به گزارش باشگاه جوانی خبرگزاری برنا، همه ما لیستی از کارها و برنامه هایی را داریم که باید آنها را به سرانجام برسانیم اما چقدر از این کارها را در واقعیت هم پیگیری میکنیم؟ یعنی چند درصد از این برنامه در نهایت عملی میشود؟ تجربه میگوید عدد چندان بزرگی نیست.یعنی معمولا آخرسال وقتی به برنامهای که نوشته بودید نگاه میکنید متوجه میشوید که بخش زیادی از آن بدون کم و کاست میتواند به برنامه سال بعدتان منتقل شود، چون یا اصلا شروعشان نکردید یا نصفه و نیمه ولشان کردهاید.
اول سال و موقع نوشتن یک برنامه جدید شما با لیستی از ایدهها و کارهای جدید روبرو هستید. حجم زیادی انگیزه دارید که همین باعث ترشح مقادیری دوپامین در مغزتان میشود. شما هنگام نوشتن برنامه اصولا به همه مراحل انجام یک کار و ریز جزییاتش فکر نمیکنید. در واقع بهتر است بگوییم آنچه که اکثر مردم انجام میدهند هدفگذاری است نه برنامهنویسی.
در هدفگذاری شما فقط به یک نتیجه و تصویر نهایی فکر میکنید، خودتان را در موقعیت بعد از بدست آوردن آن هدف تصور میکنید و همین موضوع هم مغز شما را فریب میدهد. شما خام لحظه موفقیت میشوید بی آنکه به سختیهای مسیر توجه کنید.
از هرم معکوس استفاده کنید
برای نجات از تله هدف گذاری به جای برنامه نویسی، هرم معکوس یک روش موثر است. در این روش شما از کلانترین اهدافتان به جزییترین کارهای روزانهتان میرسید. در بزرگترین بخش هرم اهداف بلندمدت خود را مینویسید که ممکن است یک تا چندسال رسیدن به آنها طول بکشد.
بعد مشخص میکنید که رسیدن به هر هدف بزرگتر شامل دستیابی به چند هدف کوچکتر است. مثلا برای رسیدن به شغل موردعلاقهتان ممکن است نیاز باشد تا مقطع کارشناسی ارشد تحصیل کنید و برای این کار هم نیاز دارید تا در کنکور ارشد نتیجه دلخواهتان را بگیرید.
پس همین جا هدفی مثل شغل دلخواه به چند قدم کوچکتر و متوالی تقسیم شد. حالا قدم اول را هم به کارهای کوچکتر تقسیم میکنید. ضمن اینکه مهم است که مهلت رسیدن به این گامها را هم برای خودتان مشخص کنید، یعنی تعیین کنید که بعد از چندماه میخواهید در یک درس از سطح مبتدی به متوسط برسید. حالا هر قدم میتواند به برنامههایی هفتگی و حتی پس از آن وظایف روزانه تبدیل شود.
انگیزه اولیه را جطور حفظ کنیم؟
انتهای پیام/