به گزارش برنا؛ عطاالله رفیعی آتانی در یادداشتی نوشت : جمهوری اسلامی و دشمنانش
یکم – جمهوری اسلامی یک واقعیت یکه، واحد و تجزبه ناپذیر و البته دارای دو بعد "جمهوری" و "اسلامی" است. منظور از «بعد» آن است که اگر هر یک از دو بعد مذکور وجود نداشته باشد "کل" آن وجود نخواهد داشت. چنانکه هر سطح دارای دو بعد طول و عرض است و اگر یکی از آن دو بعد یعنی طول یا عرض صفر شود همه صفحه و سطح صفر خواهد شد. بر اساس منطق رابطه هندسه و ریاضیات این واقعیت به صورت حاصلضرب خود را نشان خواهد داد، چنانکه سطح، محصولِ حاصل ضرب طول در عرض خواهد بود. بر همین اساس جمهوری اسلامی نیز محصول حاصلضرب جمهوری در اسلام خواهد بود و در صورت صفر شدن هر یک، کل جمهوری اسلامی صفر خواهد شد. بنابراین آنانکه با اسلامیت و یا جمهوریت نظام مخالف هستند برانداز محسوب می شوند. این موضوع به نحو روشنی در آن دسته از اصولی از قانون اساسی که در صدد تنظیم گری ماجرای بازنگری در قانون اساسی است خود را به خوبی نشان داده است. در اصول مذکور آمده که همه اصول قانون اساسی قابل بازنگری است مگر اصولی که متضمن ضرورت ابتنای نظام اسلامی بر مبانی اسلامی و مدار آن یعنی ولایت فقیه است و یا اصولی که حکومت اسلامی را مبتنی بر رای مردم می داند. بنابراین هر فرد و جمع و نحله ای که با این دو اصل که همان جمهوریت و یا اسلامیت نظام است مخالف هستند برانداز نظام جمهوری اسلامی محسوب می شوند و سایر نحله ها برانداز محسوب نمی شوند و می توانند اصلاحات مورد نظر خودرا حتی در چارچوب اصلاحات قانون اساسی پیگیری کنند.
دوم – به صورت طبیعی این ایده و ادعا با ایده و ادعاهای دیگر به شرح ذیل اختلاف خواهد داشت:
1. یکی از صورت بندی ها در مورد ماهیت جمهوری اسلامی این است که جمهوری اسلامی را به معنای حاصل جمع جمهوری با اسلام می داند. این ایده همچنانکه می تواند با وجود هر دو، جمهوری اسلامی را خلق کند می تواند با فرض وجود یکی از آن دو و عدم وجود دیگری نیز یک نیز یک حدی از جمهوری اسلامی را محقق بداند. مثلا می تواند بدون حضور جمهور مردم در عرصه سیاست یک حدی از نظام سیاسی اسلامی قابل قبول را داشته باشد. چنانکه می تواند به یک جمهوری بدون اسلام نیز راضی باشد.
