به گزارش گروه روی خط رسانههای برنا،ترس و وحشت سعودیها از آمدن جو بایدن به کاخ سفید بی جهت نبود؛ اگر چه فیصل بن فرحان وزیر خارجه عربستان اخیرا ادعا کرد که حضور بایدن و یا ترامپ در کاخ سفید برای ریاض تفاوتی ندارد، اما تحرکات اخیر این کشور در منطقه موضوعی نیست که از دید ناظران و تحلیلگران پنهان بماند. از همین رو در ابتدای کار به نظر میرسد که سعودیها با از دست دادن چتر حمایتی خود یعنی دونالد ترامپ با چالشهای جدیدی دست و پنجه نرم خواهند کرد.
فشارهای حقوق بشری، انتشار اطلاعات محرمانه درباره قتل جمال خاشقچی و تجدید نظر در خصوص تروریستی نامیدن گروه انصارالله از جمله مواردی است که موجبات نگرانی سعودیها را فراهم آورده است. اینکه دولت بایدن در نهایت چه سیاستی را در قبال عربستان در پیش میگیرد گفتگو با دکتر سید علاءالدین غروی استاد دانشکده روابط بین الملل بود که در ادامه مشروح آن را میخوانید:
در جلسه اخیر سنا برای تایید وزرای بایدن درباره رویکرد دولت بایدن در قبال عربستان مواردی مطرح شد. مدیر اطلاعات ملی امریکا در این جلسه وعده داد که اطلاعات طبق بندی شده و محرمانه درباره قتل خاشقچی منتشر خواهد شد. فکر میکنید در صورت انتشار این اطلاعات عربستان تا چه حد تحت فشار قرار گیرد؟
سوالی بسیار خوب و از نظر زمانی بسیار بجاست، زیرا که خیلیها منتظر این روزها بودند تا ببینند جو بایدن که در زمان جنایت قتل بی رحمانه جمال خاشقچی، روزنامه نگار آمریکایی/سعودی و خبرنگار روزنامه واشنگتن پست، به همراه هم حزبی هایش در حزب دموکرات، این جنایت فجیع و دلخراش را محکوم کرده و از نقش محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، سخن گفته بود، اکنون که وارد کاخ سفید شده است، چه سیاستی در برابر این مساله در پیش خواهد گرفت.
شایان یادآوری است که در ماه اکتبر ۲۰۲۰، یعنی چهار ماه پیش و در گرماگرم کارزار انتخاباتی که همزمان با سالگرد قتل خاشقچی بود جو بایدن با صدور اطلاعیهای موضعی سرسخت در برابر این واقعه گرفت:
"امروز، من به خیل بسیاری از زنان، مردان، کنشگران سیاسی، روزنامه نگاران شجاع سعودی و جامعه بین الملل میپیوندم که سوگوار مرگ خاشقچی هستند و دعوت او را برای حقوق جهانشمول مردمان همه سرزمینها برای آزادی، تکرار میکنند... در مدیریت بایدن ـ هریس، ما روابطمان را با این پادشاهی و نیز پشتیبانی ایالات متحده از جنگ سعودی در یمن، مورد بررسی مجدد قرار خواهیم داد تا اطمینان حاصل کنیم که آمریکا بخاطر فروش سلاح یا خرید نفت، ارزشهای خود را قربانی نمیکند... پایبندی آمریکا به ارزشهای دموکراتیک و حقوق بشر، برای ما؛ حتی با نزدیکترین متحدان امنیتی مان، یک اولویت به حساب میآید ".
