به گزارش برنا؛ کاری که امام صادق (ع) انجام دادند، بسیار بدیع و اندیشیده بود. با استفاده از زمینه مناسبی که امام باقر (ع) فراهم آوردند و هسته اولیه علم و تدریس را پایه گذارده بود، شروع به فعالیت فرهنگی کردند.
سازماندهی فکری مکتب:
مجلس درس تشکیل دادند و در آن به شاگردان فهماندند که ماچه میگوییم. نظر ما در دین و مذهب چیست؟ از آیات قرآن چه برداشتی داریم. در طول حیات پربارشان بزرگترین مکتب فقهی را بنا نهاد. تکیه اصلی او بیان اندیشه اسلام بود. بخش مهمی از احادیث و علوم قرآنی را براساس شیوه علمی عرضه کردند و حدفاصل فرقههای گوناگون را برشمردند و نشان دادند که کدام فرقه تا کجا درست و استوار سخن میگوید و در کجا راه باطل را میپیماید.
زیرا وابسته به امام صادق (ع) و حاصل تلاشها و برنامههای ایشان بود یعنی آنچه را که امامان پیشین مورد عمل قرارداده بودند ایشان آنها را به ثمر رساندند. مذهب جعفری مکتب امام علی (ع) نبود و مکتب علی علیه السلام همان اسلام راستین است و جز حضرت علی (ع) کیست که اسلام را بهتر و کامل تر از علی (ع) بشناسد. ایشان همگام پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و وصی وبرادر ایشان بودند. زندگیشان سراسر در کنار رسول الله گذشته بود.
ایشان مکتب شیعه را که همان اسلام راستین است معرفی کردند. خطوط فکری آن را عرضه و شاگردان را تشویق به تدوین کردند. برپایه تشویق ایشان اصول اربعماء تنظیم شد و براساس آن تشیع شکل و سازمان خویش را نشان داد. ایشان نشان دادند تشیع هم مذهب است و هم حکومت و بین این دو جدایی نیست. روش شیعه روش اهل بیت علیهم السلام است.
تشکل و وحدت افراد:
خدمت دیگر ایشان تربیت شاگردانی بود که هرکدام در رشته ای از علوم صاحب نظر بودند. او کوشید در عرصه حیات اجتماعی لااقل در سطحی محدود در مرز شاگردان خود اخلاق را حکومت دهد. دست پروردههای ایشان که بعدا در گوشه و کنار کشور اسلامی به فعالیت پرداخته بودند موقعیت خود و روش حیات اسلامی را دریافته و آن را در جامعه ترویج میکردند. ایشان حتی در مواردی به صورت عملی مردم را به وحدت و اخلاق میخواندند و درگیریهای آنان را از میان میبردند.
گشودن باب اجتهاد:
امام تحرک خاصی در دنیای علم و فقه پدید آورد و شاگردان خود را وادار کرد که شیوه تحقیق و بررسی و استنباط را بهکار گیرند و از قیاس برحذر باشند. ایشان با پایه گذاری فقاهت و فهم و صورت درسی دادن به مسائل باب مباحثاتی عظیم و پردامنه را گشود و با روشی که تعلیم میداد از آیات قرآن، احکام و قوانین اسلام را بیرون کشید. ایشان باب اجتهاد را باز گذاشتند و قانون آزاداندیشی را ترویج کردند و فرمودند: «اگر مجتهد در استنباط و اجتهاد خود به حق برسد. برای او دو پاداش است و اگر راه استنباط او درست باشد و آنچه که بدست آورد منطبق باحق عندالله نباشد باز هم برای او اجر استنباط وجود دارد»
توجه دادن به اهل بیت (علیهم السلام):
حق اهل بیت علیهم السلام درهمان روزهای اولیه وفات پیامبر از دست رفته بود و به تدریج که از روزگار حکومت زمامداران میگذشت در سایه القائات و دشمنیها حقوقشان بیش از پیش فراموش شده و ارزش و اعتبارشان کم رنگتر میشد. در عصر بنی امیه سعی براین شد که اهل بیت را به فراموشی بسپارند و همین کار را انجام دادند. کار امام صادق(ع) احیای اهل بیت علیهم السلام و توجه دادن عامه به سوی آن بود. در مردم این درک و اندیشه پدید آمد که تجدید نظری در این زمینه باشند و این محصول تلاش امام بود که دربین جامعه علمی و فقهی آن روز توانست این برجستگی رابه اثبات رساند و خود به عنوان فردشاخص اهل بیت علیهم السلام در عصر امامت درخشندگیهایی داشت و در نهایت در سایه زحمات امام افکار اسلامی و خط صریح و صحیح آن از نو متجلی گردید.
