به گزارش گروه فرهنگ وهنر خبرگزاری برنا، شامگاه سه شنبه ۱۳ آبان، نشستی با عنوان «ایدههای جدید، فیلمنامههای جدید» در ساعت ۲۰ با حضور کاظم ملایی و «ایدههای جدید ،فیلمهای جدید» در ساعت ۲۲ با حضور بهنام بهزادی در قالب کارگاه های سی و هفتمین جشنواره فیلم کوتاه تهران با اجرای رامتین شهبازی برگزار شد.
در ابتدای نشست رامتین شهبازی گفت: »نشست امشب را به روح بلند استاد فقید خسرو سینایی تقدیم میکنیم که به تازگی ایشان را از دست دادیم. خسرو سینایی نیاز به معرفی ندارد، هنرمندی چند وجهی بود و در فیلمهایش نگاه و سبک مختص خود را داشت».
سپس کاظم ملایی با اشاره به تعریف ایده بیان کرد: «ایده نطفه و جرقه ای ابتدایی است که نویسنده به آن احتیاج دارد تا دنیای داستان خود را شروع کند. ایده از راههای مختلف و در موقعیتهای متعدد و متنوعی ممکن است در ذهن نویسنده ایجاد شود.نویسنده یا فیلمنامهنویس نباید نگران یافتن ایده باشد بلکه فقط باید خود را بشناسد و به دنبال آن باشد که به سینمای شخصی خود نزدیک شود. این مولفه با نوع دیدن یک نویسنده که متفاوت از فعالان سایر حرفههاست تحقق پیدا میکند».
ملایی در ادامه با اشاره به تمرینهایی که خود برای یافتن ایده انجام می دهد، توضیح داد: «نخستین تمرین من نوشتن یادداشتهای روزانه است، معتقدم یک نویسنده واقعی فردی منظم و با برنامه است و به همین دلیل باید دفتری برای نوشتن اتفاقات روزانه داشته باشد و سپس کلیدواژههایی را که طی روز او را تحت تاثیر قرار داده است؛ در حاشیه آن بنویسد. نویسنده در درجه اول باید بی پروا باشد و خود را سانسور نکند. متاسفانه مهمترین موضوعاتی که بار نوشتن دارند اتفاقات منفی دراماتیک هستند. دومین تمرین که من نام آن را انباری گذاشتم طراحی فرمهایی است که در آنها مشخصات افرادی را که در اطرافم هستند، به همراه هدف و نیازی که دارند ثبت میکنم. این تمرین به ما کمک میکند تا پتانسیل روایی خانواده و اطرافیان خود را دریابیم».
ملایی تاکید کرد: «هدف و نیاز که در این فرمها ثبت میکنیم مهمترین لازمه درام هستند. تمرین بعدی احساس نام دارد که در کاغذ یکسری حسهای اولیه را یادداشت میکنم و در برگه دیگری هم ارزشها و ضدارزشهای خودم را صادقانه و بیپروا مینویسم. تمرین دیگری که انجام میدهم تهیه جدولی است که در آن فیلمها و ژانرهایی را که علاقهمند به آنها هستم، مینویسم.تورق آلبوم عکس تمرین بعدی است چون جزییاتی را به همراه دارد که به تبع آن داستانهایی تازه جان میگیرند. به نظرم میتوانید از دوربین موبایل خود استفاده کنید و روزانه فیلم بگیرید تا بعدها به آن رجوع کنید. تکنیک سیال ذهن تمرین بعدی است، تنها کافی است هر «اگر جادویی» را که به ذهنتان میرسد، بدون توقف و بازنویسی بنویسید. تمرین بعدی پیادهسازی این متریالهایی است که جمع آوری کردهاید. تمام ایدههای اولیه امکان تغییر دادن دارند و اگر تغییر نکنند شاید امکان رشد نداشته باشند».
این کارگردان در بخش دیگر این نشست درباره فیلم کوتاه گفت:«فیلم کوتاه دارای مباحث دراماتیک بسیار مهم است و مهمترین ویژگی آن، ایجاز است، هیچگاه نباید از خسیس بودن در ارائه اطلاعات پرهیز کنید. ویژگی دیگر فیلم کوتاه زبان تصویری و خلاقانه است و نیازی به توضیح و دیالوگ ندارد. داشتن راز ویژگی دیگر تمامی فیلمهای کوتاه است».
ملایی همچنین در پاسخ به اینکه نقطه عطف در فیلم کوتاه چطور باید اتفاق بیفتد؟ توضیح داد: «فیلم کوتاهی که از زمان مناسبی برخوردار است ساختار تک پردهای دارد و به همین دلیل دارای نقطه عطف است. نقطه عطف ویژگی مشخصی دارد مانند اینکه مسیر قصه را تغییر میدهد، باعث غافلگیری تماشاگر میشود و … . نقطه عطف باید تمامی این ویژگیها را باهم داشته باشد».
در ابتدای کارگاه بهنام بهزادی هم رامتین شهبازی این نشست را به داریوش غریب زاده تقدیم کرد.