علاوه بر این، خدیجه چنگیز، نامزد خاشقچی فقید، هم صدا با کنشگران سیاسی در ایالات متحده، مصرانه از بایدن خواسته است تا گزارش محرمانه سیا در مورد قتل همسرش را از حالت محرمانه در آورده و منتشر نمایند. بر اساس اظهارات اوریل هینز، مدیر اطلاعات ملی آمریکا، قرار است که دولت این کشور، رسما محمد بن سلمان، ولیعهد رژیم سعودی را به عنوان مسئول قتل این روزنامه نگار معرفی نماید. در این صورت، هینز، گزارش مربوطه را در کنگره به اطلاع نمایندگان خواهد رساند. رسانههای آمریکایی گزارش کرده اند که جامعه اطلاعاتی آمریکا، با درصد بالایی به یقین رسیده اند که در پشت پرده قتل خاشقچی، بن سلمان قرار دارد.
اگر این مساله به این شکل پیش رود، مشروعیت ولایتعهدی بن سلمان، در دید آمریکاییها زیر سوال خواهد رفت. البته، باید بیاد بیاوریم که رقابتهای درون دربار سعودی در دوران پس از مرگ ملک عبدالله و به سلطنت رسیدن سلمان، سرنوشت شوم جمال خاشقچی را رقم زد. او در آغاز از ستایشگران رژیم سعودی و نزدیک به دربار بود و در عین حال، دشمن سرسخت ایران، تا اینکه جمال با کودتای محمد بن سلمان بر علیه بن نایف به بدگویان محمد پیوست و دشمنی او را برانگیخت.
جو بایدن از همان روزهای نخست اره کردن خاشقچی، مخالفتش را با عربستان سلمان سعودی ابراز کرده بود. از سوی دیگر بن نایف در گذر سالیان دراز از سوی سیا بقول معروف پخته و آماده بر قدرت نشستن شده و آمریکا سرمایه گذاری زیادی روی او کرده بود. ولی با شبه کودتای محمد و پدرش کنار گذاشته شد. بایدن در کمپین انتخاباتی اش بارها آن آدمکشی را محکوم نموده و نیز مخالفتش را با فروش سلاح به سعودیها ابراز کرده بود.
روابط واشنگتن با ریاض، پیچیدگیهای بسیاری دارد و کانونهای قدرت در درون آمریکا، سالهاست که درگیر چگونگی تنظیم روابط دیپلماتیک با این رژیم هستند. هنوز جناحی از سران آیپک و گروههای یهودی آمریکا که تندروتر از تل آویو هستند و پارهای از اونجلیکالهای مسیحی ـ صهیونیست با مسلحتر کردن سعودیها و هر کشور عرب دیگر سخت مخالفند چرا که بر این باورند که آن سلاحها ممکن است در پی یک جابجایی قدرت در ریاض، بر علیه اسرائیل به کار رود.
کودتای محمد بن سلمان و بازداشت دهها شاهزاده و مصادره میلیاردها دلار از دارایی آنها، این شاهزاده جاه طلب و ماجراجو را به عنوان حاکم مطلق العنان سعودی بر اریکه قدرت نشاند. او به جز ولیعهدی هم وزیر دفاع و هم وزیر توسعه آن کشور است و در در عمل ریاست کابینه را هم به عهده دارد. پس از کودتا، بن سلمان در نقش وزیر دفاع و بدون داشتن کمترین تجربه نظامی و حتی تجربه کارهای دولتی، جنگ یمن را به عنوان ابتکار و فرماندهی خود آغاز کرد، ولی با همه جنایاتی که در آنجا مرتکب شد یمنیها به شکلی مفتضحانه او را شکست دادند. حتی برنامه به زعم خودش توسعه گرانه او تحت عنوان "پروژه ۲۰۳۰" یا شکست خورده و یا کمترین پیشرفت را داشته است. هنوز در شهر جده مانند تهران زمان پهلوی، شمال شهر مرفه و در جنوب شهر بخش قابل توجهی از مردم ندار و حتی زاغه نشین زندگی میکنند.
