آشنایی با موجودی ناشناخته و مرموز در دریای خزر

|
۱۴۰۲/۰۵/۰۸
|
۱۹:۳۱:۰۰
| کد خبر: ۱۵۰۴۴۲۶
آشنایی با موجودی ناشناخته و مرموز در دریای خزر
همه چیز از روزی شروع شد که مرحوم دکتر هرمز اسدی هنگام قدم زدن کنار ساحل رودسر لاشه فکی را دید.

به گزارش برنا؛ اسدی که پس از ۲۳ سال به ایران بازگشته بود، با دیدن این لاشه متعجب شد و به همراهش گفت: «مگر ایران فک دارد؟» و همین شد شروع تحقیقات درباره پستانداری که یکی از مهجورترین جانوران ایران است؛ تنها پستاندار شکارچی دریای خزر که نسلش رو به انقراض است و متاسفانه بعضی از هموطنان ما حتی از حضورش هم بی‌اطلاعند و تا همین امروز هیچ رسانه عمومی‌ای به طور جامع این حیوان را به مردم معرفی نکرده.

مهندس مهین‌دخت دهدشتیان، همسر مرحوم اسدی می‌گوید که دیدن آن لاشه‌ و لاشه‌های بعدی در سواحل خزر مقدمه ورود ایران به پروژه بین‌المللی فک خزری شد. مرحوم اسدی تا پایان عمر درباره این پستانداران نادر تحقیق کرد و در ۱۹ دی‌ماه سال ۱۳۸۶ در پروژه انتقال گوزن زرد، در یک سانحه رانندگی جان خود را از دست داد.

اسدی اولین بود اما آخرین نماند و دیگران راهش را ادامه دادند. این متن از روی نوشته‌ها، یادداشت‌ها و مقالات دکتر هرمز اسدی توسط سیدعلی‌اکبر رضوی بازنویسی و ویرایش شده و زیر نظر مهندس مهین‌دخت دهدشتیان و امیرحسین خالقی ـ از اعضای انجمن طرح سرزمین ـ بازنگری و به روز شده است.

سال‌هایی کمی دورتر فک‌های خزری بسیار ارزشمند بودند، البته ارزشی که به قیمت جانشان تمام می‌شد؛ آن‌قدر که به‌خصوص در مناطق شمال دریای خزر مردم فصل آمد وشد فک‌ها را به‌خوبی می‌دانستند تا سالانه ده‌ها هزار از آنها را شکار کنند. پوستشان بسیار گرم و قیمتی بود، از چربی‌شان روغنی می‌گرفتند که به عنوان سوخت یا برای تولید روشنایی و مصارف دارویی استفاده می‌شد. گوشت فک‌های بیچاره هم در مزارع پرورش روباه استفاده می‌شد تا از پوست همین روباه‌ها برای تهیه لباس‌های گران‌قیمت استفاده کنند. در حدود سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۵ میلادی آن‌قدر شکار آنها ادامه پیدا کرد که از سوی دولت‌های حوزه دریای خزر کشتارش ممنوع اعلام شد. این همه ماجرا نبود و مرگ و میر فک‌ها، غیر از شکار هم روزبه‌روز زیاد می‌شد.

کاهش جمعیت این گونه طی ۶۰ سال گذشته و استمرار تهدیداتی که فک‌ها با آن مواجه‌اند باعث شد تا در سال ۲۰۰۸ میلادی این پستاندار در فهرست سرخ اتحادیه بین‌المللی حفاظت از طبیعت به عنوان گونه در معرض خطر انقراض معرفی شود؛ جانورانی که چون جزء آخرین حلقه‌های زنجیره غذایی در دریای خزر هستند، عملا زیر آب دشمنی ندارند و فقط در خشکی، نوزادانشان ممکن است شکار عقاب‌های دریایی یا گرگ شوند. ولی حالا بیشتر مرگ و میر آنها در آب است، در همان زیستگاه امنشان؛ آن‌هم نه به دست شکارچی‌ها بلکه با سموم شیمیایی و آلودگی رودخانه‌هایی که از پساب کارخانجات صنعتی ناشی شده‌اند.

