از همان زمانی که خبر و تصاویر مربوط به شلیک چند توپ به مناسبت حلول سال نو در مجاورت برج آزادی منتشر شد، این پرسش در محافل مرتبط با میراث فرهنگی شکل گرفت که آیا امواج حاصل از شلیک توپ، خطری برای برج آزادی ندارد؟
این پرسش پیش از آنکه از سوی متخصصان سازههای معماری و کارشناسان میراث فرهنگی پاسخ داده شود، با ادعایی از سوی مسؤولان برج آزادی مبنی بر ایجاد ترکهای جدید در سنگهای برج آزادی روبرو شد و متعاقبا برخی رسانهها عکسهایی را منتشر کردند که حاکی از وجود ترکهای ریز و درشت در سنگهای نمای برج و نیز ریزش کاشیهای بکار رفته در شیارهای بین سنگها بود.
نگارنده متخصص سازههای معماری نیست و نمیتواند در اینباره که آیا شلیک چند گلوله توپ میتواند چنین پیامدهای فوری و نسبتا گستردهای داشته باشد، اظهار نظر کند اما دستکم دو دلیل برای ابراز تردید نسبت به دعاوی مطرح شده وجود دارد:
اول اینکه چگونه میتوان از روی چند قطعه عکس فهمید که ترکهای موجود دقیقا پس از شلیک توپ و بر اثر شلیک بهوجود آمدهاند؟
دوم عکسها و شواهد متعددی وجود دارد که نشاندهنده وضعیت وخیم سنگها و کاشیهای برج آزادی طی ده سال گذشته هستند. برای نمونه، میتوان به عکسهای انتشار یافته استناد کرد که در روز جمعه 24 بهمنماه 1399 گرفته شدهاند و آسیبهای وسیعی را درون و بیرون برج آزادی به نمایش میگذارند.
بنابراین حتی اگر ثابت شود که امواج حاصل از شلیک توپ، آسیبهایی را به برج وارد ساخته، بیشتر در جهت تشدید آسیبهای موجود بوده است تا تولید آسیبهای جدید. در واقع، طی حدود بیست سال گذشته، برج آزادی با مجموعهای از آسیبها روبرو بوده است که آنها را میتوان در سه دسته جای داد:
آسیبهایی مانند آلودگی هوا و بارندگیهای اسیدی که نمای بیرونی برج را تحت تأثیر قرار دادهاند و رفع آنها خارج از توان و حیطه مسؤولیت مدیریت برج آزادی است؛
آسیبهایی مانند فرسودگی کالبدی یا مشکلات تأسیساتی که همه ساختمانها در طول زمان دچار آن میشوند، اما مدیریت برج در مهار و رفع آنها کوششی به خرج نداده یا اقدامات احتمالیاش مؤثر نبوده است؛
آسیبهایی که توسط مدیریت مجموعه، یعنی بنیاد رودکی (وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) به وجود آمدهاند. برخی از این آسیبها را میتوان به شرح زیر برشمرد:
1. برج آزادی پیش از انقلاب در فضای وسیع زیرزمینی خود دارای دو موزه بود: اول موزهای برای نمایش آثار تاریخی و فرهنگی ایران که آثار موجود در آن از موزههای گوناگون مانند موزه ایران باستان و موزه رضا عباسی گردآوری شده بود و دیگر، موزه ششم بهمن برای نمایش دستاوردهای انقلاب سفیدِ شاه. پس از انقلاب، هر دو موزه با حفظ برخی عناصر برچیده شدند و اکنون برای نمایش اشیائی مانند زیورآلات، سنگهای نیمه قیمتی و از این قبیل به اشخاص اجاره داده میشوند.
2. در همین فضای زیرزمینی، دو تالار بسیار زیبای دانستنیها که نخستین نمونه از به کارگیری ابزارهای چند رسانهای در موزهها را به نمایش میگذاشتند، تبدیل به کافی شاپ شدهاند (که فعلا تعطیل هستند)؛ سالن مولتی ویژن به حالت نیمه تعطیل درآمده و تالار آیینه (ایراننما) با تخلیه برخی ویترینها و عدم بازتعریف کاربری متناسب، فاقد هرگونه هویت موزهای یا نمایشگاهی است. در واقع، در تمام بخشهای موزهای، برچیدن عناصر اولیه و رهاشدگی و بیهویتی فضاها دیده میشود و به نظر میرسد که برنامههای فرهنگی، جای خود را به اقدامهای شبیه فرهنگی درآمدزا دادهاند.
3. طراحان برج آزادی میدانستند که با احداث میدانی به دور برج، دسترسی به این بنا به خاطر تردد خودروها سخت و مخاطرهآمیز خواهد بود. در نتیجه، گذرگاهی زیرزمینی را از حاشیه میدان به داخل میدان احداث کردند تا تردد عابران پیاده از آن طریق صورت بگیرد. اکنون در این گذرگاه، دهها غرفه تجاری و کارگاهی ساخته شده و همین امر موجب شده که گذرگاه در ساعات غیرفعال این بازار زیرزمینی بسته و دسترسی به برج دشوار شود.
چنان که میدانیم در اسفندماه 1379 مجلس شورای اسلامی، ماده واحده قانون تشکیل بنیاد فرهنگی و هنری رودکی را به تصویب رساند که طبق آن به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اجازه داده شده بود از طریق ادغام واحدهای تالار رودکی و مجموعه فرهنگی آزادی نسبت به تشکیل بنیاد فرهنگی و هنری رودکی به صورت مؤسسه عمومی غیر دولتی و زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اقدام کند. بدین ترتیب با تشکیل عملی بنیاد رودکی در سال 1382، مجموعه برج آزادی از وزارت ارشاد منتزع و به بنیاد رودکی واگذار شد.
سپس هیأت وزیران در 5 مردادماه 1384 مصوب کرد که با توجه به تبدیل مجموعه فرهنگی آزادی به مرکز فرهنگی و هنری انقلاب اسلامی (موزه انقلاب) کلیه دستگاههای اجرایی مکلفاند «با همکاری بنیاد فرهنگی هنری رودکی ترتیبی اتخاذ نمایند تا فعالیتهای برجسته و عمده خود را به صورت ماکت و نمودارهای تصویری در این مرکز به معرض تماشا و نمایش عموم بگذراند». این مصوبه تا کنون اجرا نشده است زیرا در مجموعه فرهنگی هنری برج آزادی به جز تعدادی عکس از رویدادهای انقلاب، چیز دیگری مرتبط با عملکرد دستگاههای اجرایی در دوران پس از انقلاب به چشم نمیخورد. در عوض، بنیاد رودکی با تجاریسازی فضاهای موزهای و ارتباطی و اختصاص دادن سایر فضاها به نمایشگاهها و آثاری که نه سنخیتی با برج آزادی دارند و نه در راستای وظایف قانونی بنیاد هستند، عملا این مجموعه را از حیز انتفاع ساقط کرده است. (هرچند که نمیتوان همه فعالیتهای بنیاد را شامل چنین حکمی دانست.)
با این وصف باید گفت که برج آزادی دستکم از حدود بیست سال پیش در معرض شلیک مدیریتهای ناکارآمد و اقدامهای ناسنجیده قرار دارد؛ شلیکهایی که برخلاف توپهای شلیک شده در نوروز، بیصدا اما سخت ویرانکننده بودهاند.