گرچه سعودیها از دادن آمار به شدت خودداری میکنند، ولی گزارشهای پراکنده خبر از بیست درصد زیر خط فقر میدهد. تاکنون چندین خبرنگار بومی بخاطر اعلام نرخ بیکاری (در حدود دوازده درصد) و نشان دادن فقر زندانی شده اند و خبرنگاران خارجی هم که اقدام مشابه کرده بودند، از آن کشور اخراج شده اند.
با پیشرفت رسانههای مجازی هم از ژرفای جنایات سعودیها در یمن که شامل جنایت جنگی و جنایت برعلیه بشریت قلمداد میشود، آگاهیهای زیادی در جهان فراهم آمده و هم با زندانی و شکنجه کردن زنانی که تنها جرمشان رانندگی (پیش از آزاد شدن) بوده باعث شده که حتی سازمانهای وابسته به قدرت مانند عفو بین المللی و دیده بان حقوق بشر، فاجعه انسانی در یمن را پیوسته محکوم کنند و آمریکای ترامپ که همدست جنایتکاران سعودی بوده به شدت مورد انتقاد قرار بگیرد.
موج بلند محکومیت کشتن فجیع خاشقچی، خبرنگار یکی از رسانههای وابسته به قدرت و نیز نزدیک به دموکراتها یعنی واشینگتن پست، وقتی بلند شد که بسیاری از جمله جو بایدن و برخی از اعضای تیمش را به واکنشهای منفی واداشت. از دید بخشی از سیستم قدرت در آمریکا رژیم سعودی زیر رهبری محمد بن سلمان امید تداوم ندارد و آن کشور را به سوی فروپاشی و جنگهای بیشتر چه داخلی و چه خارجی میکشاند.
از سوی دیگر رژیم سعودی مدتها است که تحت عنوان ساختن نیروگاه هسته ای، بدنبال تکنولوژی سلاح هستهای است که این مساله صهیونیستهای مآل اندیش را بسیار نگران میکند، به این پیش فرض که در صورت وقوع یک درگیری فامیلی در بین قبیله آل سعود و یا هر تغییر حاکمیتی که احتمال پشتیبانی از فلسطینیها برود، با داشتن نیروی هستهای میتواند انحصار داشتن بمب اتمی اسرائیل را از بین ببرد.
در همین جلسه تأیید صلاحیت وزرای کابینه بایدن آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا اظهار داشت که کشورش در خصوص تروریستی نامیدن گروه انصارالله تجدیدنظر خواهد کرد، آیا واشنگتن نقش انصارالله در پایان جنگ یمن را مهم تلقی میکند؟
بحران یمن خود یکی از مهمترین پاشنه آشیلهای رژیم سعودی است که توانسته علاوه بر انزوای سیاسی حکومت سعودی، دولت آمریکا را درگیر حل و فصل آبرومندانه این مساله نموده و بایدن را بر آن دارد تا در برنامههای انتخاباتی خود، وعده خروج از مشارکت آمریکا در همراهی با رژیم سعودی را به صراحت بیان کند. بایدن به این نتیجه رسیده است که گروه انصارالله بر خلاف تصویری که رسانههای متنعم شده از پاداشهای سعودیها از آنها ترسیم میکنند، یک گروه میلیشائی کوچک نیست بلکه حوثیها نزدیک شصت در صد خاک یمن را در کنترل خود دارند و بیشترین تراکم جمعیت هم در بخش زیر کنترل انصارالله قرار دارد.
نخستین اعتراض به رفتار بغایت شریرانه و بی شرمانه پمپئو در تروریست نامیدن آنان درست در روزهای پایانی وزارتش، از سوی سازمانهای حقوق بشری و کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل و سازمانهای یاری رسان به بیماران و قحطی زدگان یمن، صورت گرفت. اعمال تحریم عملا کار یاری رسانی به کشوری که به گزارش کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل در فاجعه بارترین بحران سرتاسر جهان دست و پا میزند را دچار اختلال و حتی توقف میکند.
