راوی کتاب حاج قاسمی که من میشناسم حجتالاسلام علی شیرازی است. ایشان خاطرات رفاقت سی و هشت سالهاش با سردار سلیمانی را دریک گفتگوی ۱۴ ساعته با آقای سعید علامیان به شیوهای دلنشین و تاثیر گذار روایت کردهاند.
آقای شیرازی راوی کتاب اهل کشکوئیه رفسنجان جوان طلبهای که با انقلاب به بسیج رفسنجان ملحق میشود و با شروع جنگ تحمیلی در بسیج به آموزش جوانان جهت اعزام به جبهه مشغول میشود.
اواخر فروردین ۱۳۶۰ با بچههای رفسنجان به جبهههای جنوب می روند و با اولین دیدار و شنیدن سخنرانی حاج قاسم عاشق و شیفته سردار دها میشود.
پنج سال از دوستی علی شیرازی با حاج قاسم میگذرد و در یکم فروردین ۱۳۶۵ فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله، مسئولیت تبلیغات لشکر را به روحانی جوان راوی کتاب واگذار میکند و این آغاز یک دوستی عمیق و عرفانی مرید و مرشدی میشود.
روایت کتاب با زنگ تلفن آغاز می شود. صدای زنگی دلهرهآور در دل سحر که خواب را از چشمان علی شیرازی دوست دیرینه حاج قاسم میرباید.
حاج علی با شنیدن این خبر سراسیمه از خانه بیرون میزند. سوز زمستان و سوز غم شهادت حاج قاسم رمقی برای راه رفتن نگذاشته بود.
آسمان نیز ابری و دلگیر بود. اما آسمان نیز رمقی برای باریدن نداشت.
حاج قاسم به آرزوی دیرینهاش رسیده بود.
اما نه تنها رفقای او تاب این دوری و هجران را نداشتند بلکه همه مردم ایران در غم از دست دادن خبر شهادت حاج قاسم تحمل شنیدن این خبر جانسوز را نداشتند.
کتاب با خبر شهادت سردار دلها شروع میشود و با زندگی ساده حاجی از زبان علی شیرازی و رفقای او مسیری روحانی و معنوی برای خواننده ترسیم میکند.
از سالهای اول جنگ که بارها منافقین قصد داشتند حاج قاسم را ترور کنند تا روز شهادت حاج قاسم، روایتهای زیبایی از اخلاق و رفتار حاج قاسم در این کتاب نقل شده است.
عموی بچههای شهید بودن خودش داستان کاملی از زندگی مردی است که فدایی ملت بود و به این فدایی بودن در تمام طول زندگی پر خیر و برکتش، افتخار میکرد.
حاج قاسم مرد کارهای سخت بود و در روایت علی شیرازی به نثری ساده و روان به این موضوع به درستی اشاره شده است.
کتاب با روایتهایی از عشق حاج قاسم به اهل بیت و سیر سلوک این قهرمان میدان جنگ، خواننده را با خود همسفر دنیایی ماورایی میکند.
لقب شیعه تنوری و دادن مدال بهشت شایسته این مرد جبهه وجنگ است اما مردی که در جنگ نظامی قهرمانانه می جنگد و در جبهه فرهنگی نیز مرد میدان است و در میدان سیاست شجاع ترین مرد سیاسی است.
باید این کتاب را خواند تا درک کرد که حماسه تشییع این مرد بزرگ تاریخ معاصر ایران بیدلیل نبوده است.
وقتی فردی تمام زندگی خود را بدون منت صرف امنیت، آسایش و حفظ جان و مال مردم کشورش کند، باید شهادتش باعث شود که همه مردم ایران با گرایشهای مختلف سیاسی و جناحی او را به بهترین شکل تشییع کنند.
تشییع جنازهای که تاریخ معاصر ایران بعد از رحلت امام (رض)به خود ندیده است.
کتاب با زنگ تلفن خبر شهادت آغاز می شود و با حماسه تشییع به پایان میرسد.
اما من هنوز در صفحه زندگی خوب سردار دلها جا ماندهام!
کتاب با زندگی خوب شروع می شود با -عموی بچهها-فدایی مردم-مرد کارهای سخت -سیر و سلوک -عاشق اهل بیت -شیعه تنوری-مدال بهشت -مرد جبهه فرهنگی-شجاع میدان سیاست ادامه پیدا میکند -و با حماسه تشییع به پایان میرسد.
اما این حماسه آغازی دیگر است.
انتهای پیام