سه آیه، سه سوره، یک حقیقت: کوثر در آغوش العصر و النصر
چرا دو سوره بزرگ و بنیادین، یعنی العصر و النصر، همچون دو بال گسترده، سورهٔ الکوثر را در آغوش گرفتهاند؟
چنانکه اگر کوثر نبود، نه عصر معنایی مییافت، و نه نصر مجال ظهور مییافت.
العصر، راه است.
النصر، ثمر است.
و کوثر، اصل نور و قلب جاودانگی.
ریشهای که اگر در خاک جهان کاشته نمیشد، راه بیثمر میماند و ثمر بر شاخه نمینشست.
۱. سوره العصر — قانون حرکت الهی
«وَالْعَصْرِ
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ
وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»
اینجا خدا قانون بیرحم تاریخ را آشکار میکند:
همه در زیاناند، جز آنان که ایمان، عمل، حقطلبی و صبر را یکجا حمل میکنند.
این چهار شرط، ابزار پروازند.
بیآنها هیچ امتی نمیماند و هیچ فتحی برپا نمیشود.
این نقشه راه است؛ نقشهای که اگر فراموش شود، هر پیروزی در غروب خود خاموش میگردد
۲. سوره النصر — شکوفهکردنِ آن راه
«إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ
وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ
إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا»
در اینجا همان چهار شرط عصر، در بیرون تجلّی مییابد:
مردم فوجفوج وارد دین میشوند.
فتح و نصرت جاری میگردد.
اما خدا وند به پیامبر فرمان میدهد:
یک «سبحانالله» بگو و استغفار کن.
یک ذکر، کافی برای سپاس فتح و ورود جمعیت به دین.
چرا؟ زیرا فتح، نتیجه است، نه ریشه؛ و شکر نتیجه، هرگز به سنگینی شکر ریشه نمیرسد.
۳. سوره الکوثر — سرچشمه و قلب تاریخ
«إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ
إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ»
اینجا دیگر سخن از فوج و جمعیت نیست.
اینجا سخن از نعمتی است که تاریخ را میسازد، قلب امت را روشن میکند و پیامبر را شاد میدارد.
در سوره النصر، ایمان همه مردم در یک «سبحانالله» خلاصه شد.
اما برای کوثر، برای عطای عظیم، برای ریشهای که فتح و عصر را بیمه میکند، فرمانی داده میشود که صدا و معنا را همزمان بلند میکند:
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ
نماز بگذار، کامل و تمامقد، با قامت روحانی بلند، و قربانی کن، کامل و سنگین، بزرگترین نشانهٔ شکر و سپاس.
وزن حضرت فاطمه از وزن تمام ایمان و عبادتهای همه امت بالاتر است.
نماز، بالاترین شکل شکرگزاری است؛
«فصل لربک» یعنی همهٔ وجودت را وقف سپاس کن، هر ذرهٔ جانت را در برابر این نعمت به سجده بگذار.
وقربانی کامل کن نه کوچک، بزرگترین را قربانی کن وتمامقد و تمامجان، نشان شکر عمیق را برای این عطای جاودان به جا آور
فتح و نصرت بیرونیاند، ثمرهاند، اما کوثر، ریشه و قلب است.
اگر ایمان همه مردم در یک «سبحانالله» جای میگیرد.
اعطای کوثر و مقام حضرت فاطمه، نماز و قربانی کامل را طلب میکند.
زیرا این ریشه، سنگینتر و والاتر ایمان همه بشریت است
العصر میگوید چه کسانی میمانند.
النصر میگوید چگونه مردم میآیند.
الکوثر میگوید چرا حقییقت نمیمیرد
عصر، قانون است.
نصر، نتیجه است.
کوثر، ریشه ولایت محض است که این دو بال بدون او از زمین برنمیخیزند.
در پایان مسیرعصر، نصر، کوثرآن حقیقتی که سنگینیاش از فوجفوج ایمان بیشتر است.
آن نوری که شکرش از تسبیح فراتر میرود.
آن ریشهای که بقای دین از دامن اوست، همان است که پیامبر به شوق او زیست.
مؤمنان، اگر دلشان را به این کوثر گره بزنند.
در روزی که روزها پایان میپذیرند.
بر لب حوض روشن ایستاده و جام خود را از دست ساقی آنجا، امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، خواهند نوشید.
جامی که هر تشنهای را به سرچشمهٔ حقیقیاش میرساند؛ و آن سرچشمه، همان است که خداوند عزیز نامش را در سکوت آیه پوشاند، اما پیامبر با همهٔ عشق و حرمت، در تمام عمر فاش میکرد:
«فاطمه پاره تن من است، هر که او را شاد سازد مرا شاد ساخته و هر که او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است.
فاطمه عزیزترین فرد براى من است.»
لیلا اسدی
وکیل پایه یک دادگستری



