به گزارش گروه فرهنگ و هنر برنا؛ «پوست شیر» به ایستگاه بیستم رسید. قسمت چهارم از فصل سوم و پایانی این سریال محبوب، روز چهارشنبه 2 فروردین 1402 در پلتفرم فیلمنت منتشر شد. به این مناسبت، نگاهی انداختهایم به اتفاقاتی که در قسمت جدید «پوست شیر» رخ داد.
• «پوست شیر» کماکان دارد آرام پیش میرود. بعد از پایان قسمت دوم از فصل سوم این سریال، عملا مسیر حرکت شخصیتها تغییر کرده و بنابراین نیاز به مقدمهچینی دوبارهای برای این مسیر تازه وجود داشت. قسمتهای نوزدهم و بیستم «پوست شیر» نقش این مقدمهچینی را ایفا کردند. با این وجود بهنظر میرسد این مقدمهچینی کمی بیش از حد انتظار به طول انجامیده است. پس از ملتهبترین قسمت «پوست شیر»، حالا دو قسمت است که داستان بهکُندی پیش میرود و این شاید، برای مخاطبی که تجربه تماشای قسمت دوم از فصل سوم «پوست شیر» را از سر گذرانده است، کسلکننده بهنظر برسد.
• آنچه در این مسیر جلب توجه میکند، آرامش فیلمنامهنویسان برای پیشبردن ماجرا بهشکلی آرام و بیعجله است. هنوز گرههای زیادی باقی ماندهاند و جایگاه بسیاری از شخصیتها در داستان کماکان بهدرستی مشخص نیست. این در حالی است که تنها چهار قسمت تا پایان «پوست شیر» باقی مانده است. بنابراین بهنظر میرسد در قسمتهای بعدی با پیچهای داستانی و اتفاقات غیرمنتظره بیشتری روبهرو باشیم.
• چهارمین قسمت از فصل سوم «پوست شیر» شاهد ادامه ماجراهای مربوط به حلقه پیداشده در محل اسارت ساحل هستیم. هر چقدر شاهد مکث سازندگان سریال برای تاکید بر احساسات شخصیتهایی همچون صدرا هستیم، ماجرای پلیسی در این قسمت با اشارههایی نسبتا کوتاه رو به جلو میرود. نعیم گذشتهاش را برای محب تعریف میکند و این دو، بهسرعت به سرنخهایی برای تعقیب ماجرا دست پیدا میکنند.
• این وجه از ماجرا بهشکلی خطی پیش میرود تا اینکه در انتهای اپیزود با یک غافلگیری تازه روبهرو میشویم. حالا شخصیتهای جستوجوگر ما باید دوباره یک پله به عقب بازگشته و ماجرا را از زاویهای تازه نگاه کنند. این پیچ انتهایی، شاید امیدوارکنندهترین ویژگی یکی از قسمتهای کم فرازونشیب «پوست شیر» باشد.
• کیفیت بازیها را کماکان میتوان یکی از نقاط قوت «پوست شیر» دانست. در مورد بازیگرانی که نقش بیشتری در این سریال دارند بارها صحبت شده است. اما در این قسمت میتوان حضور آناهیتا افشار را مثال زد. افشار در سکانس حضورش تصویر زنی بیحس و بیعاطفه را میسازد. این تصویر با حرفهایی که میزند در تضاد است. او از این میگوید که در تمام این سالها سعی کرده اتفاقات تلخ 15 سال قبل را فراموش کند اما نه چهرهاش چنین حسی را بازتاب میدهد و نه طرز صحبت کردنش. ماجرا چیست؟ آیا این کنترلشدگی بازتاب زندگی زنی است که پانزده سال تمام عواطف خود را سرکوب کرده و حالا به یک زن صورتسنگی و بیاحساس بدل شده است؟ اگر اینگونه است، چرا دیالوگنویسی واجد شور و حالی است که آن را در بازی افشار نمیبینیم؟ نکند این تضاد بهخاطر بازی بد افشار اتفاق افتاده است؟ پیچ داستانی انتهای اپیزود، تصویر تازهای از این زن برای ما میسازد و متوجه آگاهانهبودن جنس بازی افشار در آن سکانس میشویم.
انتهای پیام/