«تالاب هامون خشک شد»؛ اتفاقی که دور از انتظار نبود و پیشبینی میشد با تکمیل بند کمالخان در افغانستان، طالبان اجازه ورود آب به هامون را ندهد. بیشک عدمپیگیری مسئولان مرتبط در 2 وزارتخانه امور خارجه و نیرو و بیاهمیت شمردن حقابه کشور از سوی این مسئولان، یک گناه نابخشودنی است که باید پاسخگوی رسانهها و آیندگان باشند. چند دهه میشود تنش آبی شدید در این استان جنوبشرقی کشورمان امان از مردم بریده است، اما بهراستی دولتها در این 2 دهه چه اقدام سازنده و کارآمدی را برای رفع این تنش در پیش گرفتند؟ بسیاری بر این باور هستند که پروژههای انتقال آب و برداشت آبهای ژرف میتواند تا حدی وضعیت آبرسانی به مردم استان را فراهم کند، اما با بررسی کارنامه دولتها در این چند دهه میتوان فهمید که این طرحها جز نام و و چند خبر کوتاه رسانهای، آورده دیگری برای مردم سیستان و بلوچستان نداشتهاند. البته تخصیص بودجههای چند هزار میلیارد تومانی را هم به این طرحها اضافه کنید؛ پولهایی که شاید نیمی از آن هم برای آبادانی جمعیت چند صد هزار نفری سیستانوبلوچستان کافی بود، اما برخی کارشناسان معتقدند که سیستانوبلوچستان بهشت پیمانکاران و شرکتهای مشاوری است که به نام این طرحها هزینههای زیادی را از دولت دریافت میکنند، اما خبر نه از آب است، نه آبادانی. اینجاست که عملکرد برخی مدیران و مسئولان وزارت نیرو زیرسوال میرود؛ چه آنها که بیخبرند و چه آنها که از فقر مردم و خشکی سیستانوبلوچستان منفعت میبرند. صمت در این گزارش به اهمیت نقش مسئولان وزارت نیرو در حل مناقشات آبی سیستانوبلوچستان پرداخته است
شنیدهها حاکی از آن است که بسیاری از پیمانکاران و برخی مدیران عالیرتبه در وزارت نیرو از پروژههایی که میتوانست مردم سیستانوبلوچستان را از این تنگدستی و فقر نجات دهد، سودجویی میکنند. بیشک گناه گلوی خشکیده و دست و پاهای قطعشده کودکان سیستان و بلوچستانی را که برای آوردن یک سطل آب، خوراک گاندوها میشود، باید بهپای همین مدیران، پیمانکاران و شرکتهای مشاور نوشت. متاسفانه به آب کشور خیانتهای آگاهانه یا نا آگاهانه میشود و از بحران آب در سیستانوبلوچستان، مدیران و پیمانکاران با پروژههایی که فقط اسم دارند، سودهای زیادی میبرند. برای مثال، عیسی بزرگزاده، سخنگوی صنعت آب در وزارت نیرو در حالی ادعا میکند که در سیستانوبلوچستان بحران آب نداریم که بهعلت کاهش میزان آب چاهنیمهها، در روستاهای سیستان و بلوچستان بههمراه آب، مقادیری جلبک پمپاژ میشود. مخزن آبی چاهنیمه بهحدی افت کرده که تبدیل به مرداب و گنداب شده است. متاسفانه وضعیت بهجایی رسیده است که مدیران و مسئولان وزارت نیرو و پیمانکاران پروژههای آبی اصلا گوش شنوایی برای دانشگاهیان ندارند. البته میشنوند؛ این مدیران خواب نیستند، بلکه خودشان را به خواب زدهاند. بهگفته برخی کارشناسان، دانشگاه و رسانه در بحث حفاظت از آب تنها یک رسالت دارند و آن این است که تا حد ممکن باید بیشتر مسائل مربوط به مناقشات آبی را بیشتر ترویج داد.
صادق جمالی، کارشناس رسمی دادگستری در مسائل آب در گفتوگو با صمت بااشاره به ضعف دانشی مسئولان مربوطه در بحث حقابه هیرمند گفت: خشکی هامون تبعات سیاسی و زیستمحیطی متعددی را برای کشور بهدنبال دارد، چراکه تنها تامین آب شرب این استان مطرح نیست. آبی که از دریای عمان به سیستانوبلوچستان منتقل شده است، با آبشیرینکنها به مصرف شرب میرسد و بهاندازهای نیست که بتواند نیازهای زیستمحیطی و کشاورزی این استان را برطرف کند، بنابراین نمیتوان توجه به انتقال آب را دلیل منطقی برای اهمالکاری ایران در بحث حقابه هیرمند در نظر گرفت.