موجودی ناشناخته و مرموز در دریای خزر

البته یکی از دلایل اصلی از بین رفتن فک‌ها گیر کردن در تورهای ماهیگیری و دچار خفگی شدن است یا کشته شدن توسط ماهیگیرانی که فک‌ها را رقیب خود در ماهیگیری می‌دانند. این موضوع بیشتر در داغستان مشاهده شده که طبق تخمین‌های زده شده، هر ساله چندین هزار فک کشته می‌شوند یا در تورها از بین می‌روند. جالب است که این مشکل در ایران به دلیل تلاش‌های صورت گرفته بین متخصصان و ماهیگیران کمتر شده است.

  دریای خزر همیشه دورتادورش خشکی نبوده و روزگاری بخشی از دریای بزرگ «تتیس» بوده که دریاهای سیاه، آزوف و مدیترانه را شامل می‌شده. تغییرات زمین‌شناسی باعث می‌شود تا خشکی‌های جدید به‌وجود آید و خزر به عنوان بزرگ‌ترین دریاچه جهان بالای کشور ایران قرار گیرد. حالا خزر یادگار تتیس است و یکی از فرضیه‌های حضور فک‌ها در این دریاچه به همان زمان‌ها برمی‌گردد.

البته فرضیه‌های دیگری هم وجود دارد؛ یکی هم اینکه فک‌ها از شمال و از طریق رود ولگا وارد خزر شده‌اند. گونه فک‌های خزری از همان روزهای تتیس از دیگر اعضای راسته پره‌پایان یا pinnipedia جدا شدند و با شرایط اقلیمی دریای خزر خودشان را تطبیق دادند.

بدن دوکی یا بیضوی شکلشان هم به خاطر همین است که مانند ماهی‌ها به راحتی بر نیروی کشش مولکول‌های آب غلبه کنند و در آب شنا کرده و غذای مطلوبشان را شکار کنند. شکل بدن آنها باعث شده تا گردن از سر و بدن متمایز نباشد و حتی عرض سر از گردن کمتر باشد، برای همین فک‌ها نمی‌توانند سرشان را زیاد بچرخانند. این باعث می‌شود وقتی فک‌ها به خشکی می‌آیند، همیشه رو به آب بخوابند تا به محض اینکه خطری احساس کردند، سریع وارد آب شوند؛ آبی که منبع اصلی زندگی آنهاست.  

انگار همه چیز برای آسودگی فک‌ها در آب مهیا شده. بالاتر بودن تراکم وزنی آنها از آب هم باعث می‌شود تا به راحتی در آب غوطه‌ور شوند و برای رفتن به اعماق آسوده‌تر باشند. باله‌های میانی کوتاه و پره‌دار که پنج‌انگشت، با ناخن‌های بلند پنج تا ده میلی‌متری دارد به‌آنها در خزیدن روی یخ و خشکی و کندن لانه کمک می‌کند و سرعت شنا کردنشان را هم افزایش می‌دهد. از باله‌های عقبی هم که مثل پارو کشیده و دارای انگشتان بلند هستند، برای تغییر مسیر و کمک به شنا استفاده می‌کنند. این را هم که فک‌ها به راحتی در سرمای چندین‌درجه زیر صفر و یخبندان شدید به راحتی دوام می‌آورند مدیون تراکم موی بسیار بالا، در حد ۳۰۰ تا ۵۰۰ تار مو در هر سانتی‌متر مربعند و همین‌طور لایه قطور چربی‌ای که زیر پوست‌شان انباشته شده ‌است؛ چربی‌هایی که البته در روزهای معتدل تابستانی، برای روزهای کم غذا و سرد زمستان ذخیره شده ‌است.  

خزر، گردشگاه فک

فک‌ها اهل سفرند. نمی‌توان گفت ایرانی‌اند یا روس یا قزاق یا ترکمن. تمام دریاچه پهناور خزر خانه آنهاست. گونه فک خزری یا Phoca  caspica سه دوره زندگی‌ دارد؛ «جفت‌گیری و تولیدمثل»، «موریزان» و «چِرا یا تغذیه». آنها دو دوره اول را که حدودا یک‌ یا دو ماه طول می‌کشد، در یخ‌های قطور سواحل روسیه و قزاقستان می‌گذرانند و برای گذراندن دوره چرا و رسیدن به منابع غنی غذایی باید بهار، تابستان و پاییز راهی آب‌های عمیق و معتدل جنوب دریای خزر و سواحل شمالی ایران شوند؛ جایی که پر است از دسته‌های بزرگ ماهی‌های کیلکا که یکی از منابع اصلی تغذیه فک به حساب می‌آیند. کفال‌های کوچک، نرم‌تنان، سخت‌پوستان و دیگر ماهیان کوچک کف دریا هم غذاهای دیگر فک‌ها هستند.

