تقابل تعهد و عشق در تاشکند
بهگزارش خبرگزاری برنا از کرمانشاه؛ کیانوش بسامی در یادداشتی نوشت: امروز تیم ملی بانوان دو کشور به مصاف هم میروند، در یکسو، تیم ملی بانوان ایران با هدایت خانم «لی» از کره جنوبی ایستاده؛ زنی سختکوش که با نظم و انضباط شرقی، دختران ایرانی را تا فینال رسانده است. تیمی که با هر ضربه و فریاد، غیرت زن ایرانی را فریاد میزند.
اما آنسوی میدان، چهرهای آشنا از دیار کرمانشاه؛ کیقباد خدایاری، روی نیمکت تیم ملی ازبکستان نشسته است؛ مردی آرام، با دانشی سرشار، تجربهای فراوان و عشقی بیپایان به والیبال.
سالها پیش، او در همین خاک رشد کرد، در سالنهای ساده شهر کرمانشاه، با توپ و تور عشق ورزید و امروز سرنوشت چنان رقم زده که مقابل وطنش بایستد.
این تصویر برای من، و شاید برای خیلی از ایرانیها، پر از حسرت و افتخار است؛ حسرت از اینکه چرا مربیانی چون خدایاری باید در غربت بدرخشند تا ما تازه قدرشان را بدانیم و افتخار از اینکه هنوز، حتی زیر پرچم کشوری دیگر، نام کرمانشاه و ایران را سربلند میکنند.
حال خدایاری را درک میکنم، او بین عشق و وطن مانده؛ مربی متعهد والیبال ازبکستان است که هنوز روحاش درگیر عشق ایران است. اگر امروز روی نیمکت ازبکستان نشسته، شاید از سر بیمهری ماست، چه تناقض عجیبی است؛ ایرانیای از کرمانشاه، با پرچم ازبکستان در دست، مقابل تیم ملی کشورش.
خانم «لی»، مربی خارجیای که با عشق و احترام، دختران ایرانی را به این نقطه رسانده است امروز صدای ماست در والیبال زنان.
هر دو مسیر خود را درست رفتهاند؛ یکی به والیبال ایران جان داده، دیگری از والیبال ایران جان گرفته.
برای من این فینال فقط یک رقابت نیست؛ تلنگری است برای قدر دانستن داشتههایمان که گاه دیر به ارزششان پی میبریم.
کرمانشاه همیشه مردانی بزرگ پرورده است؛ مردانی که در هر جا باشند، مایه افتخار ایران و ایرانیاند، مردانی که ریشه خود در این خاک را مقدس میدانند و به غیرت، ادب و تعهد معنا میدهند.
امروز، هر امتیاز این بازی بوی وطن دارد؛ چه ایران پیروز شود، چه ازبکستان، پیروز واقعی همان ایرانیانی هستند که عشق و انسانیت را به زمینهای بازی میآورند.
گاهی قهرمانی، بالا بردن جام نیست؛بلکه ایستادن در میانهی تضاد و وفادار ماندن به ریشههاست.
و من میدانم خدایاری، حتی اگر تیمش جام را ببرد، دلش برای ایران میتپد.
انتهای پیام/




