فرخزادهای شکستناپذیر تاریخ ایران
به گزارش خبرگزاری برنا هرمزگان، یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران که با وجود موانعی که پیش روی حرکت و شکلگیری ایرانِ جدید گذاشت، منشأ اثرات خیری نیز بود، هشت سال دفاع مقدس است که بعد از جنگ جهانی دوم اولین اتحاد بلوک شرق و غرب بود با این تفاوت که این بار کسی سودای فتح جهان را نداشت بلکه فقط ملت یک کشور که همواره منابعش مورد غارت و دستدرازی بیگانگان بوده تلاش داشتند روی پای خود بایستند و خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند، همین تقلای ایرانیها برای رسیدن به حق واقعیشان به مذاق خیلیها خوش نیامد و با باددادن به غبغبهی صدام او را ترغیب کردند که جنگی نابرابر را با جمهوری اسلامی ایران و بر علیه ملتی که هر کار را هم بلد نباشد جنگیدن با دست خالی را خوب بلد است آغاز کند.
آن چه که صدام را بیش از پیش ترغیب میکرد تا خود را وارد جنگ با ایران کند اعتماد بیش از حد به دو ابرقدرت آن زمان یعنی آمریکا و شوری سابق بود، البته حق هم داشت چرا که تا پیش از آن تقریبا همه جنگها در شرایطی به وقوع میپیوست که این دو ابرقدرت در کنار مقابل هم میایستادند اما در حمايت از صدام هم شوروی سابق، هم ایالات متحده آمریکا و هم کشورهای اروپایی، عربی و آمریکایی از صدام حمایت میکردند.
حامیان صدام از برزیل و آرژانتین تا سنگاپور و سومالی
وقتی به لیست کشورهای حامی صدام نگاه میکنیم به نامهای عجیب و غریبی بر میخوریم، مثلا برزیل و آرژانتین که ما همواره آنها را با فوتبالشان میشناسیم در جنگ تحمیلی از صدام حمایت کرده و به او کمک تسلیحاتی کردهاند، یا مثلا اگر بخواهیم به نام یک کشور تعجببرانگیز اشاره کنیم چشممان به نام کشور سومالی که با دزدان دریاییاش معروف است میخورد.
طبق گزارشات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ایتالیا و بلژیك با ارسال موشكهای پیشرفته ضد زره، در ساخت توپخانه دوربرد و بخشهای دیگر ارتش این كشور نقش داشتهاند و فرانسه در کنار 7/4 میلیارد دلار كمك مالی به صدام، هواپیماهای سوپر اتاندارد و موشكهای لیزری كه از آخرین دستاوردهای صنعت نظامی فرانسه بوده را در اختیار ارتش عراق قرار داده است.
آلمان نیز از دیگر كشورهایی بوده كه با ارسال مواد شیمیایی به یاری صدام شتافت به طوری كه عراق را قادر ساخت تا 6000 تن بمب شیمیایی علیه ایران و مردم بیگناه که عمدتا غیر نظامی بودند به كار گیرد.
در آن سوی دنیا، شوروی مسئولیت آموزش مستقیم ارتش عراق را بر عهده داشت و پیشرفتهترین هواپیماهای جنگی، بالگرد، تانك و سلاحهای دیگر را در اختیار صدام قرار داد؛ بیش از 400 تانك تی 55، 300 موشك زمین به زمین اسكاد بی، هزار تانك تی 62، بیش از 500 تانك پیشرفته تی 72 و نزدیك به 200 فروند انواع هواپیماهای میگ تنها بخشی از كمكهای شوروی سابق به عراق در جنگ با ایران بوده است.
جالب است که نام كشورهایی چون سوئیس، سوئد، لهستان، یوگسلاوی، چین، رومانی، ایتالیا، سنگاپور و ... نیز در لیست حامیان صدام دیده میشود و هر کشوری به نحوی صدام را پشتیبانی مالی، تجهیزاتی، سیاسی و لجستیکی کرده است.
اولین زمزمههای جنگ
اولین زمرمههای جنگ توسط سرکردهی رویاپرداز رژیم بعث عراق در ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ مطرح شد،صدام با مشاهدهی وضعیت به هم ریختهی ایران به دلیل انقلاب و روی کار آمدن کسانی که پیش از این سابقه کشورداری نداشتهاند و همچنین بالاگرفتن سهم خواهی گروهکها و فعالیت تجزیهطلبها و بهم ریختگی ساختاری در سازمان رزم نیروهای مسلح به ویژه ارتش، به این فکر افتاد که نام خود را بیش از این بر سر زبانها بیاندازد و در تاریخ فوقالذکر، گفت: "عراق آماده است با زور، اختلافات خود را با ایران حل کند! " قطع به یقین در این دل و جرات پیدا کردن صدام، دست خارجیها نیز در کار بوده چنانچه در همه جای تاریخ دولتهای خارجی بودهاند که تلاش کردهاند بین کشورهای مسلمان اختلافافکنی کنند به عنوان مثال اولین اختلافات ایران و عراق در سال ۱۳۱۰ با دخالتهای مستقیم انگلستان ایجاد شد و نهایتا عراق در سال ۱۳۱۳ به منظور جلوگیری از اعمال حاکمیت ایران بر اروندرود از ایران در مجامع بینالمللی شکایت کرد و پشتبند آن معاهدهی سعدآباد با دخالت مستقیم انگلیسیها و مانند همهی معاهدات تاریخی به ضرر ایران و به نفع عراق به امضا رسید و اکثریت حق کشتیرانی در اروندرود به جز محدودهی کوچکی در نزدیکی آبادان به عراقیها واگذار شد.