دلیل اینکه مذهب شیعه را مذهب جعفری خواندهاند چیست؟
ابتدا اینکه باید این موضوع را مد نظر داشته باشیم که همه امامان شیعه برای اسلام و خلق خدا خدمت کردند. در این راه زحمات طاقت فرسایی را متحمل شدند. زحمات در قالبهای مختلف، مانند قیام، صلح، سکوت و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی ظهور نمود.
علت اینکه به مذهب ما "مذهب جعفری "گفته میشود، این نیست که امامان دیگر برای اسلام خدمت نکردهاند، بلکه سبب نامیده شدن آن است که دوره زندگی امام صادق(ع) مصادف بود با اواخر حکومت امویان و اوایل خلافت عباسیان. به سبب درگیریها و اختلافاتی که میان این دو خاندان به وجود آمده بود، فرصت خوبی برای فعالیتهای فرهنگی پدید آمد که امام صادق(ع) از آن بهره گرفت و شیعه را توسعه داد. امام با تشکیل حلقات درس و تبیین معارف و مبانی تشیع، به نشر و تبلیغ اسلام پرداخت. روایات بسیار زیادی را بیان فرمود. به همین جهت حیات مجددی در کالبد شیعه دمیده شد. معارف و احکام شیعه بیش از هر زمانی مطرح گردید. نظم و ترتیب خاص و ارزندهای به شیعه داده شد. بدین جهت این مذهب را به امام جعفر صادق منسوب مینمایند. زیرا علاوه بر تحکیم مبانی آن، عمده احادیث این مذهب- نسبت به امامان دیگر - از این امام بزرگوار نقل شده است.
در مجلس درس ایشان هزاران تن شرکت میکردند. برخی از آنان مانند ابوحنفیه، مالک بن انس، جابر بن حیان و زرارة بن اعین، از ارکان و بزرگان اهل سنت و شیعه به شمار میآمدند.
مرحوم جعفرشهیدی می نویسد:" آن که در اخبار فقه شیعه تتبع کند، خواهد دید روایتهای رسیده از امام صادق (ع) در مسائل مختلف فقهی و کلامی مجموعهای گسترده و متنوع است. برای همین است که مذهب شیعه را مذهب جعفری خواندهاند. گشایشی که در آغاز دهه سوم سده دوم هجری پدید آمد، موجب شد مردم آزادانهتر به امام صادق (ع) روی آورند. گشودن مشکلات فقهی و غیر فقهی را از او بخواهند... د. دانشمندان از هیچ یک از اهل بیت رسول خدا به مقدار آنچه از ابوعبدالله روایت دارند، نقل نکردهاند. هیچ یک از آنان متعلمان و شاگردانی به اندازه شاگردان او نداشتهاند. روایات هیچ یک از آنان برابر با روایتهای رسیده از او نیست. اصحاب حدیث نام راویان از او را چهار هزار تن نوشتهاند. نشانه آشکار امامت او خردها را حیران میکند و زبان مخالفان را از طعن لال میسازد. "
عصر امام صادق (ع):
عصر امام صادق (ع) یکی از طوفانیترین ادوار تاریخ اسلام است که از یک سو اغتشاشها و انقلابهای پیاپی گروههای مختلف، به ویژه از طرف خونخواهان امام حسین (ع ) رخ میداد، که انقلاب "ابو سلمه" در کوفه و "ابو مسلم" در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است. و همین انقلاب سرانجام حکومت شوم بنی امیه را برانداخت و مردم را از یوغ ستم و بیدادشان رها ساخت. لیکن سرانجام بنی عباس با تردستی و توطئه، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حکومت و خلافت را تصاحب کردند. دوره انتقال حکومت هزار ماهه بنیامیه به بنیعباس طوفانیترین و پر هرج و مرج ترین دورانی بود که زندگی امام صادق (ع) را فراگرفته بود و از دیگر سو عصر آن حضرت، عصر برخورد مکتبها و ایدهئولوژیها و عصر تضاد افکار فلسفی و کلامی مختلف بود، که از برخورد ملتهای اسلام با مردم کشورهای فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامی با دنیای خارج، به وجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانی برای فهمیدن و پژوهش پدید آورده بود.