البته نرم‌تنان و سخت‌پوستان کم و بیش زیر یخ‌های شمال خزر هم پیدا می‌شوند اما آن‌قدر جمعیتشان کم است که فک‌ها تا آخر زمستان حدود نیمی از وزن خود را از دست می‌دهند و ناگزیرند برای بازیابی چربی از دست رفته زمستانی‌شان راهی آب‌های جنوبی شوند.

حالا فک‌های ضعیف و لاغرشده با جریان آبی که از ورودی رود ولگا تا جنوب دریای خزر ادامه دارد، همراه می‌شوند تا انرژی کمتری مصرف کنند. آنها باید تا آخر تابستان از طریق منابع عظیم کیلکا و کفال ۵۰ درصد وزن از دست رفته خود را احیا کنند. فک‌ها آن‌قدر باید چربی و غذا ذخیره کنند که در شش‌ماه سرمای سخت زمستان با حداقل غذایی‌ای که شاید همان هم گیرشان نیاید، هم جفت‌گیری کنند، هم تولیدمثل و هم موریزان.  

پاییز که از راه می‌رسد، سفر ۱۰۰۰ کیلومتری فک‌ها هم شروع می‌شود. اواخر آبان تا اوایل دی‌ماه (اوایل نوامبر تا اواخر دسامبر) فصل کوچ فک‌هاست؛ البته کوچ فک‌های باردار؛ چراکه فک‌هایی که شرایط زادآوری ندارند در آب‌های میانی یا جنوبی خزر در طول زمستان باقی می‌مانند.

توده‌های بزرگ یخ و دماهای زیر صفر بهترین‌جا برای زادآوری و جفت‌یابی فک‌هاست؛ جایی که روی خشکی دشمن کمتری دارند و با خیال راحت می‌توانند توله‌هایشان را رها کنند یا ساعت‌ها زیر نور خورشید از آفتاب لذت ببرند و بغلتند تا موهایشان بریزد. زمستان‌های ملایم برای رسیدن به سرمای کافی، فک‌ها ممکن است تا شمال دریای اورال بروند اما سال‌های سردتر، نیمه شرقی و شمال‌غربی خزر هم یخ می‌بندد و برای زایمان مناسب می‌شود.

ماده‌ها که باید جای نوزادانشان را آماده کنند، کمی زودتر از نرها می‌رسند. تا وقتی سرما و قطر یخ‌ها به‌اندازه کافی برسد، فک‌ها اطراف سواحل یخ‌زده و توده‌های شناور یخ گاهی پرسه می‌زنند تا شاید سخت‌پوستی شکار کنند و گاهی روی یخ‌ها استراحت می‌کنند و اگر خورشید باشد، آفتابی می‌گیرند. توده مناسب یخ با قطر کافی که پیدا شد، نوبت به ساخت فضایی شبیه لانه می‌شود تا فک‌های بارداری که تمام تابستان را به ذخیره کردن چربی گذرانده‌اند، نوزادان خود را به دنیا آورند.  

قصر یخی

اهل سفر چگونه می‌تواند لانه‌ای داشته باشد؟ برای بسیاری از جانداران لازم است تا وقت زایمان سرپناهی برای نوزادان خود مهیا کنند. وقتی زمان دنیا آمدن توله‌های فک ‌فرا برسد و جای مناسبی نداشته باشند، ممکن است هم خیلی زود توسط پرندگان شکارچی و دشمنان دیگر شکار شوند و هم باد و توفان‌های سخت توله‌هایی را که هنوز شنا کردن و چریدن نیاموخته‌اند، به‌دریا بیندازد.

فک ماده باید لانه‌ای دست و پا کند. کمی با دندان و کمی با پنجه‌هایی که باله‌های روی سینه دارد هرطور شده گودالی می‌کند و با توده‌ای از خرده یخ‌های تراشیده شده، برای اطراف چاله حصار کوتاهی می‌سازند. حفره‌ای که دهانه‌اش، ۶۰-۵۰ سانتی‌متر قطر دارد و طولش به اندازه خوابیدن فک مادر است. وقتی از فضای به‌وجود آمده بین تکه یخ‌های بزرگ به عنوان لانه استفاده کرد، حفره‌هایی هم برای دسترسی به دریا و شکار حفر می‌کند.  