گرچه رسانههای جریان اصلی در آمریکا تلاش در سرپوش گذاشتن بر آنچه که بر سر هفده میلیون نفر وبا زده و کرونا زده و گرسنه که پی در پی با بمبهای آمریکایی و انگلیسی به دست سعودیها کشته میشوند، دارند، ولی پخش اخبار راجع به آن فاجعه از دید جهانیان و نیز جامعه آمریکا پنهان نمانده است. آمریکا باید نسبت به این بحران بزرگ واکنش نشان دهد که سخنان بلینکن دراین راستا بود.
بایدن در نظر دارد راه اوباما را ادامه داده و دکترین او را بنام "آسیا محور" در رأس برنامههای خود قرار دهد. در این راستا او بر آن است تا بر آسیا و خاورمیانه متمرکز شده و هرچه زودتر از مسائل و درگیریهای تمام نشدنی خاورمیانه رهایی یابد تا با به عقب انداحتن سرنوشت محتوم آمریکا که ضعف و زوال در برابر ظهور قدرتهای نوظهور آسیایی است، جلوگیری کند. چینش کابینه او نیز همین را نشان میدهد. دیدیم که آنتونی بلینکن در پاسخ به پرسشهای لیندزی گراهام جمهوریخواه جنگ طلب، در چین ستیزی حتی از او نیز فراتر رفت و او را به تحسین واداشت.
پس از ناامید شدن سعودیها از حمله آمریکای ترامپ به ایران و روی کار آمدن دولتی که اولویت اولش را التیام دردهای داخلی و جلوگیری از افزایش استثنایی تلفات کرونایی که تا امروز به چهارصد و بیست هزار نزدیک شده است، اعلام کرده است و از سوی دیگر با درک این واقعیت که آمریکای خیلی قوی در همه جنگ هایش از ویتنام تا به حال پیوسته شکست خورده و جنگ بیست ساله افغانستان با شکست مفتضحانه به شکل لاینحل برایش دردسر آفریده، به اشاره بایدن به این نکته کلیدی در سخنرانی مراسم سوگند ریاست جمهوریش که "از جنگ پرهیز خواهد کرد" باید توجه خاص داشته باشیم.
گفتنی است که بایدن خود از پشتیبانان پر حرارت اشغال عراق بوده و در سالهای دراز سناتوری اش به همه جنگهای آمریکا رأی مثبت داده است، ولی اکنون زمانه دگر شده است و هژمونیسم آمریکا نه تنها در جهان غیر غربی بلکه حتی در میان متحدان غربی اش هم به شدت زیر سوال رفته است. کمتر روزی است که در خود آمریکا چند مقاله یا سخنرانی در باره مقایسه سقوط امپراتوری روم و آمریکا نوشته و یا گفته نشود.
امروزه پیش بینی اندیشمندانی مانند یوهان گالتونگ پیروان بیشتری پیدا میکند. این جامعه شناس و اندیشمند نروژی و بنیانگزار اولیه رشته مطالعات صلح و جنگ و نیز بنیانگزار موسسه تحقیقات صلح در اسلو است. او در کتاب معروفش بنام "سقوط امپراتوری آمریکا، و سپس چه؟ " در سال ۲۰۰۹، افول امپراتوری آمریکا را پیش بینی کرد. او بر این باور است که ایالات متحده، ب i خاطر تضادهای بسیار در درون و نیز، دخالتهای خارجی، از هم خواهد پاشید.
در ادامه و برای اینکه از بحث اصلی دور نشویم باید به مساله سیاستهای بایدن در قبال رژیم سعودی و نیز تأثیر حذف ترامپ به عنوان مایه امید و دلگرمی حکام سعودی اشاره کرد. بایدن در حالی قدرت را در کاخ سفید به دست گرفته که از چند سال پیش، با سیاست خاورمیانهای ترامپ به ویژه نقش آمریکا در تقویت تفکر بن سلمان مخالفت کرده است. مکانیسمی از فروش تسلیحات که فقط یک فقره آن که در سفر ترامپ به ریاض رونمایی شد و ۱۱۰ میلیارد دلار برای سعودیها آب خورد. حکومت سعودی علیرغم دریافت حجمی بزرگ از سلاحهای ویرانگر آمریکایی، که بخشی از آن برای نابودی زیر ساختها و کشتار هزاران نفر از مردم فقیر یمن به کار رفته است، به اهداف خود نرسیده است.
