به گزارش گروه روی خط رسانههای خبرگزاری برنا؛ قادر باستانی با این مقدمه در روزنامه شرق نوشت: یک نهاد مدعی تاریخنگاری انقلاب، پا را فراتر نهاده و کتاب قاچاقی، بدون مجوز ارشاد، چاپ و پخش کرده و در آن نوشته که اندیشه هاشمیرفسنجانی، بهمراتب خطرناکتر از امثال احمد کسروی برای اسلام بوده است! همه اینها در روز روشن و جلوی چشم شما آقای ولایتی و دیگر عزیزانی اتفاق میافتد که دوشادوش هاشمی، سالها در هیئت حاکمه حضور داشتید و به جعلیبودن همه فضاسازیهای ناشیانه واقف هستید و با سکوت خود، صحه بر این روند میگذارید. تحلیل محتوای روزنامه دانشگاه آزاد نشان میدهد که آنها خطوربط خود را از شما میگیرند و دستاندرکاران آن هم منصوب شما هستند و باورکردنی نیست که بدون هماهنگی و اجازه شما، دست به چنین خبط ناپسندی بزنند. همه نیک میدانیم که خشتخشت بنای رفیع دانشگاه آزاد، با زحمت و تلاش و خوندلخوردنهای هاشمی بالا آمده و بیاغراق اگر این بنا، پشتوانه محکم هاشمی را نداشت، شکلگیری و تثبیت و اعتلای آن ناممکن بود؛ بنابراین تخریب هاشمی در اُرگان دانشگاه، بیشتر جانکاه و تأسفبار است که چگونه عدهای نشستند و با بیانصافی و به دور از اخلاق، چنین پردهدری میکنند و ابایی از کرده خود ندارند. ادعای روزنامه آن است که ما چیزی نگفتهایم و هرچه هست از خاطرات خود هاشمی نقل کردهایم. آقای ولایتی عزیز! اگر یادتان باشد، من اوایل دهه 70 خبرنگار بودم و اخبار حوزه وزارت خارجه را پوشش میدادم و از نزدیک شاهد جانفشانیهای تحسینبرانگیز شما در عرصه دیپلماسی و پیشبرد سیاست تشنجزدایی در دولت سازندگی بودم.
آیا فکر میکنید برایم کار سختی است که مصاحبهها و سخنرانیها و بیانیههای دوران وزارت شما را شخم بزنم و مواردی را مُثله کنم و کنار هم بچینم و نتیجهگیری کنم که ناشیگریهای وزارت خارجه آن دوره، همه دنیا را در برابر انقلاب اسلامی بسیج کرده بود و یکی از دلایل ناکامی ایران در جنگ با صدام و پذیرش صلح، ضعف مفرط در دیپلماسی بینالمللی بوده که دلارهای نفتی را خرج جذب امثال بورکینافاسو و غفلت از کشورهای تأثیرگذار دنیا میکرد؟ این گزاره، چقدر با واقعیت تطبیق دارد؟ اصلا شما چه حالی داشتید وقتی خانه و زندگیتان را به رسانهها آوردند و شما را متهم به کاخنشینی کردند؟ شما که از نزدیک با زندگی و مشی هاشمی و کاملا آشنا بودید، پس چرا اجازه میدهید با مُثلهکردن خاطرات و کنارهمنهادن جملههای تقطیعشده، منشور مانور تجمل را از آن نتیجه بگیرند. فردا ممکن است کسی بیاید و از صحیفه نور، جملاتی از بنیانگذار کبیر انقلاب انتخاب کند و کنار هم بچیند و چهرهای ضد پیشرفت و توسعه از آن عزیز سفرکرده ترسیم کند. این چقدر قابل دفاع و تحمل است؟ کاری که روزنامه فرهیختگان کرده، دقیقا همین است؛ جملات و گزارههایی از خاطرات را مُثله کرده تا ثابت کند که هاشمی انقلابی نبود، بلکه مثل عنصر فرصتطلبی، دنبال تجمل و اشرافیگری بوده است. اگر این نبود، چرا فرازهایی را ندیده که شب عملیات خیبر، این فرمانده دلیر جنگ، تا صبح با چشمانی اشکبار، با خدا راز و نیاز میکرد و در قرارگاه عملیات، برای پیروزی مناجات میکرد. چرا مقطع مهم بعد از رحلت امام را رندانه نادیده میگیرند؟ چرا آرامکردن جمعیت میلیونی خشمگین در سال 88 و صدها گزاره دیگر را عامدانه نمیبینند و به گزارههای مورد پسند خود میپردازند تا نتیجه مطلوبشان را بگیرند؟ خوب میدانید که بنده پژوهشگرم و هیچگونه علایق سیاسی و جناحی ندارم. من خاطرات هاشمی را تنظیم میکنم و 25 سال است که با جمله جمله این خاطرات، زندگی کردهام و امروز دست روی قرآن میگذارم و شهادت میدهم که هاشمیرفسنجانی، این عالم مجاهد، مصداق همان آیه قرآن بود که در همه زندگی خود، با جان و مال و فرزند و خانمان خود، برای حاکمیت اسلام، صادقانه جهاد کرد و به دور از زُهدفروشی و ظاهرسازی، بهجد دنبال تحقق جامعه اسلامی با مردمانی سعادتمند، آسوده و برخوردار بود. بیتردید فقدان هاشمی در دوران مبارزه، دوران جنگ و بعد از جنگ، سرنوشت دیگری برای انقلاب اسلامی رقم میزد و حرکتی که افرادی با اهداف ناشناخته کلید زدهاند و چهره هاشمی را لکهدار میکنند، به نفع انقلاب نیست. آقای دکتر ولایتی، هرگز روا ندارید شخصیت موجهی مثل شما، تأییدکننده اعمال نادرست آنهایی باشید که با ترور شخصیت سابقون انقلاب، ریشههای نهضت امام خمینی را سست و راه را برای نامحرمان و قدرتطلبان هموار میکنند. به قول خود آقای هاشمی به نقل از شهید بهشتی آسیاب به نوبت.
*ویراستار خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی