تحریف تاریخ نفت ایران در روزنامه هم‌میهن؛ صدای مدیر اصلاح‌طلب را هم درآورد

|
۱۴۰۱/۱۰/۲۹
|
۱۴:۴۲:۵۱
| کد خبر: ۱۴۲۴۹۱۸
تحریف تاریخ نفت ایران در روزنامه هم‌میهن؛ صدای مدیر اصلاح‌طلب را هم درآورد
روزنامه هم‌میهن اخیرا در مطلبی با عنوان «اوج‌گیری جریان نواصول‌گرای نفت» به تحریف آشکار تاریخ نفت از ابتدای انقلاب تا کنون پرداخته است. حسن‌تاش با نگارش یادداشتی در وبلاگ شخصی خود به تحریف تاریخ نفت به خوبی پاسخ داده است.

به گزارش خبرگزاری برنا، روزنامه هم‌میهن اخیرا در مطلبی با عنوان «اوج‌گیری جریان نواصول‌گرای نفت» به تحریف آشکار تاریخ نفت از ابتدای انقلاب تا کنون پرداخته است.
نویسنده این مطلب که ظاهرا درک کارشناسی و فنی نسبت به وقایع نفتی ندارد و صرفا با عینک سیاسی بدین موضوعات نگاه می‌کند، سعی داشته بدون ارائه هیچ فکت و مستندی صرفا به رویاپردازی درباره تاریخ صنعت نفت و جریانات آن پرداخته و از دل این رویاپردازی، احساسات شخصی خود را نسبت به وزیر سابق نفت بروز دهد.

نفت ایران
اما آش تحریف تاریخ نفت توسط روزنامه هم‌میهن به قدری شور بود که حتی صدای غلامحسین حسن‌تاش کارشناس خبره اصلاح‌طلب صنعت نفت و از طرفداران سیاسی دولت سیدمحمد خاتمی را نیز درآورده است.
حسن‌تاش با نگارش یادداشتی در وبلاگ شخصی خود به تحریف تاریخ نفت به خوبی پاسخ داده است که در ادامه آورده می‌شود:

مدیر مسئول و سردبیر محترم روزنامه وزین هم میهن

با سلام

امروز تصادفا با مطلبی تحت عنوان " اوج گیری جریان نواصول گرائی نفتی" مواجه شدم که در شماره روز دوشنبه 19 دی 1401 آن نشریه منتشر شده است .

در قسمتی از این نوشته نویسنده نام اینجانب را در کنار نام افرادی دیگر ذکر کرده و در ادامه آن تلویحا مواضعی را به اینجانب نسبت داده‌اند و اینجانب را در کنار اسامی دیگری مخالف قراردادهای بیع متقابل و مخالف قرارداد بستن با خارجی‌ها در صنعت نفت وانمود کرده‌اند. البته نویسنده این بخش از مطالب را قبلا هم در جاهای دیگری نوشته بوده است و تازگی ندارد. قصد ایشان را از نام بردن افراد نمی‌دانم چون حذف نام افراد خاص هیچ لطمه‌ای به کلیت نوشته ایشان نمی‌زد ولذا تداعی می‌شود که شاید مشکل شخصی با نامبردگان دارند.

نویسنده محترم که گویا نمی‌تواند ذهن خود را از دوگانه اصولگرائی و اصلاح طلبی خارج کند و هیچ طیف و دیدگاه دیگری را در جامعه به رسمیت بشناسد، حالا که با جماعتی مواجه شده که گویا هویتی برای آنها نمی‌یابد حداکثر ابتکارش این است که از ایشان به عنوان نواصولگرایان یاد کند تا بتواند در چارچوب همان دوگانه ذهنی تحلیل کند. ظاهرا از نظر ایشان ممکن نیست که کسی مثلا در کلیات جهت گیری سیاسی طرفدار و موافق دولت اصلاحات باشد ولی به عملکرد آن دولت در بخش نفت انتقاد داشته باشد.

