حضور زندهی هوشنگ ابتهاج در زبان شعر و موسیقی معاصر محسوس بود. اشعار لطیف و عاطفی او حتی مخاطب دور از فضای ادبیات را به گوهر شعر و ارزشهای زبانی نزدیک میکرد. او حرکتی از کنش و منش شاعرانه داشت که رمز و راز متن را آسان و قابل درک میکرد البته نه آنچنان آسان که خواننده به سادگی به ذهن و زبان شاعر نزدیک شود اما بار عاطفی کلامش برای خواننده به خوبی قابل لمس بود.
جمعه، ۴ شهریور ۱۴۰۱ در نبود سایه «ارغوان» به سوگ نشسته است. ارغوانم میگرید... شعری که دوستداران ابتهاج با خوانش آن او را از مقابل تالار وحدت با اشک و آه بدرقه و به سمت شهر رشت برای خاکسپاری راهی کردند.
در حاشیهی این مراسم «علی دهباشی» روزنامهنگار، ادبپژوه و سردبیر مجله بخارا در سوگ هوشنگ ابتهاج به خبرنگار خبرگزاری برنا گفت: امروز به یاد این بیت از شعر نظامی که در سوگ خاقانی سروده بود افتادم.
«همی گفتم که خاقانی دریغا گوی من باشد
دریـغا من شـدم آخـر دریغا گوی خـاقـانی»
او ادامه داد: به هر روی با توجه به شرایط جسمی آقای ابتهاج این اتفاق پیشبینی میشد امّا تصورش برای ما بسیار سخت است.
دهباشی در پایان گفت: معتقدم زندگی دیگری برای سایه آغاز شده است. او الان کنار فروغ، نادرپور، نیما، پوری، کیوان، کسرایی و اخوان است. جایش خوب است این ما هستیم که غمگینیم.
خبرنگار: تبسم کشاورز
انتهای پیام/