گویا این روزها تقدیر چنین است که هنوز مرکبّ غمنامهای خشک نشده است، سوگنامه دیگری را آغاز کنیم. پائیز اندوهباری که از شاخساران خشکیدهاش به جای برگ، مرگ میریزد و جام جانها از شرنگ ماتم لبریز شده است که در این میان داغ غم دیگری بر دلهای مردم خداجو و حق شناس کرمان نشست و دیدهها را به اشک ماتم نشاند. درگذشت سیدبزرگواری که آئینه تمام نمای اخلاق اسلامی و خوی و منش انسانی بود، بر فضای غمزده شهر افزود.
شادروان حاج سیدیحیی جعفری، امام جمعه پیشین، به راستی که امام ایمان و تقوی و صفا و خلوص بود و این «قولی است که جملگی برآنند» او که قریب چهل سال در مقام امامت جمعه کرمان، صحیفهای از خوبیها را بر پیشانی زمان رقم زد و همواره گرهگشا بود، سرانجام دیده از جهان فروبست و در جوار رحمت حق، آرام گرفت.
آشنایی من با آن سیدجلیل القدر به دهه ۴۰ برمی گردد، آن روز که روحانیون کرمان دورهمیهایی داشتند و من نیز به دلیل کسوت روحانی پدرم، در برخی از آن مجالس حضور پیدا میکردم، بویژه وقتی نوبت به ما میرسید، خوشحال بودم که پذیرایی و گرداندن آب و چای و تنقلات با من بود، کما اینکه همین چند هفته پیش، ایشان خاطره رونمایی نخستین تصویر قلمی امام را بیان میکرد.
باری، آیتالله جعفری پرچمدار صفا و صداقت یک «کوهبنانی» تمام عیار بود سرزمینی که در گذر هزاران ساله عمر خود، همواره تصویری از نجابت و اصالت و عرفان را به تماشا گذاشته است. دیار مردم پاک نژادی که نه تنها شاه ولی را در دامان خود پرود، بلکه میعادگاه عارفان و خداجویانی شد که از جای جای کشور به این سو آمدند، تا بر بلندای «تخت لطیفی» و کوههای پر راز و رمز اطرافش، به تهجّد و شب زنده داری بپردازند و روح بی قرار خود را آرام سازند.
شادروان جعفری، هم از اصالت ذاتی بهره داشت و هم از ارزشهای محیطی نصیب برده بود، زیرا پیش از روزگار قدرت و هم پس از آن، هرگز در اندیشه خودنمایی و اجحاف و سودجویی بر نیامد و جز به نیکی و صبوری و گره گشایی نیاندیشید.
چه بسیار شاهد بودهایم و هستیم که بعضیها در روزگار انزوا و گمنامی حلقه ارادت برگردن دارند و زبان لیّن آنها، خلق را به ستایش و تعریف وا میدارد و از آنها چهرهای قابل قبول ارائه میکند، امّا همین که مسندی یافتند و بر کرسی قدرت سوار شدند، با چنان چرخشی، تغییر وضعیت میدهند که همه را به حیرت وامیدارند.
اما آقا سیدیحیی، از آن روزی که مرحوم مدنی را در مراسم عقد همراهی میکرد، تا آن زمان که در مسجد امام رضا(ع) واقع در خیابان حافظ، امام جماعت بود و آن روز که خود را در تعقیب ساواک میدید و طعم دربهدری را میچشید و تا زمانی که به عنوان نماینده ولی فقیه و امام جمعه کرمان، دارای قدرت وسیع و گسترده بود، هرگز شخصیت و منش دوگانه پیدا نکرد و بر همان راه صواب اولیّه باقی ماند.
به یاد دارم در دهه ۷۰ که آقای مرتضی بانک استاندار کرمان بود، در یکی از سخنرانیهای پیش از خطبهها، آیتالله را به تندی مورد انتقاد قرار داد و ایشان را بدلیل برخی گلایهها از دستگاههای دولتی، سرزنش کرد. از همان لحظه بسیاری در انتظار برخورد شدید آیتالله بودند و حتی اعتقاد داشتند که آقا سیدیحیی، تا پای عزل ایشان پیش خواهد رفت.
اما امام جمعه قدرتمند و پاکزاده این دیار، در نهایت بزرگی و بزرگواری، حتی به روی خود نیاورد و کمترین عکس العملی نشان نداد که همین مسئله موجب شد تا آقای استاندار از تمامی مدیران کل دعوت کرد تا در دفتر ایشان حضور بهم رسانند و در جمع آنها، از آیتالله عذرخواهی کرد و صبوری ایشان را ستود.
