خود، بر توهمات هیتلر میدمیدند و به آن ابعاد فاجعهبار میبخشیدند. اگر نویسندگان و هنرمندان فشار را تحمل میکردند و تسلیم ایدئولوژی ضدبشری نمیشدند، هیتلر نمیتوانست صرفا با تکیه بر ماشین جنگی خود، چنان فجایعی ضدانسانی خلق کند. این رسانهها بودند که جوانان و نوباوگان تشنه جنگ را تحریک و تهییج کرده و روانه میدان نبرد میکردند.
تاکنون درباره میزان خسارات رسانههای خیانتپیشه، پژوهشی انجام نشده است؛ بااینحال، بررسی اجمالی وقایع مختلف، گویای بزرگی آن است. در انقلاب روسیه، همین رسانههای همراه و همیار استالین، شریک جنایتهای تاریخی او بودند؛ چه جانهای عزیزی که با تیترها و نوشتههای روزنامه پراودا، طعمه جوخههای اعدام شدند و چه خانوادههایی که با اشاره این رسانهها و به دست سرویس مخفی دیکتاتور کرملین، از هم پاشیدند و سرگذشت تراژیکشان، قصه پُرغصه فیلمهای سینمایی شد. خبرگزاری تاس و روزنامه پراودا و رادیو مسکو، هر روز کلمات و جملات نفرتباری را پخش میکردند و جان مردم بدبخت را به لرزه درمیآوردند. اما بزرگترین خیانت رسانههای دوران استالین، این بود که انقلابی مانند انقلاب اکتبر روسیه را به ابتذال کشیدند. انقلاب سوسیالیستی باعث شده بود نور امید در میان بدبختبیچارههای جهان روشن شود. رسانههای اتحاد شوروی، با حمایت همهجانبه از جنایات توجیهنشدنی استالین، انقلاب امیدبخش اکتبر را بدنام و بدعاقبت کردند. کارگران ستمکشیدهای که در غرب وحشی، اسیر استثمار سرمایهداران بودند و دهقانان رنجدیدهای که زیر شلاق خونبار اربابان ستمگر، اسیر بودند، انقلاب روسیه را ملجأ و پناه خود میدانستند. غربیهای پولپرست، از ترس وقوع انقلاب کمونیستی بود که تن به اصلاحات رفاهی و معیشتی به نفع کارگران دادند. حتی اقدامات پهلوی دوم در ایران برای کارگران، روستاییان و تهیدستان صرفا برای پیشگیری از انقلاب کمونیستی بود، نه میل خدمت به مردم مستضعف.
هنوز صدا و تصویر سعید الصحاف، وزیر تبلیغات صدام در شبکه سیانان، از خاطرم نمیرود که مسلط و آرام از تسلیمشدن سربازان آمریکایی در عراق خبر میداد و این در حالی بود که بغداد زیر چکمههای سربازان غربی سقوط کرده بود. البته هنوز بسیار هستند در جهان رسانههای آزادهای که نه اسیر چرب و شیرین میشوند و نه زندان حریفشان است. آنها متعهد به اصول حرفهای کارشان هستند و گردنشان هم برود، از روایت تا حد ممکن دقیق، منصفانه، متوازن و بیطرفانه واقعیت، سر باز نمیزنند. آنها به بشریت خدمت میکنند.
منبع:شرق