عصری که کوچکترین کم کاری یا عدم بیداری و تحرک پاسدار راستین اسلام، یعنی امام (ع)، موجب نابودی دین و پوسیدگی تعلیمات حیاتبخش اسلام، هم از درون و هم از بیرون میشد.
اینجا بود که امام (ع) دشواری فراوان در پیش و مسؤولیت عظیم بر دوش داشت. پیشوای ششم در گیر و دار چنین بحرانی میبایست از یک سو به فکر نجات افکار توده مسلمان از الحاد و بیدینی و کفر و نیز مانع انحراف اصول و معارف اسلامی از مسیر راستین باشد، و از توجیهات غلط و وارونه دستورات دین به وسیله خلفای وقت جلوگیری کند.
علاوه بر این، با نقشهای دقیق و ماهرانه، شیعه را از اضمحلال و نابودی برهاند، شیعهای که در خفقان و شکنجه حکومت پیشین، آخرین رمقها را میگذراند، و آخرین نفرات خویش را قربانی میداد، و رجال و مردان با ارزش شیعه یا مخفی بودند، و یا در کر و فر و زرق و برق حکومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند، و جرأت ابراز شخصیت نداشتند، حکومت جدید هم در کشتار و بیعدالتی دست کمی از آنها نداشت و وضع به حدی خفقانآور و ناگوار و خطرناک بود که همگی یاران امام (ع) را در معرض خطر مرگ قرار میداد، چنانکه زبدههایشان جزو لیست سیاه مرگ بودند.
"جابر جعفی" یکی از یاران ویژه امام است که از طرف آن حضرت برای انجام دادن امری به سوی کوفه میرفت . در بین راه قاصد تیز پای امام به او رسید و گفت : امام (ع) میگوید : خودت را به دیوانگی بزن، همین دستور او را از مرگ نجات داد و حاکم کوفه که فرمان محرمانه ترور را از طرف خلیفه داشت از قتلش به خاطر دیوانگی منصرف شد.
جابر جعفی که از اصحاب سر امام باقر (ع ) نیز میباشد میگوید : امام باقر (ع ) هفتاد هزار بیت حدیث به من آموخت که به کسی نگفتم و نخواهم گفت ...
او روزی به حضرت عرض کرد مطالبی از اسرار به من گفتهای که سینهام تاب تحمل آن را ندارد و محرمی ندارم تا به او بگویم و نزدیک است دیوانه شوم .
امام فرمود: به کوه و صحرا برو و چاهی بکن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت چاه بگو : حدثنی محمد بن علی بکذا وکذا ...، (یعنی امام باقر (ع ) به من فلان مطلب را گفت، یا روایت کرد) .
آری، شیعه میرفت که نابود شود، یعنی اسلام راستین به رنگ خلفا درآید، و به صورت اسلام بنی امیهای یا بنی عباسی خودنمایی کند.
در چنین شرایط دشواری، امام دامن همت به کمر زد و به احیا و بازسازی معارف اسلامی پرداخت و مکتب علمی عظیمی به وجود آورد که محصول و بازده آن، چهار هزار شاگرد متخصص (همانند هشام، محمد بن مسلم و ... ) در رشتههای گوناگون علوم بودند، و اینان در سراسر کشور پهناور اسلامی آن روز پخش شدند.
هر یک از اینان از طرفی خود، بازگوکننده منطق امام که همان منطق اسلام است و پاسدار میراث دینی و علمی و نگهدارنده تشیع راستین بودند، و از طرف دیگر مدافع و مانع نفوذ افکار ضد اسلامی و ویرانگر در میان مسلمانان نیز بودند.
تاسیس چنین مکتب فکری و این سان نوسازی و احیاگری تعلیمات اسلامی، سبب شد که امام صادق (ع) به عنوان رئیس مذهب جعفری (تشیع) مشهور گردد.
لیکن طولی نکشید که بنی عباس پس از تحکیم پایههای حکومت و نفوذ خود، همان شیوه ستم و فشار بنی امیه را پیش گرفتند و حتی از آنان هم گوی سبقت را ربودند.
امام صادق (ع ) که همواره مبارزی نستوه و خستگیناپذیر و انقلابیی بنیادی در میدان فکر و عمل بوده، کاری که امام حسین (ع) به صورت قیام خونین انجام داد، وی قیام خود را در لباس تدریس و تاسیس مکتب و انسان سازی انجام داد و جهادی راستین کرد.