یادداشت

"انتخاب یا انتصاب؟!"

|
۱۴۰۱/۰۹/۲۱
|
۱۴:۲۲:۴۱
| کد خبر: ۱۴۱۰۰۵۷
ارمیا محمدخانی_پژوهشگر تاریخ معاصر

به گزارش خبرگزاری برنا؛ در زمان احمدشاه قاجار اوضاع جامعه بسیار نامساعد بود. بی‎نظمی و هرج‎ ومرج در مسائل مختلف عیان بود و کنترل اوضاع از دست پادشاه و درباریان خارج شده بود. در همین موقع بود که رضا پهلوی با همراهی نیروهای داخلی و کمک نیروهای خارجی به تهران آمدند اوضاع سیاسی و اجتماعی را در دست گرفتند.

رضاشاه به مدت چهار سال در مقام نخست‎وزیری و وزیر جنگ عملکرد خوبی داشت، طوری‎که توانسته بود بین نمایندگان مجلس و اقشار مختلف جامعه مقبولیت کسب کند. او و اطرافیانش تصمیم گرفتند سلطنت قاجار را خلع و سلطنت پهلوی را جایگزین آن نمایند.

زمانی که رضاخان وزیر جنگ بود؛ تصمیم گرفت که امنیت و یکپارچگی را به کشور برگرداند. به همین دلیل شروع به مبارزه با خان و ایل‎هایی کرد که درصدد ایجاد ناامنی بودند. برای مثال در جنوب با شیخ خزعل که انگلیسی‎ها حامی آنان بودند درگیر شد و سرانجام توانست با غلبه بر گروه‎های دیگر یک حکومت واحد راه‎اندازی کند. زمانی که به نخست‎وزیری رسید و احمدشاه کشور را برای همیشه ترک کرد؛ مبارزات خود را جدّی‎تر و با قوای بیشتری ادامه داد. هم‎چنین در نبود شاه، اختیارات فراوانی برای اداره امور مملکت داشت.

در همین زمان بود که تبلیغات برای رضاشاه از سوی طرفدارانش شدت گرفت. شخصیت و اقدامات او را با بازتاب‎های گسترده در سراسر کشور تبلیغ می‎کردند. در پی همین اقدامات نامه‎ها و تلگرف‎های بسیاری با مضمون "خلع قاجاریه" از سراسر کشور به مجلس فرستاده می‎شد. هرروز روزنامه‎های پرتیتراژ آن دوره مطالب بسیاری در ستایش رضاخان و اقدامات او و نکوهش سلطنت و خاندان قاجار منتشر می‎کردند. این موضوع در مجلس پنجم که در 7 آبان 1304 با ریاست سیدمحمد تدین، که با استعفای حسن پیرنیا مسئولیت اداره مجلس را برعهده گرفته بود، آغاز شده بود، محوریت اصلی پیدا کرد. موافقان و مخالفین رضاخان در این دوره تلاش‎های بسیاری انجام دادند. موافقان از جمله تیمورتاش و سیدحسین تدین اقداماتی برای اقناع نمایندگان مجلس برای تغییر سلطنت انجام دادند. در مقابل نیز افرادی مانند آیت‎الله سیدحسن مدرس، ملک‎الشعرای بهار، محمد مصدق و سیدحسن تقی‎زاده نیز با ایراد سخنرانی در صحن مجلس مخالفت‎های خود را ابراز می‎کردند.

در یک جلسه‎ای دکتر محمد مصدق در یک نطق طولانی این‎طور گفت: «رضاخان پهلوی نخست‌وزیر و فرمانده‌ کل فوق‌العاده‌ای است، اما دادن هرگونه مقام اضافی، او را به فردی خطرناک برای قانون اساسی عزیزمان تبدیل می‌کند.»

در همین مجلس بود که آیت‎الله مدرس در نطقی مخالفت خود با پادشاهی رضا پهلوی را بیان کرد و با خشم سیدمحمد تدین روبه‎رو شد. طوری‎که بعد از اتمام سخنرانی، تدّین با سیلی محکمی به استقبال سیدحسن مدرس رفت و درگیری لفظی شدیدی درگرفت. درپی همین درگیری‎ها ملک‎العشرای بهار برای اعتراض و اعلام مخالفت، استعفای کتبی خود را تحویل رئیس مجلس داد ولی تدین با این استعفاء مخالفت کرد. اتفاق دیگر در دوران همین مجلس ترور ناموفق آیت‎الله مدرس بود. یکی دیگر از ترورها، ترور اشتباهی واعظ قزوینی به‎جای ملک‎الشعرای بهار بود.

مخالفت این افراد سرشناس بدلیل قلّت جمعیت راه به جایی نبرد و ماده واحده: «مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت ایران، انقراض سلسله‌ی قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه‌ی مملکتی به شخص رضاخان پهلوی واگذار می‌نماید، تعیین حکومت قطعی موکول به نظر مجلس مؤسسان است که برای تغییر مواد 36، 37، 38 و 40 متمّم قانون اساسی تشکیل می‌شود.» توسط 80 نفر از 85 نمایندگان مجلس شورای ملی به تصویب رسید و انقراض سلطنت سلسله قاجاریه را اعلام کردند.