2. صورت بندی دیگر آن است که جمهوری را ظرف و اسلام را محتوا بداند. در این صورت گویی ماهیت جمهوری می تواند در یک چارچوب فکری دیگری غنی سازی نظری و حتی محقق شود و البته بپذیرد که به اسلام نیز باید عمل کند. این در حالی است که ماهیت یکپارچه جمهوری اسلامی این نتیجه روشن را دارد که اساساً جمهوری بدون اسلام محقق نخواهد شد. به عبارت دیگر جمهوری حقیقی و ناب تنها با اسلام محقق می شود. توضیح روشن تر این ادعا این است که حقیقتاً و واقعا تنها اسلام است که به نظر جمهور پای بند خواهد بود. تعهدی که در ذات نگاه دینی به مردم و نیز منزلتی که اسلام برای انسان قائل است می تواند جمهور را به صورت حقیقی حاکم کند. انسان اسلامی، جامعه اسلامی، دولت اسلامی و نظام اسلامی بر حسب آنکه انسان را خلیفه خدا می داند و نیز به دروغ و منفعت طلبی آلوده نیست و نیز به ارزش اخلاقی و تعهد به مصلحت اجتماعی پای بند است و می داند که رشد و تعالی وجودی آدمی به حضور و نقش آفرینی او در عرصه های اجتماعی وابسته است و .... به بروز و ظهور و وجود و حاکمیت جمهور متعهد خواهد بود . اساساً و ذاتا ممکن نیست که انسان منفعت طلب و مادی و اقتصادی غربی بیش از انسان مسئول و متعهد اسلامی به رای و نظر و منزلت حقیقی انسانها احترام بگذارد. بنابراین گویی اسلام آمده است تا جمهور را حاکم کند. چنانکه اگر فردی یا جمعی و یا نحله ای که فکر می کند بدون جمهور ، اسلام حاکم خواهد شد لابد فکر می کند اسلام باید بر عدم حکومت کند! حکومت اسلام بدون حضور جمهور به چه معناست؟ و یا حکومت اسلام بدون حضور جمهور چگونه فرض وجود دارد؟ به نظر می رسد چنین طرز تفکری راضی است که اسلام در کتاب ها و کتابخانه ها وجود داشته باشد یا مثل دستورالعمل های نظامی در پادگانها در بیاید. در این صورت مهمترین رسالت اسلام یعنی رشد و تربیت و تعالی و پیشرفت وجودی فرد و جامعه به صورت کلی بی معنا خواهد بود. این مصداق روشن همان اسلام آمریکایی است. چنانکه جمهوری بدون اسلام هم مصداق کامل جمهوری آمریکایی است. اسلام ناب و جمهوری ناب تنها در ذیل "جمهوری اسلامی" محقق خواهد شد.
سوم – ایده و ادعای مورد حمایت در این نظریه نشان می دهد که جمهوری اسلامی دارای یک واقعیت متحول ذومراتب و تکاملی است. هر اندازه تحقق عینی نقش اسلام و مردم افزایش یابد جمهوری اسلامی پیشرفته تری به وجود خواهد آمد. چنانکه رهبر حکیم انقلاب اسلامی فرمودند جمهوری اسلامی یعنی حرکت عمومی مردم به سمت اهداف الهی. بر این اساس انتظار می رود بالاترین حد و سطح جمهوری اسلامی در زمان ظهور حضرت ولی عصر (عج) محقق شود.
مهمترین نتیجه این صورت بندی از واقعیت جمهوری اسلامی آن است که "پیشرفت سیاسی" به معنای تحقق روزافزون وهمزمان جمهوری اسلامی است. به نظر می رسد جمهوری اسلامی در تجربه نظام اسلامی تاکنون درحال رشد بوده است. تاکنون نهادهای اساسی در کشور بدون حضور مردم حیات سیاسی نداشته اند، هیچ انتخاباتی تا کنون حتی با یک ثانیه تاخیر برگزار نشده است. حتی جنگ و خروج سیاسی برخی جناحها در برخی از مقاطع و هیچ عامل دیگری نتوانسته در برگزاری به هنگام انتخابات ها خللی ایجاد کند. جمهوری اسلامی تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال 72 عمدتا یک مشارکت سیاسی تاییدی را تجربه می کرد ولی از همان دوره یک رویکرد مشارکت انتقادی شکل گرفت. در سال 76 اطرافیان رییس جمهور مستقر که از جمله پیشتازان نهضت اسلامی بود تمایل داشتند حتی با اصلاح قانون اساسی ریاست جمهوری او ادامه یابد ! اما رهبری انقلاب با جدیت با این ایده مخالفت کرد و راه را برای پیگیری یک مشارکت جدی انتقادی سیاسی در خرداد 76 فراهم نمود. پس از آن نظام اسلامی همه ظرفیت خود را در خدمت تحقق برنامه های پیروز منتقد در آن انتخابات قرار داد. در انتخابات 84 این فرصت داده شد که یک فرد ناشناخته در مشارکتی به شدت انتقادی در رقابت با هاشمی رفسنجانی که از پیشتازان نهضت اسلامی بود پیروز انتخابات شود. در انتخابات سال 88 نظام، اسلام و رهبری نظام اسلامی تمام هویت و ظرفیت خویش را در حمایت از رای مردم نشان داد. انتخابات سال 92ریاست جمهوری نیز گام بلند دیگری در نقطه عطفی دیگری بود که در تحقق جمهوری اسلامی شکل گرفت و آن این بود که رهبری انقلاب رای مردم را حق الناس دانست که تخلف در پایبندی و حفاظت از آن مثل همه حقوق مردم نزد خدای متعال بخشیده نخواهد شد. درحالیکه تخلف از احکام شرعی نزد خدای متعال با استغفار بخشیده خواهد.
