یاداشت ویژه؛

زخمی کاری تر از انزوا

|
۱۴۰۰/۰۳/۲۸
|
۱۷:۴۱:۰۸
| کد خبر: ۱۱۹۴۶۸۰
برای تماشاگران آثار سینمایی محمدحسین مهدویان - کارگرانی که معمولا با آثار تاریخی معاصر و دفاع مقدس و با حال‌و هوای فیلم‌های نگاتیو شناخته می‌شود- «زخم‌کاری» یک اثر متفاوت است.

 این سریال فضایی شهری و درامی اجتماعی را دنبال می‌کند که روابط یک خانواده‌ی مافیایی را به تصویر می‌کشد و در آن آدم‌کشی و قانون‌شکنی دست‌بالا را دارد.

اگرچه مهدویان نشان داده است که دلبستگی به یک سوژه و دغدغه یک دوران تنها دلمشغولی او نیست و ژانرهای مختلف مانند کمدی، جنگ و درام برای او بخشی از ساختار کلی سینما محسوب می‌شود، با این‌حال اما ساخت سریال «زخم‌کاری» در کارنامه‌ی این فیلمساز خودنمایی می‌کند و اساسا ساخت یک سریال و پرداختن به یک خانواده‌ی مافیایی از جانب او  تصمیم پیش‌بینی‌پذیری نبود.

تاکنون سه قسمت نخست این سریال منتشر شده است. در پرداختن به قسمت‌های اولیه‌ی آن می‌توان به گره‌افکنی، موسیقی، کارگردانی، بازی‌ها و... مواردی از این دست اشاره کرد، اما باید نقد پیرنگ داستان و ادامه‌ی روند بازی‌ها را به ادامه‌ی روند آن منوط کرد تا فضا و سمت‌وسوی فیلم شکل کامل‌تری به خود بگیرد.

«زخم‌کاری» برای پیش‌بردن داستان خود کندی به خرج نمی‌دهد و ما را مستقیم به دل وقایع داستانی می‌برد، اکثر کاراکترها را بدون فوت وقت معرفی می‌کند، دیالوگ‌های آن طبیعی است و  موسیقی نسبتا خوبی دارد. این ویژگی‌ها باعث شده است تا در «زخم‌کاری» با فیلمی خوش‌ساخت با ریتم مناسب مواجه شویم که البته در جاهایی ریتم فیلم و فضای موسیقی ناهمخوان است.

فیلم برمبنای رمان «بیست زخم‌کاری» محمود‌حسینی‌زاد ساخته شده که در واقع مبتنی بر نمایشنامه‌ی «مکبث» شکسپیر است. این اقتباس در اقتباس باعث شده تا روح داستانی از شکسپیر به رمان حسینی‌زاد و از آن‌ به سریال «زخم‌کاری» منتقل شود و این نقل‌و انتقال و متناسب‌شدن با حال‌و هوای جامعه‌ی ایران اثر را به کاری قابل توجه از نظر شیوه‌ی داستان‌گویی و اقتباس تبدیل کند. رخدادی که بهتر است به جای اقتباس از آن با عنوان انتقال روح داستان  یا ترجمه‌ی نشانه‌های داستانی از یک اثر به اثر دیگر  از آن یاد کنیم.

سریال «زخم‌کاری» یکی از نمونه‌های موفق اقتباس در حوزه‌ی آثار  بصری ایرانی محسوب می‌شود. چرا که بر اثری تکیه زده که روح اثر دیگری را در خود دارد. این نگاه و ترجمه نشانه‌های داستانی از نمایشنامه شکسپیر به رمان و سپس به سریال باعث شده است تا اقتباس از معادل‌سازی یک‌به‌یک برای اثر مورد اقتباس خود خارج شود و روح داستان را در یک بدن تازه به جنبش در بیاورد.