وی گفت: بهاعتقاد من، اهمالکاری مسئولان ریشه در شرایط داخلی یکی دو سال اخیر ایران دارد، همچنین شرایط بیرونی ایران هم باعث شده است که قدرت مانور از کشور گرفته شود و نتواند عکسالعملی نشان دهد. بسیاری از تصمیمگیران در این حوزه؛ چه در وزارت نیرو، چه در سازمانها درک درستی از ابعاد موضوع ندارند، زیرا بدنه کارشناسان حقوقی بهلحاظ دانشی بسیار ضعیف است و توانایی مذاکره با کارشناسان حقوقی افغانستان را نداشتند.
بهگفته این کارشناس حقوقی آب، افغانستان در حوزه دیپلماسی آب با مشاوره از کشورهای پیشرفته، توانست برنده این میدان باشد و یک سر و گردن از مسئولان وزارت خارجه و نیرو بالاتر ظاهر شود. با خواندن مصاحبهها و مذاکراتی که میان مسئولان ایرانی و طالبان شکل گرفت، میتوان دریافت که مسئولان ایرانی اصلا نسبت به این موضوع نه بهلحاظ فنی و نه بهلحاظ علمی اشراف ندارند که نشانگر ضعف دانشی نمایندگان ایرانی است.
جمالی گفت: متاسفانه پیگیری مستمری هم از سوی مسئولان وزارت خارجه و نیروی کشور انجام نشد. موضوع مهم این است که بسیاری از پیمانکاران و شرکتهای مشاور از شرایط موجود سیستانوبلوچستان سود میبرند و چندین سال است که این افراد در دستگاههای اجرایی نظیر وزارت نیرو، سازمان محیطزیست و ... دست دارند و میتوانند با قدرت بهدستآورده، از نهادهای دولتی از وضعیت کمآبی و خشکی سیستان و بلوچستان نهایت سود را ببرند. روابطی میان مدیران ارشد این نهادها با پیمانکاران وجود دارد که باعث شده است نسبت به وضعیت سیستان و بلوچستان یک بیتفاوتی بینالمللی از سوی ایران رقم بخورد. بیشک زندگی در خشکی و بیآبی مردم برای این افراد سودمند است.
وی افزود: سرمایه و بودجههای زیادی روانه سیستانوبلوچستان شد، بیشک اگر قرار بود، وضع موجود تغییر مییافت، باید پیش از اینها تغییر میکرد. بهعبارتدیگر، برای اجرای پروژهها سرمایه روانه شده است اما تاکنون مردم بیبهرهتر از قبل ماندهاند. این ناشی از یک چرخه اداری فاسد است که معمولا با طرحهایی که اسامی دهانپرکن دارند، دولت و قانونگذاران را به انحراف میکشانند. برای مثال، طرحی به نام «روئینتنسازی سیستان» یکی از آنها بود که روی کاغذ درباره این طرح، صحبت از راهاندازی شبکههای مدرن کشاورزی و آبیاری است. حتی از صندوق توسعه ملی به این طرحها بودجه اختصاص داده میشود، اما در عمل بهدلیل ناکارآمدی این طرحها حتی مردم هم اعتراض کردند. به سود برخی افراد است که مشکل سیستان و بلوچستان باقی بماند تا به بهانههای مختلف طرحهای مختلف تدوین شود و بودجههایی بهواسطه آن تخصیص یابد.
جمالی گفت: برای مثال، استخراج آبهای ژرف که نزدیک به یک دهه میشود که طرح آن در حال انجام است، اما هنوز یک گزارش رسمی از موفقیت این طرح بیرون نیامده است. شواهد حاکی از آن است که این آبها اصلا نه برای شرب و نه برای کشاورزی مناسب نیست. اگر این مشکلات حل شود، جریان پولی که تخصیص مییابد هم، قطع میشود. بنابراین میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که بحران زیستمحیطی امروز سیستانوبلوچستان، ناشی از یک ساختار پرایراد اداری است که موجب وارونه جلوه دادن مسئله به مدیران بالادستی میشود. یعنی بهقدری فرآیند درست به گوش مدیران رسیدن دشوار است که تا مسئلهای بخواهد به گوش مدیر مربوطه برسد، وارونه میشود. در نهایت، خروجی آن ناکارآمدی است که اجازه نمیدهند چالشها حل شود.
وی بااشاره به اهمیت سیاسی حقابه هیرمند گفت: اهمیت هیرمند از بعد سیاسی این بود که باتوجه به قرارداد حقوقی ایران با افغانستان اعتباری بینالمللی داشت که متاسفانه نمایندگان کشور نتوانستند یا نخواستند که از این اعتبار استفاده کنند. اگر کشوری بخواهد قدرت و جایگاه خود را نسبت به یک موضوعی تثبیت کند،حتی اگر نتواند از طریق قانون حق خود را بگیرد، قطعا از راههای دیگر هم نمیتواند ادعای احقاق حق کند.
