به گزارش برنا؛ جلسه تفسیر قرآن کریم، توسط آیتالله علیاکبر سیفی مازندرانی، از اساتید درس خارج حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه برگزار شد.
در ادامه گزیده مباحث این جلسه را میخوانید:
«وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ؛ و گفتیم اى آدم خود و همسرت در این باغ سکونت گیر[ید] و از هر کجاى آن خواهید فراوان بخورید و[لى] به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید و از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد و فرمودیم فرود آیید شما دشمن همدیگرید و براى شما در زمین قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود» (آیات ۳۵ و ۳۶ بقره)
تاکنون دو طایفه از روایات را بررسی کردیم؛ طایفه اول که صحیحه بودند ظهور در این داشتند که جنت آدم و حوا از جنس جنت دنیا نبوده است. روایات طایفه اول غیر قابل انکار است خصوصا اینکه صراحت دارند اشجار آن جنت از سنخ اشجار این دنیا نبوده است. طایفه دوم که روایات آن کثیر است صراحت دارند جنت آدم و حوا از قبیل جنت دنیا بوده یا اینکه در همین دنیا بوده است. این روایات به جهت کثرتشان وثوق نوعی به صدور میآورند یعنی نمیشود این مضمون از اهل بیت(ع) صادر نشده باشد.
آیا میان این دو طایفه از روایات تعارض است؟ بله، تخالف است. برای حل این تخالف چند وجه گفته شده است. یکی اینکه بگوییم درختان و ثمره میوههای آن جنت از جنس شجره و میوههای این دنیا نبوده است ولی در عین حال محال نیست مکان استقرار آن جنت روی همین زمین باشد. شاید گفته شود این جنت در عالم برزخ بوده است. پاسخش این است که این جنت، مکان آدم و حوا بوده است و آدم و حوا از این درختان تغذیه میکردند پس معلوم میشود جسمشان مادی و خاکی بوده است. بنابراین نمیشود گفت این جسم خاکی در عالم برزخ بوده است و این سخن قابل التزام نیست.
یک احتمال دیگر این است که این جنت در زمین دیگری بوده است. پاسخ این است؛ این یک ادعاست، آیا شاهد هم دارد؟ اگر بگویید آن زمین مثل همین زمین بوده پس چرا نگوییم همین زمین بوده است. اگر بگویید از سنخ همین زمین نبوده همان اشکالی که در مورد برزخ بود مطرح میشود، پس همان توجیه اول بهتر است. احتمال اینکه منظور از جنت، جنت آخرت باشد هم منتفی است چون اهل جنت آخرت هیچ وقت از آن خارج نمیشوند. ظهور روایات طایفه دوم هم همین توجیهی است که عرض کردیم، یعنی این جنت در همین دنیا بوده است، در عین حال اشجار و ثمرهاش از جنس اشجار و ثمره دنیا نبوده است.
محور این دو طایفه از روایات تبیین ماهیت جنت بود، ولی روایات بعدی متعرض ماهیت جنت نمیشوند و سایر نکاتی که در این دو آیه است را بیان میکنند. روایت اول این است: «أمر اللّه و لم یشأ، و شاء و لم یأمر، أمر إبلیس أن یسجد لآدم و شاء أن لایسجد، ولو شاء لسجد، ونهى آدم عن أکل الشجرة و شاء أن یأکل منها، ولو لم یشأ لم یأکل»، یعنی خدای تعالی امر کرد اما نخواست، خواست ولی امر نکرد، به ابلیس امر کرد که بر آدم سجده کند ولی خواست سجده نکند، اگر میخواست سجده کند سجده میکرد، خدا آدم را از شجره نهی کرد ولی خواست که از آن بخورد، اگر نمیخواست بخورد آدم نمیخورد.
این روایت ناظر به اراده تکوینی است. یعنی خدای تعالی ابلیس را به سجده امر کرد ولی مشیت تکوینی او به این تعلق نگرفته بود که ابلیس سجده کند و الا نمیتوانست تخطی کند. بنابراین خدای تعالی ابلیس را به اختیار خودش واگذار کرد تا بر اساس عقل و اختیار خودش انتخاب کند. این مسئله در مورد قضیه حضرت آدم هم صادق است. در قضیه آدم خدای تعالی آدم را نهی کرد که از این شجره نخور، ولی اراده تکوینی خداوند به این امر تعلق نگرفته بود و الا اگر اراده تکوینی خداوند به این امر تعلق گرفته بود حضرت آدم نمیتوانست از آن شجره بخورد. پس اراده تکوینی پروردگار به نخوردن او تعلق نگرفته بود. به عبارت دیگر اراده تکوینی پروردگار به اختیار او تعلق گرفت.
روایت دوم از امام کاظم(ع) یا امام رضا(ع)؛ «إِنَّ لِلَّهِ إِرَادَتَیْنِ وَ مَشِیئَتَیْنِ إِرَادَةَ حَتْمٍ وَ إِرَادَةَ عَزْمٍ یَنْهَى وَ هُوَ یَشَاءُ وَ یَأْمُرُ وَ هُوَ لاَ یَشَاءُ أَ وَ مَا رَأَیْتَ أَنَّهُ نَهَى آدَمَ وَ زَوْجَتَهُ أَنْ یَأْکُلاَ مِنَ اَلشَّجَرَةِ وَ شَاءَ ذَلِکَ وَ لَوْ لَمْ یَشَأْ أَنْ یَأْکُلاَ لَمَا غَلَبَتْ مَشِیئَتُهُمَا مَشِیئَةَ اَللَّهِ تَعَالَى وَ أَمَرَ إِبْرَاهِیمَ أَنْ یَذْبَحَ إِسْحَاقَ وَ لَمْ یَشَأْ أَنْ یَذْبَحَهُ وَ لَوْ شَاءَ لَمَا غَلَبَتْ مَشِیئَةُ إِبْرَاهِیمَ مَشِیئَةَ اَللَّهِ تَعَالَى» منظور از اراده حتم، اراده تکوینی است و منظور از اراده عزم اراده تشریعی است. معنای روایت این است: «خدا را دو اراده و دو مشیت است. اراده حتم و اراده عزم، خدا نهی میکند و میخواهد، امر میکند و نمیخواهد، مگر نمیبینی که او آدم و همسرش را نهی کرد که از آن درخت نخورند ولی خوردن ایشان را خواست و اگر نمیخواست که بخورند خواست آنها بر خواست خدای تعالی غلبه نمیکرد و حضرت ابراهیم را امر کرد که اسحاق را سر ببرد، ولی نخواست که سر او را ببرد و اگر میخواست، خواست ابراهیم بر خواست خدای تعالی غلبه نمیکرد.»
این روایت هم بیان میکند اراده تکوینی خداوند بر توان و امکان و اختیار تمام محرمات تعلق گرفته است. اگر نهی خداوند تکوینی بود با مشیت قابل جمع نبود چون شخص نمیتوانست فعلی که مورد نهی قرار گرفته است را انجام دهد و هیچ کس قادر به انجام محرمات نبود.
انتهای پیام