به گزارش خبرگزاری برنا استان البرز، مرگ دیگر آن غول بی شاخ و دم و بزرگی نیست که هرگاه جان یک چهره مشهور را میگرفت ما را به بُهت فرو میبرد و آه حسرت میکشیدیم. امروز، هرروز که وارد اینستاگرام میشویم با آواری از پیام های تسلیت مواجه میشویم که خواه ناخواه بار منفی آن بر تفکرات و زندگی ما تاثیر میگذارد. این روزها بدن هایی غریبانه به زیر خاک میروند که هرکدام آرزوهایی داشتند، یکی قصد ادامه تحصیل داشت، یکی مهاجرت و دیگری قرار بود بزودی ازدواج کند اما کرونا بی رحم تر از آن است که فرصت خیال بافی و آینده نگری به کسی بدهد. واقعا مرگ هیچوقت مثل امروز به ما نزدیک نبوده است.
ما در عین حال که در یکی از بدترین روزهای تاریخ زندگی میکنیم و همهچیز دست به دست هم داده تا امیدمان را ناامید کند اما چه خوش شانس هستیم که هنوز قاطیِ این اعداد و ارقام نشدهایم و اسممان لابهلای فوتی های کرونا جا نگرفته است. اما چه کسی تضمین میدهد که من و شما بتوانیم از این موج چهارم، پیک سیاه یا هرچه اسمش را میگذارند به سلامت عبور کنیم؟
حال که مرگ به دروازه شهر رسیده و هیچ کس توان فرار از آن را ندارد چقدر برای مقابله با آن آماده ایم؟ چقدر برای این فرصت باقی مانده برنامه ریزی کرده ایم؟ آیا هنوز درگیر شیش و بش دنیا هستیم یا فهمیده ایم که بقول سهراب زندگی ذره کاهی است که کوهش کردهایم؟
صحبت از مرگ شد و نزدیکی آن. اما بد نیست گاهی به آن فکر کنیم و ببینیم در کجای زندگی ایستادهایم. امروز شاید بهتر باشد بجای دویدن های طاقت فرسا و اعصاب خورد کن کمی آسوده در کناری بنشینیم و تا فرصت هست به چهره عزیزانمان نگاه کنیم. زنگی به دوستانمان بزنیم و حالی از کسانی که مدت ها از آنها بی خبر بودیم بپرسیم و اگر حالی برایمان باقی مانده بود لبخندی هم بزنیم!
فاضل نظری:
قصه فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل بدست آوردن از کشورگشایی بهتر است