جالب است که بنده در مورد مواضع خود در آن دوران گفتگوی رو در رو هم با نویسنده محترم داشته‌ام اما گویا بیان الکن من و یا آن دوگانه ذهنی امکان نداده است که دیدگاه اینجانب درک شود. لذا در این جا لازم می‌دانم  ذکر کنم که بنده نه مخالف استفاده از شرکت‌های خارجی بودم و نه مخالف قرارداد بیع متقابل. عملکرد اینجانب در همان دوره قراردادهای بیع متقابل (در دولت اصلاحات) در سمت رئیس موسسه مطالعات بین المللی انرژی، برگزرای چندین (حداقل شش) کنفرانس سطح بالای بین‌المللی در ایران و خارج از ایران با حضور گسترده مقامات و شرکت های نفتی بین المللی (خصوصا از اروپا و امریکا ) می‌باشد.

در آن دوره جو و فضای حاکم این بود که هرکسی که نسبت به عملکرد وزارت نفت در نحوه توسعه منابع هیدروکربنی نقد داشت را عمدا یا سهوا در صف مخالفین بیع متقابل و یا مخالفین حضور شرکت های خارجی جا می‌دادند و جو را بگونه‌ای ساخته بودند که به دشواری بتوانی مواضع خود را تبیین کنی. اینجانب ده‌ها یادداشت و مقاله و مصاحبه در این زمینه دارم که بدون استثنا بر روی وبلاگ من به آدرس hassantash.blog.ir  موجود و قابل دست‌رسی است و در اینجا بصورت فهرست‌وار برخی از مهم‌ترین مواضع آن زمان خود در این زمینه را تا حد ممکن خلاصه می‌کنم:

  1. میادین هیدروکربنی تفاوت و  تنوع بسیار زیاد از جهات مختلف دارند که مهم‌ترین  این تفاوت ها به شرح زیر است:

الف - گازی بودن یا نفتی بودن که اغلب شناخت از میادین نفتی پیچیده‌تر و ریسک‌های آن بیشتر است.

ب – قرار داشتن در خشکی  یا دریا با توجه به تفاوت زیاد سرمایه و فناوری مورد نیاز در خشکی و دریا

ج- مشترک بودن با کشورهای دیگر یا مستقل بودن با توجه به این که در همه برنامه‌های توسعه میادین مشترک در اولویت بوده‌اند تا رقیب از ما جلو نیفتد و سهم ما از بین نرود.

د- بزرگ بودن یا کوچک بودن از نظر وسعت میدان و حجم ذخیره با توجه به تفاوت بارز فناوری و پول مورد نیاز برای توسعه این دو دسته

ه- دست نخورده بودن یا تحت بهره برداری بودن یا به اصطلاح فنی Green بودن یا Brown بودن . لازم به توضیح است که در بسیاری موارد ممکن است سرمایه‌گذاری در افزایش بازیافت یک میدان تحت بهره‌برداری از سرمایه‌گذاری در یک میدان جدید مقرون به صرفه‌تر و دارای بازده بیشتر باشد.

و- کم ریسک بودن و پر ریسک بودن از نظر ساختار زمین شناسی میدان و مشخصات لایه دارای هیدروکربن

