ماجرای تماس تلفنی سردار ناظری در شب عملیات ویژه ناجا چه بود ؟

|
۱۳۹۹/۰۷/۰۱
|
۲۱:۳۲:۲۰
| کد خبر: ۱۰۶۲۵۹۹
ماجرای تماس تلفنی سردار ناظری در شب عملیات ویژه ناجا چه بود ؟
دکتر وقتی حال سردار را دید گمان کرد ایشان می دانند که رئیسی به شهادت رسیده و بی درنگ گفت سردار تسلیت می گویم که ناظریان دیگر نتوانست بغضش را نگه دارد و در حالی اشک از چشمانش سراریز شده بود آرام گفت "خدایا شهادت را نصیب ما هم بکن"

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ هوا کمی تاریک شده بود سروان " هادی رئیسی" در محل کارش بعد از اتمام کار مهیای نماز مغرب و عشاء شده بود؛ نماز اول را که خواند یکی از همکاران به سرعت خود را به وی رساند و گفت آن سوژه ای که ماه هاست، آن را دنبال می کنید، قرار است با یک محموله از حوالی روستای "علی آباد چاهدگال" عبور کند.

رئیسی با صدور دستورات لازم به تیم عملیاتی مبارزه با مواد مخدر شهرستان فهرج، گفت: به بچه ها بگو سریعا آماده شوند بعد از نماز عشاء حرکت می کنیم.

هوا کاملا تاریک شده بود و رئیسی که گویا برای رسیدن به محل مورد نظر عجله داشت بعد از هماهنگی های لازم با یک اشتیاق وصف ناپذیری دستور حرکت داد.

در همین حین، موضوع به اطلاع سردار "ناظری" فرمانده انتظامی استان کرمان رسیده بود که بلافاصله شخصا با رئیسی تماس گرفت، گویا حسی در او بود که قدرت بیان آن را نداشت، با آرامش همیشگی توصیه های لازم را صادر و به سروان گفت شخصا فرماندهی این عملیات را بر عهده می گیرد و تا ساعاتی دیگر به آنها محلق خواهد شد.

 رئیسی که گویا با شنیدن صدای فرمانده اطمینان قلب بیشتری گرفته بود به محل مورد نظر رسید و دستورات سردار را ابلاغ و از بچه ها خواست حتی المقدور متهمان را زنده دستگیر کنند.

تیم عملیاتی مبارزه با مواد مخدر در حال گشت زنی در حوالی روستا و محل مورد نظر بودند که در ساعات پایانی شب به یک دستگاه وانت نیسان برخورد کردند، سرنشینان آن با دیدن ماموران پلیس بدون هیچ مقدمه به سمت خودروی رئیسی تیراندازی و وی را به شدت مجروح می کنند.

با شروع تیراندازی و حضور سردار ناظری و تیم های کمکی در محل درگیری و اجرای آتش سنگین سرنشینان خودروی حامل مواد مخدر زمین گیر شده و در نهایت دو قبضه سلاح به همراه مقادیر زیادی مهمات و بیش از نیم تن مواد مخدر از قاچاقچیان کشف و یکی از آنها نیز به درک واصل می شود.

سردار ناظری بعد از اتمام عملیات با اطلاع از وضعیت سروان رئیسی خود را سریعا به بیمارستان رسانده و گویا خواب این صحنه را مدت ها قبل دیده بود، بسیار مضطرب و نگران کنار در اتاق عمل منتظر پزشک معالج می ماند.

در این میان تلفن سردار ناظری به صدا در آمد و راننده وی پاسخ داد، گویا شخصی با صدای نگران درخواست صحبت با سردار را داشته که راننده آن با توجه به شرایط وی درخواست می کند که در صورت امکان یک ساعت دیگر تماس بگیرند که با اصرار طرف مجبور می شود موضوع را به اطلاع سردار برساند.

راننده خود را به سردار رساند و با احترام از وی خواست تلفن را جواب دهد. سردار ناظری که گویا منتظر خبر بدی در این شب بود، گوشی را گرفت و گفت بله؛ ناگهان رنگ چهره اش عوض شد بی اختیار بر روی نیمکت نشست و در حالی که بعض گلویش را گرفته بود آرام آرام شروع به گریه کرد.

راننده که نگران حال فرمانده اش شده بود، جلو آمد و گفت سردار مشکلی پیش آمده، که با اشاره گفت خیر برو ببین حال رئیسی چطوره؛ در این میان پزشک معالج که سردار را می شناخت از اتاق عمل بیرون آمد و خود را به وی رساند.

دکتر وقتی حال سردار را دید، گمان کرد ایشان می دانند که رئیسی به شهادت رسیده و بی درنگ گفت سردار تسلیت می گویم که ناظری دیگر نتوانست بغضش را نگه دارد و در حالی اشک از چشمانش سراریز شده بود آرام گفت "خدایا شهادت را نصیب ما هم بکن".

با دستور سردار ناظری مواد مکشوفه به همراه خودرو متهمان دستگیر شده به مقر انتظامی انتقال داده شد در ضمن تاکید کردند که مراسم تشییع و تدفین شهید رئیسی با حضور خودشان در زادگاهش شهر بم با شکوه برگزار شود و در حالی که غم فقدان مادرش را داشت با اندوه زیادی بیمارستان را ترک کرد.

در شبی که سردار ناظری یکی از همکاران خوب خود را از دست داد، مادر گرامی شان نیزدر شهرستان سیرجان به رحمت ایزدی پیوسته بود.

لازم به ذکر است داماد سروان رئیسی، رئیس پلیس دلاورمبارزه با مواد مخدر شهر فهرج کرمان نیز در سال 96 در درگیری با سوداگران مرگ به درج رفیع شهادت نائل آمد که وی نیز به داماد شهیدش ملحق شد.

نظر شما