بازی در سانتیاگو برنابئو رویای من است

آزمون: دوست دارم برای تیم ملی ۱۰۰ گل بزنم/ والیبالم از فوتبالم بهتر است!

|
۱۳۹۴/۰۱/۰۱
|
۰۰:۲۸:۵۲
| کد خبر: ۲۷۳۲۹۳
مهاجم تیم ملی ایران گفت: روستوف را فقط به خاطر قربان بردیف انتخاب کردم.

به گزارش سرویس ورزشی برنا، بی تردید او ستاره صلی فوتبال در سالی که گذشت، بود. ستاره ای که اگرچه مهمترین تورنمنت فوتبال سال یعنی جام جهانی را در لحظات آخر از دست داد اما چند ماه بعد در جام ملت ها آن را جبران کرد و در نهایت توانست پدیده ایران در این تورنمنت نحس لقب بگیرد. در سالی که فوتبال تنها ناکامی درو کرد، چهره شدن او یک اتفاق خوب بود. سردار آزمون در یک گفتگوی بلندبالا و مفصل با برنا از روزهای سال گذشته و برنامه های سال جدیدش می گوید.

 

*برای تو سال 93 یک سال پر فراز و نشیب بود. در لحظه آخر از لیست مسافران جام جهانی جام ماندی اما در جام ملت ها حتی به ترکیب اصلی رسیدی و جزو ستاره های جام معرفی شدی. از سال 93 بگو؟

سال خوبی برای من بود. درست است که جام جهانی را از دست دادم اما همانطور که گفتید توانستم در جام ملت های آسیا پیراهن تیم ملی را بر تن کنم و حتی گل هم بزنم  و عملکرد خوبی را از خود بر جای بگذارم. اما متاسفم که این عملکرد خوب به قهرمانی منجر نشد. شاید باور نکنید اما حاضر بودم ذخیره باشم و بازی نکنم اما تیم ملی موفق شود. در عرصه باشگاهی ام در روبین کازان روزهای خوبی را تجربه کردم و عملکرد نسبتا خوبی داشتم. حالا هم به شکل قرضی  روستوف به عنوان مهاجم فیکس به میدان می روم.

 

*از جام ملت ها گفتی. حذف در این رقابتها در مرحله یک چهارم خیلی غیرمنتظره بود...

غیرمنتظره و البته دردناک! واقعا تیم خیلی خوبی داشتم و حقمان رسیدن به فینال بود. کارلوس کی روش استراتژی خیلی خوبی را برنامه ریزی کرده بودید و دید که در یک گروه دشوار بادر محاصره تیم های عربی که همیشه موی دماغ ما بودند، خیلی راحت با سه برد خوب و 9 امتیاز بالا آمدیم اما در بازی با عراق اتفاقات غیرقاببل پیش بینی رخ داد که بنجامین ویلیامز عامل اصلی آن بود. ما بازی را خیلی خوب شروع کردیم و حتی جلو هم افتادیم اما اخراج پولادی کار را خراب کرد. واقعا ویلیامز تصمیم اشتباهی گرفت و سرنوشت بازی را تغییر داد. اگر پولادی اخراج نمی شد خیلی راحت و با اختلاف چند گل عراق را می بردیم. نزدیک به 90 دقیقه 10 نفره بازی کردیم و دو بار عقب افتادیم و بازی را به تساوی کشیدیم اما در پنالتی ها شانس یار ما نبود. واقعا حیف شد. چون تیم خیلی خوبی داشتیم و می توانستیم قهرمان شویم.

 

* شاید مهمترین دستاورد این جام علی غم حذف زودهنگام چهره شدن ستاره هایی مثل تو بود...

خوشحالم که کارلوس کی روش به من اعتماد کرد و با تمام وجود کوشیدم که جواب اعتماد او را بدهم. واقعا گل زدن برای تیم ملی هیجان خاصی دارد. البته همه اینها مسئولیتم را بیشتر می کند.

 

*خیلی ها می گویند با ادامه این روند می توانی رکورد گلزنی دایی رابشکنی؟

خیلی سخت است. اما تلاشم را می کنم که همیشه برای تیم ملی کشورم مثمرثمرباشم. دوست دارم برای تیم ملی 100 گل بزنم!