در ادامه بهنام بهزادی با اشاره به این نکته که امشب می خواهم نه از موضع یک معلم بلکه از موضع یک فیلمساز صحبت کنم،گفت:« وقتی از ایدههای نو صحبت میکنم بیشتر منظورم ایدههای اصیل است. ما در فیلمسازی هر حرکتی از ابتدای ساخت تا تیتراژ انجام میدهیم وابسته به فیلمنامه هستیم. اگر در تدوین سکانسی را جا به جا یا کوتاه کنیم انگار داریم در فیلمنامه دست می بریم بنابراین فیلمنامه، موجود زنده و راهنمای ماست و با ما تا آخرین مرحله میآید. نمیشود درباره فیلم حرف زد و از فیلمنامه نگفت. همیشه ایدهآل ما این است که فیلمهایمان کلیشهای نباشند و اصیل باشند. ایدههای اصیل متکثر و دیده شده نیستند و در عین حال جذاب هم هستند. گاهی ممکن است ایده خوبی داشته باشید ولی آن ایده پتانسیلی برای تبدیل شدن به فیلم نداشته باشد پس داشتن ایده به خودی خود هیچ ارزشی ندارد یا کمتر ارزش دارد. برای رسیدن به یک فیلم اصیل لزوما به ایدههای اصیل نیاز نداریم چون مسیر حرکت کردن از یک فکر تا فیلم به مراتب اهمیت بیشتری دارد گرچه به نظر میرسد داشتن ایدههای درجه یک خیلی خوب است ولی لزوما ضروری نیست».
او افزود: «وقتی ایدههایمان را به اثر تبدیل میکنیم یک وضعیت بغرنج داریم؛ جهنم گسترش دادن سینما. وقتی می خواهید هر اثر خوبی بیافرینید حتما در عمیقترین جای جهنمِ گسترش دادن، بارها خودتان را پیدا میکنید. پس برای شکلگیری اثر به چیزهای درخشان تر از ایده نیاز داریم. آثار بزرگی هستند که ایدههای بدیعی نداشتهاند مثلا همه آثار عباس کیارستمی ایده های عجیب و غریبی ندارند اما ماندگار شدند چون آن آثار چیزی بیشتر از حرکت اولیه از ایده به سمت پرداختن داشتند. در هنرمندان تازهکار تجربه زیسته بسیاری از اوقات عین به عین وارد کار هنری می شود و زود تمام می شود چون تجربه زیستی ما با دیگران فرق دارد. پس کم کم یاد میگیریم که لازم نیست عین به عین همه چیز را زیست کرده باشیم. ذخیره فرهنگی از دیگر موارد برای شکل دادن به اثر است، ما به جهان بینی مشخصی هم نیاز داریم که با کار هنری جهان را تفسیر کنیم و هم به وجودش بیاوریم».
این کارگردان درباره رسیدن به فیلمهای خوب خطاب به فیلمسازان گفت: «اول از همه با خودتان رودربایستی نداشته باشید، حرفی را نزنید که پیش از شما صدها بار گفته شده است. با خودتان روراست باشید و به سمت آن ایدهها حرکت نکنید. فیلم هایی که با مضمون شروع می شوند معمولا خوب نیستند؛ حرکت از فیلمسازی از «مبدا مضمون» معمولا نتیجه خوبی نمی دهد. ضمن اینکه در فیلم هایتان بخش حداقلی از جامعه را میتوانید نشان بدهید پس اینچنین هنوز وارد کار خلاقه نشده اید چون بازنمایی امرِ واقع، هنر نیست. وقتی از آثار بدیع و اصیل صحبت می کنیم، مبنای شکل گیری آنها داستان گویی آنهاست».
بهزادی ادامه داد: «مرحله بعدی که هنر می تواند انجام بدهد تخیل است. آنقدر در این سال ها درگیر بازنمایی امرِ واقع، فحش دادن، سیاه نمایی، سفید نمایی و خاکستری نمایی شده ایم که یادمان رفته است می توانیم تخیل کنیم و با آن کار هنری بیافرینیم. مهمترین نتیجه جریان فیلمسازی در چند دهه گذشته این بوده است که فراموش کرده ایم می توانیم تخیل کنیم و آثاری هنری و خیال انگیز خلق کنیم. مساله دیگر شکلِ روایت کردن است. در این سال ها همه چیز شکل خطی پیدا کرده است. نکته دیگر زیبایی شناسی است؛ عنصری که در سینمای واقع گرای این سال ها به طور کلی مغفول مانده است».
این فیلمساز بیان کرد: «در این سال ها رابطه ما با ادبیات غنی نبوده است از همین رو نه داستان را میشناسیم و نه داستان گویی را. ناخودآگاه فراموش می کنیم که داستان گویی وظیفه سینماست، وقتی پای داستانگویی به میان میآید پس روایت هم مد نظر ماست و باید به آن توجه کرد. جنبه های فرامتنی هم مهم است با این ادبیات و شعر غنی که داریم حیف است از این ها استفاده نکنیم».
کارگردان «وارونگی» توضیح داد: «ما حتما به صورت دانسته و آگاهانه کادر خود، عناصر داخل آن، شکل نور و رنگ را انتخاب می کنیم زیرا حتما از قبل ایده داریم، درباره همه این چیزها باید فکر کنیم، این ها فرمول مشخصی ندارند اما قابلیت دستکاری کردن و چیدمان دارند. البته ذخیره بصری ما در این کار بسیار مهم است.سفارش نمی کنم کسی که دارد اثر تلخی می سازد، به آن شیرین کننده غیرطبیعی بزند. همچنین عین به عین ساختن یک فیلم بر اساس واقعیات جامعه شبیه کار گزارشگرهای خبری است. بنابراین باید بخش خلاقانه را هم به فیلمتان اضافه کنید. البته اگر ایده ای دارید که نیاز به امکانات خیلی بیشتری از امکانات موجود جامعه ما دارد آنها را نگه دارید تا بعدها بسازید و ایده هایی در محدوده امکانات خودمان را به فیلم تبدیل کنید».
بهزادی در پایان گفت:« وقتی نگاه محافظه کارانه به جهان و اثر داشته باشید فیلم خوبی نمی سازید اما رادیکالیسم هم کار پرریسک و پرهزینه ای است. یکی از دشوارترین کارها در فیلمنامه نویسی غلبه کردن بر زمان است که برای حل آن نیاز است چندباره کار را مطالعه کنید».