عربستان سعودی اخیرا راه حل سیاسی برای حل بحران یمن، سوریه و لیبی را خواستار شده. به نظر شما این موضع گیری نشان از کوتاه آمدن عربستان و نرمش این کشور در قبال بایدن است؟
موضع گیریهای اخیر سعودی در اظهار تمایل به حل بحران یمن، سوریه و لیبی، بدون شک بخاطر استیصال این رژیم از ادامه راهی که با پشتیبانی بدون قید و شرط ترامپ پیش میرفت و به بن بست رسیدن کامل است. بن سلمان که از حمایت ساکن جدید کاخ سفید و نیز بخشی از دولتمردان این رژیم از بن نایف، بیمناک است راهی جز تمکین به خواست بایدن ندارد و عدهای در واشنگتن، بخاطر پرونده سیاه بن سلمان، بی میل نیستند که بر روی ولایتعهدی بن نایف سرمایه گذاری نمایند.
طبق آخرین خبرها بن سلمان برای بن نایف شرطی گذاشته است. وی او را تهدید کرده که با رضایت تمامی اموالش را ببخشد و یا در غیر اینصورت حبس او ادامه خواهد داشت. با توجه به نزدیکی خاندان بن نایف با دموکراتها آیا فکر میکنید بایدن به دنبال سرنگونی بن سلمان و جایگزینی او با بن نایف باشد؟
بن نایف دست پرورده و عزیز کرده سیا و پنتاگون و دموکراتها بوده و آنها برآن بوده اند که با تشویق او وقتی به سلطنت رسید به انجام اصلاحات، آمریکاییها را از دروغگویی و شیادی در رابطه با حقوق بشر و دموکراسی رها کند. البته، چون بن سلمان این تمایل را میداند با از دست دادن ارباب قوی و پشتیبان ترامپ، دو راه در پیش نخواهد: یا باید تن به ولیعهدی بن نایف بدهد و یا او را اگر هم نکشد، دستکم کاملا از هر قدرتی خلع کند. در این رابطه بسیار محتمل است که دولت بایدن با اعمال فشار بر بن سلمان او را وادار کند تا به سنت قبیله ابن سعود برگردد و بن نایف را به عنوان نفر بعدی پدر بیمارش بپذیرد.
از آن سو، ظهور قدرتمند و برق آسای چین و خودنمایی نظامی روسیه، بزرگترین و مهمترین وظیفه برنامه ریزان و مدیران رژیم آمریکا را نه اعمال رهبری جهانی مانند گذشته بلکه یافتن راههایی برای کند کردن روند زوال امپراتوری آمریکا قرار خواهد داد. در این رابطه، توجه اصلی به شرق آسیا و کم رنگتر شدن حضور پر رنگ این کشور در خاورمیانه و به ویژه محدود ساختن روابط با سعودی، حداقل تا زمانی که بن سلمان در آن کشور حاکم مطلق العنان و همه کاره است، در رأس برنامههای دولت جدید آمریکا خواهد بود.