اتفاق مهم در این انتخابات و انتخابات سال 96این بود که رهبری انقلاب از مخالفان نظام خواستند که به دلیل مصلحت کشور در انتخابات شرکت کنند. زیرا هم باعث اقتدار کشور است و هم اینکه بالاخره یکی از کاندیدها رییس جمهور خواهد شد و حتما در بین کاندیداها هر فردی دارای یک رتبه بندی است که با رای خود احتمال پیروزی فرد به نسبت مطلوب تر را افزایش خواهد داد. جالب توجه این بود که رهبر انقلاب برای اولین بار بود که پس از انتخابات نفرمودند آراء مردم در این انتخابات رای به نظام بود! بلکه فرمودند مخالفان هم به نظام اسلامی اعتماد کردند که نظام رای آنها را می شمارد! به نظر می رسد این اعتماد به نقش و نظر مردم در اغتشاشات اخیر هم به وضوح خود را نشان داد. با آنکه بخش اندکی از مردم به کم حجابی و بی حجابی در نظر و عمل تمایل داشتند در یک تصمیم بسیار تاریخی رهبر انقلاب فرمودند با اینکه حجاب یک حکم مسلم و واجب شرعی است اما این دسته از افراد را نباید بی دین و غیرانقلابی به حساب آورد! یعنی همچنان چتر جمهوری اسلامی بر این دسته از افراد نیز سایه افکن ماند...
اما چرا چنین رویکردی درست است؟!
مهمترین رسالت اسلام رشد و تعالی وجودی همه انسانهاست. اساسا حکومت جلوه ای از امامت اسلامی است که ماهیت آن بر تربیت و هدایت استوار است. اساسا در نظریه اسلامی سیاست، حکومت، تداوم و لازمه ذاتی هدایت و تربیت است. لازمه چنین رویکردی آن است که هیچ فردی در جامعه نباید از مدرسه تربیت و هدایت اسلامی اخراج شود. اساسا جمهوری اسلامی مدرسه تعلیم و تربیت همه آحاد انسانی است و امام و نایب امام، معلم و مربی این مدرسه است و سازوکار حکومت امکاناتی است که این تربیت و هدایت به وسیله آن به درستی انجام می پذیرند. حتی نظام جزایی اسلام نیز تداوم و لازمه منطقی نظام تعلیم و تربیت انسانهاست. به همین دلیل است که ماهیت و هویت قاضی در نظام اسلامی دقیقا همان هویت امام جامعه اسلامی است. بر این اساس هر اندازه جمهور مردم در متن نظام اسلامی بیشتر حضور داشته باشند به معنای آن است که در حال تعلیم و تربیت افزونتر هستند.
اگر همه استدلالهای فوق پذیرفته شده باشند به معنای آن است که افزایش نقش مردم در تصمیم گیری، اجرا و نظارت، به معنی آن است که اسلام، جمهوری و جمهوری اسلامی بیشتر محقق شده است.
به نظر می رسد در هیچ انتخاباتی ارزش و اهمیت اصل انتخابات به اندازه انتخابات پیشرو نبوده است.......