قرار بر این شد تا مجلس مؤسسان تشکیل شود و کارهای نهایی سلطنت پهلوی را انجام دهد. در 12 آبان 1304 برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان نخست با فرمان وزارت داخله صادر شد. آیین‎نامه آن باتلاش علی‎اکبر داور تهیه شده بود. حسین مکی در کتاب «تاریخ بیست ساله ایرن» انتخابات مجلس مؤسسان را اینطور تعریف می‎ کند:« در تهران که مرکز ایران بود و قاعدتاً بایستی انتخاباتش ولو به صورت ظاهر هم شده آزاد باشد اعمال نفوذ کردند و از انتخاب اشخاصی که واقعاً دارای آرای طبیعی بودند جداً جلوگیری نمودند و به همین لحاظ هم مشیرالدوله، موتمن‌الملک، مستوفی الممالک، مصدق السلطنه، مدرس، تقی‌زاده و غیره که در موقع تغییر سلطنت روی موافقی نشان نداده بودند، انتخاب نشدند و در عوض کسانی انتخاب شدند که به‌طور قطع اگر انتخابات آزاد بود از بیست و چهار نفر شاید دو یا سه نفر آن‌ها انتخاب نمی‌شدند. زیرا منتخبین مجلس مؤسسان غالباً دارای حسن شهرت و سوابق روشن که مورد اعتماد عمومی باشند نبوده و مردم آن‌ها را به خوبی نمی‌شناختند.»

درجایی دیگر باقر عاقلی نیز روش انتخاب نمایندگان را توسط داور بیان می‎کند: «علی‎اکبر داور با کمک دوستانش لیستی از افراد و علما و روحانیونی را که سابقه مخالفت با رضاخان را نداشتند برای نمایندگی مجلس گردآوری نمود که از جمله آنان می‌توان به محمدحسین یزدی ندوشنی، ابوالقاسم کاشانی، میرزا شهاب کرمانی و شیخ ضیاالدین کیانوری اشاره کرد.»

تمامی نمایندگانی که وارد مجلس مؤسسان شدند هم طرفدار رضا پهلوی بودند و هم خواستار خلع قاجاریه از سلطنت. با این فیلتر گذاشتن‎ها افراد سرشناسی مانند آیت‎الله مدرس، دکتر محمد مصدق، مستوفی‎الممالک، مشیرالدوله و... در میان نمایندگان حضور نداشتند.

245 نماینده مؤسسان مورخ 15 آذر 1304 در تکیه دولت گرد هم آمدند و بعد از سخنرانی رضاخان مجلس مؤسسان به‎طور رسمی آغاز به‎کار کرد. این مجلس بیشتر از 5 جلسه طول نکشید. در جلسه اول مستشارالدوله با رأی نمایندگان به ریاست مجلس برگزیده شد. در جلسات بعدی طی بازنگری‎هایی که در قانون اساسی انجام می‎شد سه نفر از نمایندگان به مخالفت برخواستند. یکی از مخالفان سلیمان میرزا اسکندری بود. او در مجلس پنجم از طرفداران رضاخان بود ولی به‎دلیل طرح موروثی کردن سلطنت توسط رضاخان به‎جای سلطنت مادامالعمر، به مخالفت برخواست.

در جلسات بعدی بازنگری در اصل‎های 36، 37، 38 و 40 قانون اساسی بازنگری‎هایی انجام شد و نتیجه آن واگذاری پادشاهی ایران به رضا پهلوی و فرزندان پسر او بود. این مجلس با تصویب این ماده واحده به کار خود در 22 آذر 1304 پایان بخشید. سرانجام رضاشاه در تاریخ 24 آذر همان سال در مجلس مؤسسان حاضر شد و پس از انجام مراسم تحلیف، به‎طور رسمی کار خود را به عنوان پادشاه خاندان پهلوی آغاز کرد.

باتوجه به قدرت‎ها و نفوذ بسیار رضاخان در بین مردم و افراد سرشناس و همچنین حمایت‎های داخلی و خارجی، توانست با سیاست‎گذاری‎هایی اوضاع را به سود خود تغییر دهد. او مخالفان سرسخت بسیاری داشت که می‎توانستند در انتخاب او به عنوان پادشاه سنگ‎اندازی‎های بسیاری را انجام دهند ولی تمام آن‎ها را با روش‎های گوناگون به حاشیه راند و توانست با کاهش مخالفین خود، سلطنت خاندان قاجار را از بین ببرد و خاندان پهلوی را به عنوان آخرین خاندان پادشاهی ایران بر سرکار بیاورد.

انتهای پیام/ 

نظر شما