معافیت 9خریدار نفت ایران از تحریم‌های آمریکا

  1. با توجه به این همه تفاوت نظر بنده این بود که ابتدا باید طرح جامع توسعه منابع هیدروکربنی تهیه شود و در آن طرح اولویت‌ها مشخص شود و بر اساس اولویت، قرارداد توسعه بسته شود و وقتی که چنین طرحی وجود ندارد و انتخاب میادین برای توسعه براساس اولویت نیست و به عهده شرکت‌های خارجی گذاشته می‌شود (که شد)، شرکت‌های خارجی براساس منافع خود میدانی را برای توسعه انتخاب می‌کنند و نه اولویت ملی ما. و نتیجه این بود که چنانچه بارها گفته و نوشته‌ام در آن دوره حتی یک میدان مشترک نفتی تحت توسعه در چارچوب قرارداد بیع متقابل قرارد نگرفت ( دقت شود میدان نفتی، مغلطه پارس جنوبی که گازی است مطرح نشود) در صورتی که  در همه برنامه‌های پنج ساله ذکر شده بود و می‌شود که میادین مشترک در اولویت توسعه قرار دارند و اینجا مجال نیست که از فاجعه‌ای که در اثر اولویت ندادن عملی به میادین مشترک بر سر این کشور رفته است بگویم.
  2. با توجه با این همه تفاوت در میادین که ذکر شد، نظر من همواره این بوده است که انتخاب یک روش قراردادی برای توسعه همه میادین با تفاوت های بارز در ریسک و میزان سرمایه و تکنولوژی مورد نیاز کار درستی نیست و مثلا در یک میدان مستقل و کوچک واقع در خشکی که سرمایه زیادی نمی‌خواهد و ریسک بالائی هم ندارد و نیازمند تکنولوژی پیچیده‌ای هم نیست شاید دلیلی وجود نداشته باشد که هیچ شرکت دیگری را شریک کنیم ولی در یک میدان مشترک دریائی مانند لایه نفتی پارس جنوبی که  با ریسک بزرگ استخراج پر سرعت رقیب قطری مواجه است و به دلیل ساختار خاص لایه نفتی، تکنولوژی پیچیده‌ای هم می‌خواهد و به دلیل دریائی بودن سرمایه بالائی هم می‌طلبد و هر ساعت عقب افتادن توسعه‌اش عدم النفع برای کشور دارد، چه بسا باید شرایط جذاب تری از بیع متقابل را برای شرکت‌های خارجی ایجاد کرد که هرچه زودتر آن را به بهره برداری برسانند ( قصه پر غصه همین میدان بماند برای وقتی دیگر) . جالب این است که همان مدیریت و همان افراد متعصب بر بیع متقابل در دوره‌ای دیگر روائی نظر بنده را به اثبات رساندند و  گفتند که بیع متقابل کفایت نمی‌کند و سراغ IPC رفتند اما متاسفانه همان اشتباهات را تکرار کردند و بازهم بدون برنامه جامع و تعیین اولویت‌ها حرکت کردند و باز هم به یک مدل قرارداری چسبیدند فقط IPC، که بهترین فرصت کشور در دوره کوتاه بعد از برجام  برای تنظیم و تدوین آن از دست رفت و هنوز پر از پیچیدگی و ابهام است.
  3. حرف من این بود که وقتی شما یک مدل قراردادی را برای این همه میادن متنوع ژنریک می کنید، شرکت خارجی که تجارب گوناگونی در میادین گوناگون در گوشه و کنار جهان دارد متوجه می‌شود که شما نه برنامه جامع دارید و نه اولویت‌هایتان مشخص است و نه فهم دقیقی از مساله توسعه میدان دارید و این، او را در شرایطی بر تر از شما قرار خواهد داد.
  4. در آن دوره نظر من این بود که برای آوردن خارجی ها دلیلی ندارد که تمام توانائی های داخلی را انکار و تحقیر کنید که متاسفانه به شدّت چنین می شد و نظر من این بود که این همه که توان و وقت می گذارید که جذابیت برای آوردن شرکت های خارجی ایجاد کنید مختصر تلاشی هم بکنید که در این فرایندها انتقال دانش و تجربه و تکنولوژی صورت بگیرد و نیز این که شاید با پیدا کردن راهی برای تامین مالی ، شرکت های داخلی هم بتوانند بعضی میادین کم ریسک و کوچک که فناوری پیچیده ای نمی خواهد را توسعه دهند. خوب است این را هم اشاره کنم که در همان دوره هم تندترین مخالفین حضور شرکت های خارجی و تندترین مخالفین بیع متقابل هم با فرصت دادن به شرکت های خارجی برای توسعه میادین مشترکی مانند لایه نفتی پارس جنوبی موافق بودند.
  5. برای توسعه هر میدان خاص  هیدروکربنی ابتدا یک  (MDP) "طرح محوری توسعه" تهیه می شود ( با طرح جامع توسعه میادین که قبلا ذکر شد اشتباه نشود) . در آن زمان عمدتا MDP پیشنهاد شده توسط شرکت خارجی محور عقد قرارداد بیع متقابل قرار می گرفت. MDP مشخص می کند که میدان قرار است به چه هدفی از تولید برسد و منحنی تولید در طول زمان چه خواهد بود و برای رسیدن به این تولید هدف، چه تعداد چاه باید حفر شود و چه تاسیساتی بنا شود. نظر بنده و بسیاری از کارشناسان برجسته مانند مرحوم دکتر علی محمد سعیدی ( دارای فوق دکترای مهندسی مخازن نفتی) این بود که  نمی توان و نباید به MDP پیشنهادی شرکتی که می خواهد میدان را توسعه دهد اکتفا کرد و باید خود وزارت در تهیه MDP  دقت و تلاش کند چرا که MDP  می تواند یکی از بزنگاه های فریب باشد یعنی شرکت خارجی برای رسیدن به یک منحنی تولید پیشنهادی که غیر واقعی و بیش از واقع باشد  هزینه زیاد تر از نیاز بتراشد  و چاه ها و تاسیسات اضافه ای حفر و احداث کند اما تولید هرگز به آن میزان نرسد و نظر ما این بود که خصوصا در قالب قراردادی بیع متقابل این ریسک بیشتر است چراکه شرکت طرف قرارداد ریسک چندانی در عدم تحقق منحنی تولید هدف ندارد و ظرف چند سال ( و نه در کل دوران تولید هدف) پولش را می گیرد و می رود ولذا به خوبی برای چنین بزرگ نمائی انگیزه دارد. اما پاسخ این بود که ایرانی نمی فهمد و کارشناسان ما صلاحیت تهیه MDP  ندارند و فقط شرکت های خارجی می فهمند و حتی نقد کارشناسی به MDP پیشنهادی شرکت های خارجی هم پذیرفته نمی شد و بعضا سرکوب می شد در حالی که  بعدها  به خوبی نمایان شد که چقدر از این انتقادات و نگرانی ها درست بود و تقریبا هیچ یک از منحنی های تولید هدف ارائه شده توسط  شرکت های طرف قرارداد بیع متقابل تحقق نیافت  یا میدان هرگز به سقف تولید هدف نرسید و یا منحنی تولید خیلی زودتر از آنچه ارائه داده بودند سقوط کرد.

