به گزارش خبرگزاری برنا از استان البرز، یادداشت؛ دانشجو بودیم و کلّههامون بوی قرمهسبزی میداد. بهمون گفته بودن برای "بیست و هفت اردیبهشت" یک ویژه نامه آماده کنید و با اون اثر فاخر، میختون رو برای همیشه در واحد تهران مرکز بکوبید. من چون اون زمان روزنامه نگاری میکردم عین "نقی معمولی" نقش هِد فامیل رو برعهده گرفتم و فورا به هرکس یه مسئولیت دادم.
بهعنوان آخرین نسل دانشجوهای سخت کوشی که دانشگاههای ایران به خودش دیده، روز و شب برای جمع کردن "ویژهنامه روز ارتباطات" تلاش میکردیم و تلاش. کار که به آخر رسید، همه از خدمتی که به بشریت کردیم خوشحال بودیم اما نمیدونستیم، کسانی که جلوی دوربین قول حمایت از چاپ ویژه نامه را داده بودند، موقع عمل حرفهایشان را به کِتفهایشان حواله کرده بودند.
از اینکه زحمات شبانه روزی دوستانم بر باد رفته بود عصبانی بودم و بین اعتراضاتم در دانشگاه، بیخود و بیجهت( چندین بار) به پسری که اسمش نه اما قیافه و لباسهای رنگی و جلفش یادم هست، گیر میدادم.
اون روز خیلی اعتراض کردیم اما الان میخندیم. اون روز فکر میکردیم باید از حق روابط عمومی دفاع کنیم اما الان فهمیدیم که روابط عمومی یعنی دیده نشدن. یعنی تلاشکردن برای بقیه. یعنی سِپَر شدن برای تمام بلاها!
چند سال از اون روز میگذره و هربار که از ناملایمات شغلم خسته میشم، صدای جواد ظریف در گوشم میپیچه که گفت: ما خودمون انتخاب کردیم که اینجوری زندگی کنیم.
پینوشت: امروز همانقدر که مشکل اقتصادی داریم، مشکل اطلاع رسانی هم داریم و با تبیین درست میشود مردم رو به زندگی امیدوارتر کرد.و این کار، هنرِ روابط عمومی است.
نویسنده: سعید فغانی