به گزارش خبرگزاری برنا، مهدی حسینی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران به مناسبت 14 آبان آخرین روز دولت موقت مهدی بازرگان یادداشتی نوشت.
متن یادداشت به شرح ذیل است:
14 ابان 1358، 275اُمین و آخرین روز دولت موقت به ریاست مهندس مهدی بازرگان بود؛ دولتی که شمع یک سالگیاش را فوت نکرد و با تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امامی استعفا داد و کنار رفت. این دولت را میتوان آخرین حضور اعضای نهضت آزادی در جایگاه سکانداری و اداره کشور دانست. حضوری پرالتهاب و پرچالش که نقد کارنامهی 275 روزهاش نه موضوع این نوشته است و نه در این نوشته میگنجد. بعد از این استعفا نیز هر یک از اعضای نهضت آزادی به مرور در صحنهی سیاسی کشور کمرنگ شده و دیگر اوج فعالیتشان به بیانیه و اطلاعیهنویسی در مناسبتهای خاص تقلیل یافت. اما در طول سالهای گذشته همواره بودند کسانی که به علت علاقه شخصی به شخصیت علمی و دینی مهندس مهدی بازرگان، حکومت و سران جمهوری اسلامی را مقصر اصلی جدایی بدنه نهضتآزادی از حکومت جمهوری اسلامی دانسته و در تلاشند تا چنین القا کنند که افراطهای برخی از تندروها سبب جدایی این افراد از انقلاب و به تعبیر خودشان، «پیاده کردن این افراد از قطار انقلاب» شده است.
بدون شک در ابتدای انقلاب اسلامی ایران نیز مانند هر انقلابی افراط و تفریطهای اجتنابناپذیری صورت گرفته است که سبب رنجش و ناراحتی و کنارهگیری برخی افراد و گروهها از ادامه مسیر انقلاب شده است اما در مورد برخی دیگر مانند اعضای نهضتآزادی و رهبر آنان مهندس بازرگان، سوال اصلی اینست که اصلا این افراد سوار قطار انقلاب شده بودند یا خیر که با افراطیگری عدهای بخواهند پیاده شوند؟!
مهندس بازرگان و به تبع آن برخی از اعضای نهضت آزادی در دوران حکومت پهلوی مشی براندازی و ساقط کردن سلطنت شاه و اصطلاحا انقلابیگری را نداشتند و شعار اصلی جریانشان این بود که «شاه باید سلطنت کند نه حکومت». او در ماههای پایانی حکومت پهلوی گفته بود: «اگر شاه حاضر باشد که تمام موارد قانون اساسی را به اجرا درآورد ما آمادهایم تا سلطنت را بپذیریم.» در واقع مهندس بازرگان در دوران حکومت پهلوی اصلاحطلب و رفرمیست محسوب میشد و سقوط سلطنت شاه را امری نشدنی توصیف میکرد و حتی در روزهای آخر حکومت پهلوی نیز که بازرگان به دیدار امام در پاریس رفت، امام تاکید داشت که شاه باید از کشور برود. در حالی که بازرگان میگفت: «اینکه شاه برود یعنی آمریکا از ایران برود و این امر شدنی نیست.»
با پیروزی انقلاب اسلامی، به پیشنهاد برخی بزرگان انقلاب، از جمله آیتالله مطهری، شخص مهندس بازرگان برای اداره کشور به امام خمینی پیشنهاد شد و امام نیز این پیشنهاد را پذیرفت اما پذیرش این پست نیز تغییری در مشی مهندس بازرگان بوجود نیاورد، به طوری که پنج روز پس از پذیرش این پست و در اولین سخنرانی خود صراحتا عدم اعتقاد خود به کارهای انقلابی را بیان داشت. مهندس بازرگان در این سخنرانی که 20 بهمن 1357 در دانشگاه تهران ایراد شد، اظهار داشت: «انقلابیون، دولتی انقلابی و بولدوزروار میخواهند. امام بولدوزر میخواهد ولی من پیکان هستم»
مهندس بازرگان و دولت موقت در طول زمامداری کشور بارها با نهادهای انقلابی درگیر میشدند و چندین مرتبه هم تهدید به استعفا میکردند که هر بار با مداخله امام ماجرا فیصله مییافت؛ برای مثال تنها 23 روز پس از انتخاب وی به عنوان رییس دولت موقت، او به دلیل آنچه که خود «مداخله کمیتههای امام در کار دولت» خواند، تهدید به استعفا کرد که با سخنرانی امام و خویشتنداری آیتالله مهدوی کنی (سرپرست وقت کمیتههای انقلاب اسلامی) ماجرا به پایان رسید.
در بحث استکبارستیزی نیز بازرگان چه قبل از انقلاب و چه بعد انقلاب هیچگاه پیرو بزرگان انقلاب و شخص امام خمینی نبود؛ در حالی که مردم و امام خمینی آمریکا را دشمن انقلاب میخواندند، مهندس بازرگان و اعضای دولت موقت با سفیران و عوامل سیا در ایران دیدار داشتند و برخی از آنها دانسته یا ندانسته مشغول جاسوسی برای آمریکاییها بودند. علاوه بر این دو هفته بعد از انتخاب بعنوان ریاست دولت موقت، او در مصاحبه با خبرنگار نیویورک تایمز اعلام کرد که مشتاق است روابط ایران با آمریکا از سر گرفته شود.
در آخر نیز قطع ید آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام سبب استعفا دولت موقت شد؛ دولتی که 275 روز در یکی از حساسترین برهههای تاریخ، اداره ایران را بر عهده داشت که قصد این نوشته نیز نقد عملکرد این دولت نبود؛ بلکه کلام این بود که سابقه زمامداری مهندس بازرگان و نهضتآزادی بیانگر این است که حتی اگر افراطیگریهای اجتنابناپذیر اوایل انقلاب، برخی را از قطار انقلاب پیاده کرده باشد، مرحوم بازرگان و سازمان تابعهاش، نهضتآزادی ایران، هیچگاه سوار قطار انقلاب نبودند که تندرویهای عدهای یاعث پیاده شدن آنان شده باشد.
انتهای پیام/