شادروان جعفری با یقین و باوری غیرقابل تزلزل، راه خود را برگزیده بود، پیش از انقلاب، فداکاری را به حد اعلا رساند، ماجرای تصمیم طرفداران شاه را در شهر «بافت» که به دنبال فعالیتهای سیاسی ایشان، نقشه قتلش را کشیده بودند، در جای دیگری بیان کردهام، به قول او اگر آن روز شادروان دکتر کرامت مظفری نبود و او را به صورت ناشناس از شهر خارج نمیکرد، حتماً جان سالمی بدر نمیبرد.
علاوه بر این، آن روز که در مسجد امام صادق(ع) «پای کتنگ» بر منبر رفت و آن نطق آتشین را ایراد کرد و برخی از دوستان مستمع، از ترس دستگیری و شکنجه، آرام آرام مسجد را ترک کردند، او تا آخر ادامه داد و در نهایت عدهای از دوستان، ایشان را از راه دیگری فراری دادند.
چنین شخصی که خالصانه، در راه به ثمر رسیدن انقلاب، جان خود را بر کف نهاده و از هیچ ایثار و فداکاری دریغ نکرده بود، پس از انقلاب هرگز خود را طلبکار ندانست و با همان جامه ساده، اما گرانبهای تواضع و بی توقعی آستین همت بالا زد و به سامان امور همت گمارد.
شادروان جعفری، در تمامی مدتی که امامت جمعه کرمان را برعهده داشت، هرگز رضای برخی تندروها را به حفظ آرامش آمیخته با حقیقت سودا نکرد و هر جا میدید گروهی از متعصّبین به دلیل نگرش خاص خود، فرد یا مجموعهای را زیر مهمیز بدنامی گرفتهاند، با آنها همراه نشد و باور و اخلاق خود را فدای رضایت آنها نکرد، او بر این امر تا آنجا پای فشرد که حاضر شد تهمتها را بپذیرد و در چاه تنهایی بنالد، و حتی در یکی دو مورد تا پای استعفا پیش برود، اما ریا و تزویر نداشته باشد و آنچه در دل دارد، بر زبان نیز جاری سازد.
مرحوم جعفری، از مدافعان و همراهان همیشگی اصحاب فرهنگ بود، در طول سی و چند سالی که از عمر مرکز کرمان شناسی میگذرد، نه فقط همواره گره گشای ما بود، بلکه در تمامی مراسم و همایشها شرکت میکرد و با ایراد سخنرانی و خطابه، باب ارزشمندی را برای آن مجالس میگشود و هرگز خواستهای مشروع و به حق ما را بی پاسخ نگذاشت، کمااینکه در دهه ۸۰ وقتی از ایشان درخواست کردم که فرصت مصاحبه و گفتگو، برای داشتن آرشیو شفاهی و تکمیل آن در اختیار ما قرار دهند، به آسانی پذیرفت و بیش از ۵ ساعت وقت گذاشتند و امروز خوشحالیم که در آرشیو شفاهی سازمان اسناد ملی و مرکز کرمانشناسی، نوار گفتگوی مفصلی از ایشان موجودداریم.
تردید نیست که بخشی از ویژگیهای خلف ایشان، حجتالاسلام علیدادی امام جمعه کنونی ـ مانند سعه صدر، کمگویی و صبوری در شنیدن، رعایت اصل قلّ و دلّ، برخورداری از قولاً لینّا و قولاً حسنا و قولاً سدیداو… ـ برگرفته از نژاده ایشان است، امّا تردید نداریم که فضای بوجود آمده، توسط شادروان سیدیحیی جعفری و راه روشن و تجربه موفق چند دهه آن فقید سعید، در امام جمعه کنونی نیز تأثیر داشته است و مردم کرمان از این نظر نیز شاهد تداوم رحمت و صفا و پاکی و صداقت امام جمعه دیگری هستند.
به این نکته، از آن جهت اشاره کردم تا بار دیگر حقشناسی و درک درست مردم کرمان از واقعیتها رخ بنماید و بر این حقیقت مهر تأیید بزند که کرمانی، روح سپاسگزاری و حق شناسی را از ترس تهمتِ تملق و چاپلوسی، کنار نمیگذارد و هر جا رفتاری شایسته و خداپسندانه ببیند، به صراحت بیان میکند، کما اینکه عکس موضوع نیز مصداق دارد.
و بالاخره، دلم برای کسی تنگ است رکه آفتاب صداقت را ر به میهمانیِ گلهای باغ میآورد. او رفت و یاد و خاطره خوبیهایش را به تاریخ سپرد. او رفت و مصلاّی کرمان را به شهادت گرفت که هرگز جز به عزت و بالندگی آئین و سرزمین و مردمش نیندیشید، او رفت و کارنامه سرافرازیهایش، همواره در برابر دیدگان ما و آیندگان گشوده خواهد بود، تا از یاد نبریم که:
بر این رواق زبرجد نوشتهاند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند