یادداشت/ لیلا اسدی

عزیزترین مهمان ضیافت خدا

|
۱۴۰۲/۰۱/۲۱
|
۰۳:۰۱:۲۴
| کد خبر: ۱۴۵۸۴۵۳
عزیزترین مهمان ضیافت خدا
مهمانان زیادی بر سر این خوان بسیط آمده‌اند و از دنیا رفته‌اند اما همیشه در مهمانی‌های بزرگ یک نفر طور دیگری چشم همگان را خیره می‌کند!

به گزارش خبرگزاری برنا، لیلا اسدی در دلنوشته‌ای به مناسبت ایام ضربت خوردن حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) نوشت:

سالی یکبار این مهمانی برگزار می‌شود.

در این ضیافت، مهمانان را از سال قبل دعوت می‌کنند و همه چیز بر پایه نظمی است که میزبان تدارک آن را دیده است.

مهمانان این مجلس هم با دیگر انسان‌های روی زمین تفاوت دارند.

در این سور و جشن، از دو ماه قبل دعوت‌شدگان خود را آماده می‌کنند که چگونه خود را بیارایند تا درخشش بیشتر نزد صاحبخانه داشته باشند. آخر میزبان بسیار خلاق است و همتایی ندارد.

این بزم به مدت یک‌ماه هر روز از سحر تا مغرب است و ‌مدعوین به اندازه‌ای که از ساقیان این مهمانی شراب معرفت نوش کرده باشند، می‌درخشند؛ یکی بیشتر یکی کمتر!

مهمانان زیادی بر سر این خوان بسیط آمده‌اند و از دنیا رفته‌اند اما همیشه در مهمانی‌های بزرگ یک نفر طور دیگری چشم همگان را خیره می‌کند و چه بسا در مهمانی‌ها همیشه یک یا چند نفر از طرف میزبان عنایت ویژه‌ای به آنها می‌شود اما میزبان این جشن این‌گونه نیست که تمایز و تفاوت قائل شود، مگر کسی که به لباس تقوا آراسته شده باشد.

بدین سبب یکی از مهمانان این ضیافت در نزد او چنان دلبری نموده است که نه برای یک‌سال بلکه برای همیشه و تا ابد چون خورشید

می‌درخشد تا مهمانان دیگر این بزم عاشقانه از دستان این ساقی سیراب و از نور او رهنمون  شوند.

و آن کسی است که هفت آسمان از جن و انس و فرشتگان در مورد او‌صحبت می‌کنند. با این همه که در افلاک‌، از تمثال او آکنده شده اما باز هم یک از صد هزاران در مورد او صحبت نشده است‌.

و کسی جز میزبان که حضرت دوست است  نمی‌تواند این مهمان را توصیف کند، بدین سبب که او خود را نه برای آن بزم و جشن رب‌العالمین مزین به خلوص بندگی عبودیت محض نموده بود که تمام زندگانی‌اش را برای قربِ به خداوندی زیسته بود که فرموده بود "آن کس که مرا طلب کند، می‌یابد و آن کس که مرا یافت، می‌شناسد و آن کس که دوستم داشت به من عشق می‌ورزد و آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می‌ورزم و آن کس که به او عشق ورزیدم، کشته‌ام می‌شود و آن کس که کشته‌ام شود، خون‌بهایش بر من واجب است و آن کس که خون‌بهایش بر من واجب است، پس من خودم خون‌بهایش هستم."

‌[ومَن طَلَبَنی، وَجَدَنی و مَن وَجَدَنی، عَرَفَنی و مَن عَرَفَنی، أحَبَّنی و مَن أحَبَّنی، عَشِقَنی و مَن عَشِقَنی، عَشِقتُهُ. و مَن عَشِقتُهُ، قَتَلتُهُ و مَن قَتَلتُهُ، فَعَلَیَّ دیَتُهُ و مَن عَلَیَّ دیَتُهُ، فأنا دیَتُهُ]

آری شراب‌های این مهمانی هم متفاوت است،  به عنوان مثال سجده‌های طولانی و یا قرائت قرآن و... برای میزبانی که آگاه به درون سینه‌هاست و اما مرغوب‌ترین و بالاترین مقام‌ها و شراب‌ها در نزد خداوند عزیز شهادت است که در همین مهمانی برای بعضی از مدعوین مقدر می‌شود که آن را بنوشند!

در ضیافت روز نوزدهم سال ۴۰ قمری، رب‌العالمین به همه مهمانان و ملائک و مخلوقاتش در هفت آسمان ندا دادند که نظاره کنید مهمانی را که من به آن فخر و مباهات می‌کنم از ازل تا ابد ...!

شب نوزدهم آبستن یک خبر بزرگ بود ‌و حضرت جبرائیل بی‌قرار صدای آشنای علی، و‌ مناجات او با الهش چنان دلبرانه آسمان‌ها را لبریز کرده بود که حضرت دوست و جمله ملائک و فرشتگان محو تماشای آخرین نجوای عاشقانه علی در سجده نماز شب او بودند و در آن آنات کلمات عاشقانه حَلیفُ الِمحراب با میزبان آن مهمانی مملو از دلدادگی و تشنگی وصال حضرت حق چنان آسمان را به زمین پیوند داده بود که‌ سراسر محراب او‌ سوره توحید بود.

میزبان که این آداب را با چنین شکوهی از مهمان عزیزش نظاره‌گر بود، خطاب به حروف مقطعه قرآن ندا داد «طسم» ای طریق المستقیم من سر الله من مولی المومنین من!امروز شراب شهادت را به تو ای ملازم محراب  می‌نوشانم که زیباترین نجواها و راز و نیازهای بندگی را از تو شنیدم، پس گوارای تو باد

ای عزیزترین مهمان ...!

و طولی نکشید پس از اصابت ضربت شقی‌ترین اشقیا به امیرالمومنین، جبرئیل امین در میان آسمان و زمین ندا داد سوگند به خدا که ارکان هدایت درهم شکست و ستاره‌های دانش نبوت تاریک و نشانه‌های پرهیزکاری بر طرف گردید و عروه الوثقای الهی گسیخته شد.

و امیرالمومنین علی که پس از یک عمر مجاهدت در راه حضرت دوست به انتظار  وصال بود، در سجده نماز صبح نوزدهم رمضان چنین به میزبان خود اله العالمین عرضه کردند «لبیک لبیک لبیک‌ و فزت و رب الکعبه»

انتهای پیام/

نظر شما