در مقاله اوج گیری جریان نو اصولگرائی نفتی، ادعاهای دیگری مانند این که "بای بک توانست یک میلیون بشکه به تولید نفت ایران اضافه کند" نیز شده است که در این جا بنده در موضع پرداختن به آن نیستم و فقط خواستم از خودم رفع اتهام کنم. در پایان  اشاره می کنم که بنده به هیچ وجه موافق انزوای کشور نبوده و نیستم ولی معتقدم که برای حفظ منافع ملی باید تعادل داشت و وسط پشت بام ایستاد، اگر انزوای کشور و ادعای همه چیز دانی و عدم نیاز به همکاری و تعامل خارجی مذموم است و کشور  را به مسیر فنا می برد که متاسفانه برده است، خود باختگی و تحقیر هرگونه داشته خودی و یک سره اختیار خود را به خارجی دادن هم  سقوط از سمت دیگر پشت بام است و مسیر دیگری برای به فنا رفتن.

نکته جالب این است که نویسنده در پایان مقاله احتمالا بدون این که توجه داشته باشد، تلویحا توضیح داده است که چه کسانی قربانی این دو قطبی سیاسی  یا دوئیت اصلاح طلب و اصولگرا شده‌اند و برای این که با نقد کارشناسی خود در فضای سیاست زده، منصوب به هیچ کدام نشوند منزوی شده و کنار کشیده اند تا روزی که بلکه گوش شنوائی باشد.

در پایان اعلام می نمایم که بنده اصراری بر انتشار این پاسخ در آن روزنامه ندارم  و برای ثبت در تاریخ و جلوگیری از تحریف واقعیت ها نوشتم گرچه در  نزدیک سی سال گذشته نتیجه ای هم از این قلمفرسائی ها نگرفته ام و امیدی هم ندارم که خصوصا در این زمینه های تخصصی روزی آفتاب حقیقت شود پدید و موجب شرمندگی عمل کننده بر مجاز شود. ولذا  انتشار این را  به صلاحدید خودتان واگذار می کنم .

موفق باشید

سید غلامحسین حسن تاش

1401/10/27

انتهای پیام/

نظر شما