اکنون اواسط بهمن‌ماه است؛ یعنی ماه ژانویه رو به انتها رفته و ماه فوریه در روزهای آغازین خود قرار دارد. حالا فک مادر، با خیال آسوده، توله‌اش را بعد از ۹ تا ۱۱ ماه بارداری در عمق قصر یخی‌اش به دنیا می‌آورد. نوزادها که اول کرک‌های سفید دارند و بعد از دو هفته با اولین موریزانشان موهای خاکستری تیره درمی‌آورند، سه تا پنج هفته اول را فقط شیر می‌خورند. هرچند هرچه بزرگ‌تر می‌شوند، با موریزان‌های هرساله بعد از جفت‌گیری، نرها تیره‌تر و ماده‌ها قهوه‌ای‌تر می‌شوند و همین می‌شود یکی از راه‌های تشخیص نر و ماده. اول ماده‌های تازه زایمان‌کرده و بعد جوان‌ترها و آخرسر هم نرها، موریزان می‌کنند.

توله‌های سه، چهارکیلوگرمی‌ای که ۶۵ سانتی‌متر قدشان بود، اگر ماده باشند پنج تا هفت سال و اگر نر باشند، شش تا هشت سال بعد بالغ می‌شوند و تا آخر عمر ۲۰-۱۵ ساله‌شان، بین ۵۰ تا ۷۰ کیلوگرم وزن و بین ۱/۱ تا ۴/۱ متر طول بدنشان می‌شود. البته فک‌ها گاهی تا ۵۰ سال عمر کرده و وزنشان تا ۱۰۰ کیلوگرم هم می‌شود.  

بهمن‌ماه که به پایان می‌رسد و آمدن بهار نزدیک می‌شود ـ یعنی اواسط فوریه ـ توله فک‌ها، کم‌کم باید از لانه خارج شوند و آماده یک کوچ چندصدکیلومتری. دریا- خانه جدید آنها- دنیای جدیدی پیش رویشان قرار خواهد داد؛ خانه‌ای که پذیرفتنش برای فک‌های جوان چندان هم دلخواه نیست. لایه چربی نوزادان که شکل می‌گیرد وقت رفتن به آب است.

چندباری مادر، توله‌هایش را به آب می‌اندازد؛ ولی توله‌ها خیلی زود روی یخ‌ها برمی‌گردند. اما برای بقا، راهی جز زدن دل به دریای خزر نیست. بار آخر، دیگر این مادر است که وارد آب می‌شود و فک جوان هنوز مردد، لبه یخ باقی می‌ماند؛ تردیدی که ممکن است ساعت‌ها یا یکی دو روزی طول بکشد. اما سرانجام گرسنگی، امان اورا می‌برد و راهی دریایش می‌کند. حالا دیگر فصل جفت‌گیری هم شروع شده و تعقیب و گریزهای دوـ‌سه تایی نرها برای تصاحب یک ماده، صحنه زیبایی رقم ‌می‌زند.

آنها شدیدا با هم درگیر می‌شوند و بر سر پیروزی، می‌جنگند! زیرا نهایتا فک ماده، نر پیروز را برای جفت‌گیری انتخاب می‌کند. توله فک‌ها از ترس اینکه زیر دست و پای فک‌های خشن‌شده نمانند هم که شده، خود را به آب می‌اندازند و اولین تلاش‌هایشان را برای شکار شروع می‌کنند.  

موجودی ناشناخته و مرموز در دریای خزر

شکارچی‌های چرنده

در سراسر پهناورترین دریاچه دنیا، پستاندار شکارچی دیگری جز فک‌های خزری وجود ندارد؛ شکارچی‌هایی که برای غذا خوردن به چرا می‌روند. محققان از این نظر به غذا خوردن این پستانداران چرا کردن می‌گویند که در پهنه زیستگاه خود در پی طعمه دلخواهشان شنا می‌کنند، آن را انتخاب کرده و می‌بلعند. فک‌ها از لحاظ شنوایی، بینایی و بویایی بسیار ضعیفند و نمی‌توانند از این حواس در شکار خود استفاده کنند؛ آنها کوررنگند؛ چرا که فقط یک لایه لنزی روی عدسی چشمشان دارند و فقط رنگ سبز را تشخیص می‌دهند. بینایی آنها زیر آب آن‌قدر ضعیف است که حتی نسبت به طعمه مرده، عکس‌العملی نشان نمی‌دهند.