اما حاکمیت عراق بعد از پیمان دچار دگرگونیهایی شد و موازنه قدرت در این کشور تغییر کرد تا اینکه حاکمان بعدی عراق نسبت به پیمان سعدآباد نیز کم لطفی کردند و دوباره اختلافات بالا گرفت تا اینکه در زمان ریاست جمهوری احمد حسنالبکر پیمان جدیدی در شهر الجزیره تحت عنوان پیمان الجزایر به امضا رسید.
در این معاهده مرز دو کشور اروند رود، بر پایه خط تالوگ تعیین شد و دو کشور توافقاتی برروی ارتفاعات میمک کردند که به عراق داده شود، در بهار سال 1356 ایران و عراق میلهگذاریهای مرزی را با نظارت ناظران بینالمللی آغاز کردند. در اردیبهشت وقتی نوبت به میلهگذاری در منطقه مرزی میمک رسید، ارتش ایران میبایست بخشهایی از میمک را ترک میکرد. هنوز ارتش ایران جابجا نشده بود که عراقیها ناگهان کا را نیمهتمام رها کردند و رفتند. کشور عراق در این زمان با عدم میلگذاری مرزی در منطقه میمک، معاهده 1975 را نقض کرد و هدفش هم از این کار این بود که یک بهانه برای ادامهی تنشها با ایران در فرصتی دیگر را داشته باشد و این کار را با پاره کردن قرارداد الجزایر درست ۵ روز قبل از حمله به ایران، مقابل چشمان جهانیان انجام داد.
رویاپردازی برای تکرار قادسیه
شهریور ۵۹ که صدام به پشتوانهی رژیم بعث، کشورهای مرتجع عربی و سردمداران بلوک شرق و غرب بعد از سخنرانی در جمع سران ارتشش با شلیک اولین توپ به سمت ایران جنگ تحمیلی را آغاز کرد به خیال خود قصد داشت قادسیه را مجدد تکرار کند و در کنار سعد ابیوقاص نام خود را نیز به عنوان سردار قادسیه ثبت کند، اما غافل از این بود که فرخزادهای این نبرد، شیربچههای حیدر کرار هستند؛ شیر بچههایی که شاید یال و کوپالشان به بیشهی رزم نمیخورد اما در پسِ ظاهر نهیفشان چنان شجاعتی را پنهان کرده بودند که قادر بودند در مقابل هر زهاکی عرض اندام کند و نشان دهند سام و زال و رستم و کاوهی آهنگر برای ایرانیان تنها قصههایی حماسی نیست بلکه هر کدام از آنها در قلبشان درفشی کاویانی دارند و حاضرند برای میهنشان جان خود را در تیر گذاشته و با رهاشدن از چلهی کمان به قلب دشمنان این مرز و بوم بنشینند.
سودای دیگر صدام، رهبری بر جهان عرب بود، کشورهای عربی که همواره زیر سلطه قدرتهای مختلف مانند ایران، عثمانیها، انگلیسیها، فرانسویها و حتی اسرائیلیها زیسته بودند در زمان ریاست جمهوری جمال عبدالناصر در مصر توانستند هویت خود را بازیابی کنند و مقابل رژیم اشغالگر قدس که در آن زمان دشمن تراز اول اعراب به شمار میآمد عرض اندام داشته باشند، اقدامات جمال عبدالناصر موجب شد که او در سطح رهبری جهان عرب بالا بیاید اما مرگ ناگهانیاش رویاهای اعراب را نقش بر آب کرد؛ صدام تلاش داشت که جا پای رئیسجمهور فقید مصر بگذارد و برای این کار باید از خود در اذهان کشورهای عرب و مسلمان یک قهرمان میساخت، برای این کار دو راه بیشتر نداشت یا باید با اسرائیل وارد جنگ میشد که نه توانش را داشت و نه غربیها این اجازه را به او میدادند بنابراین به سراغ تحریک حس ناسیونالیسم عربی رفت و تلاش کرد دعوای عرب و عجم را زنده کند، بر همین اساس در سخنرانی پارلمانیاش قبل از حمله به ایران، امپریالیسم، ایران و اسرائیل را در یک کفهی ترازو قرار داد و جنگ با ایران را " جنگ با دشمن اعراب " معرفی کرد و با متهم کردن ایران به تصرف قسمتهایی از جهان عرب، به ایران حمله کرد، اما صدام نتوانست که مانند سعد ابیوقاص فاتح ایران شود و حتی نتوانست جا پای جمال عبدالناصر بگذارد و با حمله ی دیوانهوار خود به کویت، محبوبیت پوشالی خود را از بین برد.
یادداشت: علی ستاری
انتهای پیام/