یکی از مشکلات جدی در زمینی اقتباس این است که سینما معادل‌سازی بصری برای اثر ادبی کار شاخصی نیست و اقتباس درست باید به انتقال روح یک اثر در یک اثر دیگر منجر شود. بنابراین معمولا آثاری که صرفا داستانی را به تصویر می‌کشند شکست می‌خورند، چرا که اقتباس فن برداشت بخشی از یک اثر و روح تازه به آن دمیدن در اثر دیگر است. به همین دلیل است که «ناخدا خورشید» ناصر تقوایی همچنان یک نمونه‌ی شاخص در انتقال روح داستان همینگوی در داستانی در جنوب ایران است. «زخم‌کاری» نیز به سبب ویژگی اقتباس در اقتباس خود باعث شده که روح از یک اثر به اثر دیگر دمیده شود و برخی نشانه‌های اثر شکسپیر  به اثر بعدی منتقل شود تا با یک اقتباس موفق-لااقل تا سه قسمت کنونی- روبرو شویم.

به همین دلیل است که روح «مکبث» با یک خانواده‌ی مافیایی از نوع ایرانی -که الزاما شبیه مافیاهای امریکایی یا ایتالیایی نیست-  گره می‌خورد تا تزلزل ارزش‌های اخلاقی کاراکترهای اصلی فیلم  را نشان دهد که ریشه در بی‌هویتی آن‌ها در شهر و بیگانگی با نظام‌های پولی سرمایه‌دارانه دارد. جاکن شدن افراد بویژه با تاکید بر ریشه‌ی روستایی مالکی(با بازی جواد عزتی) نشانگر همین بی‌هویتی در شهر است که او را مستعد آدم‌کشی و قانون‌شکنی در عین ضعف شخصیتی می‌کند. موضوعی که در قسمت اول سریال مدام در صورت جواد عزتی خودنمایی می‌کرد و او همزمان با انعکاس‌دادن بغض یک آدم بازنده، جاه‌طلبی انتقام‌گرفتن را نشان می‌داد.

جهان پلشت و روبه تباهی آدم‌های «زخم‌کاری» به دلیل  هویت پیدانکردن آن‌ها در جامعه‌ب شهری است که به آن‌ها اجازه‌ی تحقیرکردن و جنایت می‌دهد. ضمن آن‌که انگیزه‌های فردی مانند مقام‌پرستی، کینه‌توزی، حسادت و... انگیزه‌های فردی قابل توجیهی به کاراکترها می‌بخشد.

سریال «زخم‌کاری» فیلمی که اساس آن با تقابل شکل گرفته است. تقابل شهری/روستایی، پولدار/فقیر، مرد/زن و بازنده/برنده. حتی این تضاد در  نام افراد به چشم می‌خورد. مثلا آقای ریزآبادی(سیاوش طهمورث) یک دانه‌درشت اقتصادی است و مالکی(جواد عزتی) فاقد دارایی است و همه‌چیز او عاریتی است.

براین اساس جهان سریال «زخم‌کاری» ترکیبی از زخم، انزوا و تزلزل است. زخم حسادت یا انتقام و تزلزل شخصیتی یا اجتماعی. کاراکتر اصلی فیلم(مالکی) علاوه بر انزواجویی (از همسر و عموزاده‌ها) زخم عمیق‌تری دارد. او متزلزل است: از یک‌طرف در برابر میل بی‌محابای همسرش( سمیرا، معادل لیدی مکبث با بازی رعنا آزادی‌ور) و از طرف دیگر تزلزل طبقاتی و اجتماعی دارد. به دلیل همین است که مالکی زخم‌خورده و ضعیف بیشر به دیگران زخم می‌زند و هرچقدر که او که بیشتر می‌ترسد بیشتر دیگران را می‌ترساند.

این سریال که با پشتوانه‌ی غنی ادبیات ساخته شده است کارگردانی خوبی دارد و انتخاب اغلب بازیگرهای آن درست و متناسب است. در این جهان لازم نیست نگران آن باشیم که داستان از طریق «مکبث» یا «بیست زخم‌کاری» قابل پیش‌بینی است چون فیلم جهان خودش را می‌سازد و اجرای آن را باید به عنوان یک سریال در کلیت آن بررسی کرد.

یادداشت مهمان: کامبیز حضرتی

 

نظر شما