حس بویایی فک‌ها هم فقط تا حدی ‌است که بتوانند در خشکی، بوی شکارچی‌ای را که باد آورده حس کنند و بس. آنها گوش خارجی ندارند و همین شنوایی‌شان را کاهش داده. در خشکی فقط صدای بلند پرندگان دریایی را می‌شنوند و از مهلکه می‌گریزند.

هرچند اگر لاله گوش هم داشتند، زیر آب به دردشان نمی‌خورد. چون وقتی وارد آب می‌شوند، ماهیچه‌ای حلقوی، کانال خروجی شنوایی را می‌پوشاند تا فشار آب در عمقی که به‌طور متوسط حدود ۴۰ متر است و گاهی به ۱۰۰ متر هم می‌رسد، روی مغز اثر نگذارد.  

فک‌ها با همه این ناتوانی، شکارچی‌های قهار و ماهری هستند و این توانایی را نه در حواس بویایی، شنوایی و بینایی که در ابزار خاص دیگری دارند. راز پیدا کردن طعمه به وسیله فک، در سبیل‌های اوست؛ ۱۲۴ تا ۱۳۸ تار سبیل یک تا چهار سانتی‌متری که فک‌ها دو طرف لبشان دارند، جای دقیق طعمه را برایشان مشخص می‌کند. روی هر تار سبیل فک، ۱۰۰ تار عصبی قرار دارد که کوچک‌ترین تلاطم را حس می‌کند و مکان و فاصله دقیق طعمه را تا فاصله پنج تا هفت متری مشخص می‌کند، حتی بعد از گذشتن ۳۵ ثانیه از عبور ماهیان. بعد، از عقب طعمه را دنبال می‌کند و با چهار دندان نیش‌اش، آن را مهار کرده و با کمک ماهیچه لب‌ها، زبان و دندان‌های دیگرش، می‌بلعد.

این سبیل‌ها تنها ابزار تشخیص طعمه، برای فک‌ها هستند. از آنجا که رنگ خاص بدن فک‌ها باعث استتار و کاهش امکان دیده شدن توسط ماهیانی می‌شود که در سطحی بالاتر یا پایین‌تری از فک‌ها هستند، آنها با استفاده از سبیل‌های خود در اعماق دریا منتظر توده کیلکاها یا کفال‌ها می‌مانند؛ انتظاری که هربار حدود ۱۵ تا ۲۰ دقیقه طول می‌کشد. اما فک‌ها چگونه می‌توانند در عمق دریا که فشار آب بسیار زیاد است، مدتی طولانی بمانند؟

حجم بزرگ ریه، هموگلوبین زیاد و ساختار ماهیچه؛ فک خزری، توانایی ماندن طولانی مدت زیر آب را مدیون داشتن این سه خصوصیت است. حجم بزرگ ریه، هربار هوای زیادی را در خود ذخیره می‌کند تا حیوان با خیال راحت، زیر آب دنبال غذای مطلوبش بگردد. هموگلوبین فراوان خون هم، ظرفیت نگه داشتن اکسیژن را بیشتر می‌کند. بافت ماهیچه‌ای فک‌ها هم به گونه‌ای است که مقدار زیادی اکسیژن را در خود ذخیره می‌کند و روی هم یک ذخیره مناسب برای یک غواصی نیمه‌عمیق فراهم می‌کنند. قلب هم در این میان شگفتی دیگری می‌آفریند. فک‌ها وقتی روی آب هستند، قلبشان ۱۸۰ مرتبه در دقیقه می‌تپد تا در فرصت کمی که فک در اختیار دارد، اکسیژن در ماهیچه‌ها جایگزین شود. وقتی هم که زیر آب می‌روند، این ضربان به ۳۰ بار در دقیقه می‌رسد تا اکسیژن ذخیره شده در بافت‌ها به‌آرامی مصرف شود.  