 

*به نظر رابطه خیلی خوبی با کارلوس کی روش داری چرا که در بازگشت تیم ملی از استرالیا در همان فرودگاه از کفاشیان خواستی که او را در تیم ملی نگه دارد!

 کی روش هم از نظر فنی مربی فوق العاده خوبی است هم به نظر من یک روانشناس خارق العاده است. او وقتی به چهره بازیکن را نگاه می‌کند می‌فهمد که شب قبل با ناراحتی خوابیده‌ یا حتی دیر خوابیده. خیلی خوب می‌تواند با بچه‌ها ارتباط برقرار کند. حتی در زمین بازی چیزی را از شما می‌خواهد که مطمئنا می‌توانید انجامش دهید. خیلی خوب بلد است قابلیت‌های فنی بازیکنانش را بالا ببرد. می توانیم همیشه روی او مثل یک پدر حساب کنیم. خیلی وقت‌ها با این که رابطه جدی‌اش را با بازیکنان حفظ می‌کند اما می‌توانیم با او در مورد مسائل شخصی‌مان هم درددل کنیم. این که چنین مربی بالای سرماست واقعا باعث خوشبختی است.

 

*تو جزو معدود بازیکنانی هستی که بدون بازی در استقلال و پرسپولیس هم به تیم ملی رسیدی و هم لژیونر شدی...

نمی دانم این از خوش شانسی من بود یا از بدشانسی‌ام. اما به هرحال هر فوتبالیست ایرانی دوست دارد در این دو تیم بازی کند و طعم دربی را بچشد. اما از این که آنقدر خوش شانس بودم که خیلی زود هم به تیم ملی برسم و هم به اروپا بروم، خوشحالم.

 

*بازی در لیگ روسیه از جلمه اتفاقات جالب پیرامون توست. امسال در روبین کازان بازی کردی و حالا هم در روستوف...

بله، یکی از خوش شانسی های زندگی ام حضور در لیگ روسیه است. بازی در این لیگ در عنفوان نوجوانی حسابی من را آبدیده کرد و کمک کرد تا خیلی زود چهره شوم. تیم ما روبین کازان هم جزو تیم های میان رده لیگ روسیه است که اگرچه به پای مدعیان بزرگ چون لوکوموتیو و زسکا نمی رسد اما یک تیم قابل احترام است. امسال در این تیم عملکرد خوبی داشتم. برای بردیف عالی بازی می کردم. خودش از عملکردم راضی بود که در 17 سالگی جذبم کرد و در لیگ پرفشار روسیه بازی ام داد. در نیم فصل هم به شکل قرضی به روستوف رفتم. تیمی که اگرچه در پایین جدول جای دارد اما تیم سختکوشی است و فکر کنم که به فوتبال من کمک کند. چرا که در صورت درخشش بیشتر دیده خواهم شد.

 

* حالا چرا روستوف؟ انتقال تو به یک تیم ته جدولی بسیار عجیب و غیرمنتظره بود؟

روستوف را فقط به خاطر قربان بردیف انتخاب کردم. او مربی سابق روبین کازان است و حق بزرگی به گردن من دارد. او بود که من را کشف کرد و در حالیکه هیچکس مرا نمی شناخت به روسیه برد و به من فرصت حضور در لیگ اروپا را داد. او با انتخاب من به نوعی ریسک بزرگی را مرتکب شد و همیشه حامی من بود تا بتوانم در روبین کازان جا بیفتم و موفق باشم. وقتی مربی روستوف شد، به من پیشنهاد داد تا به او کمک کنم و من هم بلادرنگ قبول کردم.

 

*پیشنهادهایی که در مورد آرسنال و میلان مطرح شده بود و همه منتظر حضور تو در یک تیم بزرگ اروپایی بودند. جریان این پیشنهادها چه بود؟

چه بگویم. در اسپانیا و یک تورنمنت همراه با روبین کازان بودم که بعد از یک بازی، چند نفر سمتم آمدند و گفتند از آرسنال هستند و استعدادیاب این باشگاه. ما در آن تورنمنت دوم شدیم و اتفاقا در همان بازی که آنها دیدند، فوق العاده کار کردم. بعد از بازی ها فقط خودشان را معرفی کردند و آنجا فهمیدم که بازی ام را پسندیده اند. بعدها فهمیدم که واقعا آنها برای جذبم ابراز علاقه کرده اند.