در این راستا، سعودیها با وحشتی که از ایران دارند چارهای بجز تنش زدایی در منطقه نخواهند داشت. سایر شیوخ کشورهای هم پیمان بن سلمان در منطقه خلیج فارس مانند امارات عربی و بحرین نیز، این روزها حال خوشی ندارند. دیدیم که سفر دوبار در سه روز معاون فرماندهی سپاه به جزیره ابوموسی خواب را از چشمان شیوخ ابوظبی (با کمترین فاصله تا ابوموسی) و دوبی را ربود. با عنایت به آمادگی بایدن به بازگشت به برجام و احتمالا ادامه مذاکرات با ایران و صفر شدن شانس حمله به ایران که بن سلمان در دوره ترامپ، امید زیادی به آن بسته بود، راهی به جز نزدیک شدن به ایران برای شیوخ خلیج فارس باقی نمیماند.
برخی از کارشناسان معتقدند امریکا در بلند مدت به دنبال سپردن امنیت منطقه به دست ایران و عربستان است و دراین راستا از تئوری دو ستون نیکسون استفاده خواهد کرد. تجربهای که در جنگ ویتنام تکرار شد و آمریکاییها نگاه خود را به شرق معطوف کردند. نظر شما چیست؟
در رابطه با اعمال سیاست دو ستونی آمریکا که بخشی از دکترین نیکسون، رییس جمهور سابق آمریکا بود و امنیت منطقه خلیج فارس را در دوران جنگ سرد به ایران (در درجه اول) و نیز عربستان سعودی سپرده بود، امروزه ادبیات سیاسی در روابط بین الملل بسیار دگرگون شده و چنان فرایندی البته با عنایت به نقش منطقهای ایران، قابل اجرا نخواهد بود. آنچه که آمریکا به آن چنگ خواهد زد، تنش زدایی میان کشورهای حوزه خلیج فارس به ویژه میان ایران و سعودی خواهد بود. دولت ایران بارها کشورهای منطقه را دعوت کرده تا خود، بدون دخالت بیگانه، امنیت این منطقه بسیار حساس و راهبردی را تأمین نمایند. پیام توییتری جدید آقای دکتر ظریف، بسیار گویا و پر معنا بود، البته اگر سعودی هاآن را بتوانند درک و هضم کنند: ترامپ رفته و ما و کشورهای منطقه خلیج فارس مانده ایم (نقل به مضمون)
در پایان ذکر چند نکته را لازم میدانم. آمریکا به عنوان فعال مایشاء در صحنه جهانی به زباله دانی تاریخ افتاده است. حالا تنها آمریکا نیست که بخواهد دکترین نیکسون را اجرا کند و دیگر بازیگران جهانی و منطقهای حاکمیت مطلق آمریکا را همچون گذشته، به رسمیت نمیشناسند.
تک ابرقدرتی آمریکا دیگر وجود خارجی ندارد
تصمیم گیری مسائل جهان و به ویژه خلیج فارس و خاورمیانه در ید قدرت آمریکا نیست. ایران از بازیگران پر اهمیت منطقه است. تجارت سعودیها با چین بیش از تجارت با آمریکا است. رفتار قطر به عنوان یک شیخ نشین کوچک که در گذشته به حساب نمیآمد، در مذاکره با باند بن سلمان نشان داد که در منطقه طرحی نو در افتاده است. کاهش تقاضا برای نفت که با پیشرفت برق آسای انرژیهای جایگزین روی میدهد دموکراسیهای نفتی آمریکا و اروپا را به شدت تحت تأثیر قرار داده است و چندانی طول نخواهد کشید که اهمیت تنگه هرمز و خلیج فارس که نفت آن را تعیین میکرد کاهش پیدا کند و جایش را به جاده ابریشم بدهد.
بله، آمریکاییها از دوران جرج بوش پسر، چین را آنتاگونیسم نخست خود دیده اند که از سال ۲۰۱۴ که اقتصاد چین با فرمول قدرت خرید از آمریکا پیشی گرفت وحشتشان افزایش یافت و میرود که تا سال ۲۰۳۰ که چین با فرمول نامینال یا دلار مبنا، از آمریکا پیشی بگیرد، همه هم و غم آمریکا به تعویق انداختن زوال قدرتش خواهد بود.
منبع: خبرآنلاین