موجودی ناشناخته و مرموز در دریای خزر

مهمان‌های ناخوانده ویرانگر

نتیجه تحقیقات پروژه بین‌المللی فک خزری، هرچه بود و هست، نشان از دست‌درازی‌های بی‌ملاحظه بشر به‌طبیعت است. انواع و اقسام سموم و آفت‌کش‌هایی که زمین‌های کشاورزی را ‌آباد می‌کند، وارد آب رودخانه‌ها و در نهایت باعث ویرانی دریای خزر می‌شوند. ترکیبات آلی کلره در ساختمان همه این سم‌ها حاضرند و به راحتی در بدن ماهی‌ها انباشته می‌شوند. فک‌ها هم ماهی‌های مسموم را می‌خورند و این ترکیبات پایدار را وارد بدنشان می‌کنند تا در چربی‌شان ذخیره شود. در زمستان چربی‌ها مصرف می‌شوند اما سموم کلره نه، و سال بعد، با خوردن ماهی‌های جدید، تراکم آن در بدن فک بیشتر از قبل می‌شود.

آسیب دیدن سلول‌های بدن و تضعیف شدید سیستم ایمنی، اثر ناگزیر این ترکیبات است؛ طوری‌که بیماری‌های عفونی و ویروسی به خصوص ویروس کانین‌دستمر، به راحتی حیوان را از پای درمی‌آورد.  

ترکیبات اورگانوتین که برای تمیز کردن کف قایق‌ها و تورها استفاده می‌شود، مواد شیمیایی‌ای که در پساب کارخانجات بزرگ صنعتی مثل کاغذسازی‌است و حشره‌کش‌ها قاتلان دیگر فک‌های خزرند. سالانه تعداد زیادی از فک‌ها در تورهای ماهیگیران گرفتار می‌شوند و چون نمی‌توانند به سطح آب بیایند، خفه می‌شوند. بعضی انواع تورها مثل آخان هم طوری ‌است که بدن فک را زخمی می‌کند و عفونت خیلی زود حیوان را از پای در می‌آورد.  

شانه‌دار ژله‌ای (Mnemiopsis  leidyi) هم مهمان ناخوانده ویرانگر دیگر است؛ جانوری که در اصل زیستگاهش دریای سیاه است، نه خزر. اما همراه آبِ توازنِ کشتی‌ها (همان آبی که کشتی‌های نفتکش هنگام برگشت برای حفظ تعادل به جای نفت، بار کشتی‌شان می‌کنند) وارد دریای خزر شده و چون اینجا دشمنی نداشته، خیلی زود تکثیر شده و حالا دیگر نه تنها برای فک؛ بلکه برای تمام دریای خزر یک بحران به حساب می‌آید. غذای شانه‌دار ژله‌ای، تخم و لارو ماهی‌ها، به‌خصوص کیلکاست و این یعنی کاهش تعداد کیلکاها و کم شدن ذخیره غذایی فک‌ها و در نهایت ضعیف شدن آنها در فصل سرما، پایین آمدن عمر و افزایش مرگ و میر.  

ماهیگیرها هم میانه خوشی با فک نداشتند. آنها فکر می‌کردند فک‌ها ماهی‌های آنها را می‌خورند. برای همین با نیزه یا چماق آنها را می‌کشتند یا مصدوم می‌کردند؛ در حالی که ماهی‌های بزرگی که در تور ماهیگیران بودند، اصلا از گلوی نازک فک بیچاره پایین نمی‌رود. برگزاری کارگاه‌های آموزشی متعدد برای ماهیگیرها و توجیه آنها، کمک بزرگی به تغییر این باور اشتباه کرد و حالا حداقل، فک‌ها در ایران به خاطر ضرب و شتم ماهیگیران نمی‌میرند.

هرچند آسیب‌های دیگری که فک‌ها را تهدید می‌کند، بسیار مهم‌تر از این است؛ از دست دادن زیستگاه‌های امن به خاطر توسعه‌های شهری در ساحل دریای خزر و اشغال شدن جزایر امن توسط انسان‌ها و همچنین مزاحمت کشتی‌های تجاری در شمال دریای خزر برای فک‌هایی که روی یخ‌ها هستند معضلات جدی ایجاد کرده است. به نظر می‌رسد برای نجات سفیر دریای خزر از نابودی باید تدبیری حساب‌شده و دلسوزانه اتخاذ کرد.

 

نظر شما