پدرام جدی، کارشناس آب در گفتوگو با صمت گفت: مطابق بند ۵ توافقنامهای که میان ایران و افغانستان در سال ۱۳۵۱ منعقد شده است، افغانستان حق قطع مسیر آب روی منطقه سیستان استان سیستانوبلوچستان را ندارد. براساس این توافقنامه، متناسب با هر میزان آبی که در بالادست وجود دارد، باید حقابه مشخص و راهی منطقه سیستان شود، حتی در این توافقنامه آمده است که ۵ درصد از حجم آب سد کجکی باید به ایران اختصاص داده شود و آب را هم باید لب مرز تحویل دهند.
وی بااشاره به ادعای افغانستان مبنی بر تحویل حقابه ایران افزود: طالبان ادعا کرده که حقابه ایران داده شده، در حالی که اصلا آبی به ایران نرسیده است. بهعبارتروشنتر، آبی که وارد تالاب میشود، ملاک است، اما چون آبی در مسیر جاری نشده و شرایط توپوگرافی رودخانه هم بهدلیل دخالت مردم محلی در انحراف آب آن تغییراتی داشته، شواهد حاکی از خالی بودن تالاب از آب است. همچنین، در مسیر منتهی آب به هامون هم، توسعه گستردهای در کشاورزی قابلمشاهده و این مهم نیز مصرف آب را در افغانستان بالا برده است.
جدی بااشاره به ادعای طالبان مبنی بر کمبود بارش و سلطه دوره خشکسالی در منطقه گفت: تصاویر ماهوارهای نقض چنین روندی را اثبات میکند. از طرفی هم، ادعا میشود که ورودی آب بهدلیل میزان بارش کافی نبوده و این مسئله دلیل اصلی کمآبی هیرمند و کاهش حقابه ایران شده است، در حالی که بهگفته بسیاری از کارشناسان، طی این مدت، مخزن سد کمالخان روز به روز پرآبتر شد تا در نهایت به خشکی هامون انجامید.
جدی بااشاره به راهحلهای مقابلهای با دولت طالبان گفت: به هر حال، بخشی از انرژی افغانستان و کالاهای مصرفی روزانه این کشور از ایران تامین میشود و میتوان از این مزیت نیز در دیپلماسی بهره برد که مقامات ایرانی تا امروز قصد هیچگونه فشار سیاسی و اقتصادی به این کشور همسایه را نداشته و ندارند. بهعلاوه اینکه، وجود و زندگی افغانستانیّها در ایران نیز مناسبات بین ۲ کشور را حساستر کرده است و نمیتوان و نباید آنها را نادیده گرفت.
سد کمال خان در حالی بر بستر رودخانه هیرمند ساخته شده که با خشکسالی بیش از ۲ دهه نهتنها لبهای هفتمین تالاب بینالمللی هامون را خشکانده بلکه زندگی، اشتغال، محیطزیست و نفس ساکنان شمال سیستان و بلوچستان را تحت تاثیر قرار داده است. بیشک مسائل پشتپرده سیاسی هم، نقش جدی در خشکی هامون دارد؛ بر اساس معاهده آبی سال ۱۳۵۱ که بین ۲ کشور ایران و افغانستان به امضا رسید مقرر شد، حدود ۲۶ مترمکعب آب در ثانیه به ایران منتقل شود، اما این انتقال آب هرگز همراه با برنامه و به صورت منظم نبوده و اکنون با ساخت بند کمال خان جلوی اندک آبی که بر اثر سیلابهای غیرقابل کنترل این کشور به سمت تالاب بینالمللی هامون روانه میشد نیز گرفته شده است. این قرارداد یک اعتبار بینالمللی برای کشور ایجاد میکرد که میتوانستیم طالبان را وادار به سازش کنیم و از یک موضع برتر وارد شویم. این اتفاقی که بین ایران و افغانستان در هیرمند رخ داد، ممکن است با کشورهای دیگری که رود مرزی با آنها داریم هم، اتفاق بیفتد و وقتی این کشورها ضعف ایران را ببینند، ممکن است به اقداماتی که برای ما ضرر دارد، با خیال راحت جامه عمل بپوشاند. در نهایت، هرچقدر بیشتر بتوانیم ریشه درخت تفکر نقادانه میان مردم را قویتر کنیم، همانقدر اثرگذار خواهد بود. بیشک تنها علم میتواند سلاح مسئولان عالیرتبه در وزارت نیرو باشد. باید کاری کرد مدیران را از پشت درهای همیشه بسته بیرون آورد و پاسخگو باشند. باید مسئولیتپذیری در حوزه آبهای فرامرزی پررنگتر و مشخص شود که مدیران وزارت نیرو در طول چند دهه اخیر چه اقدام مثبتی برای آسیب نرسیدن به آبهای مرزی کشور انجام دادهاند. امروز هیرمند تبدیل به دردنامه شده و امنیت آبی کشور با خطر مواجه است.
منبع: صمت