 

*ظاهرا ونگر هم به جذب او اظهار علاقه کرده بود؟

بله، قبل از اینکه پیشنهادشان به باشگاه برسد از قربان بردیف، سرمربی روبین کازان شنیدم که آرسن ونگر با او تماس گرفته و از خصوصیات من پرسیده است.سالی که روبین کازان در لیگ قهرمان اروپا حضور داشت، توانست شگفتی بسازد و حتی بارسلونا را در نوکمپ شکست دهد. در پایان همان فصل، بردیف به عنوان یکی از 100 مربی برتر اروپا انتخاب شد. در مراسم هایی که شرکت کرده بود با آرسن ونگر صمیمی شده بود و از همان زمان او را می شناخت. با هم ارتباط داشتند و به همین خاطر وقتی ونگر فهمیده بود که استعدادیاب های آرسنال یکی از بازیکنان روبین کازان را پسندیده اند با بردیف تماس گرفته بود تا از او استعلام بگیرد. او هم از من تعریف کرده بود و چند ماه بعد دیدم که پیشنهاد آرسنال به باشگاه روبین کازان رسیده است.

 

*پس چرا این انتقا نهایی نشد؟

آنها حاضر بودند دو میلیون پوند هم برای رضایتنامه ام بدهند. باشگاه روبین کازان هم از این پیشنهاد استقبال کرد. آنها به درآمدزایی فکر می کردند و مشکلی از این بابت نداشتند اما در نهایت و لحظه آخر همه چیز منتفی شد. چون تعداد بازی های ملی من کمتر از استاندارد بود. چون من در 70 درصد از بازی های ملی طی یک سال قبل از این پیشنهاد حضور نداشتم نتوانستم به آرسنال بروم. این هم از بدشانسی من بود دیگر.

 

*در انگلیس دادگاهی است که به همین منظور تشکیل می شود و باشگاه ها با ذکر دلایلی می توانند اتحادیه فوتبال انگلیس را قانع کنند و بازیکنی را به خدمت بگیرند، حتی اگر او در 70 درصد از بازی های ملی کشورش شرکت نکرده باشد. این قانون برای بازیکنانی است که مثلا در 50 درصد از بازی ها شرکت کرده اند یا در تمام اردوها حاضر بوده اند؟

برای این بازیکنان تحقیقی در نظر می گیرند اما من وقتی از آرسنال پیشنهاد داشتم فقط در یک اردوی ملی شرکت کرده بودم و برای تیم ملی بزرگسالان هرگز بازی نکرده بودم پس نمی توانستم اتحادیه فوتبال انگلیس را قانع کنم و به همین خاطر این انتقال منتفی شد.

 

*آیا حسرت این اتفاق را می خوری؟

تمام شد و رفت. دیگر به آن فکر نمی کنم. من هنوز جوان هستم و فرصت برای حضور در اروپا و یک باشگاه معتبر را دارم و مطمئنا با ادامه روند رو به رشد و پیشرفت می توانم خیلی زود به یک باشگاه بزرگ بپیوندم.

 

*خودت دوست داری در چه تیمی بازی کنی؟

بازی در لیگ انگلیس یکی از فانتزی های من است. کیفیت لیگ انگلیس خیلی بالاست و تصور می کنم جنس فوتبالم نیز به این لیگ نزدیکتر است. اما به طور شخصی آرزو دارم که یک روز برای رئال مادرید بازی کنم. بازی در سانتیاگو برنابئو رویای من است.

 

 *مردم گنبدکاووس بیشتر به والیبال و اسب سواری علاقه دارند. پدرت هم که مربی والیبال است چرا تو والیبالیست نشدی؟

من چند سال والیبال بازی کردم و استعداد هم دراین رشته داشتم بطوریکه خیلی ها می گفتند اگر ادامه بدهی حتما موفق می شوی اما من فوتبال را بیشتر دوست داشتم. من رده نوجوانان بازی کردم و به تیم ملی نوجوانان هم رسیدم فکر می کنم والیبالم از فوتبالم بهتر بود.

 

*اگر والیبال را ادامه می دادی، فکر می کنی جایی در این تیم موفق و رویایی برای خودت پیدا می کردی؟

نمی دانم ولی وقتی والیبال بازی می کردم همه از من تعریف می کردند و می گفتند آینده دار هستی و ستاره می شوی. همه آنهایی که از من تعریف می کردند تعجب کردند که فوتبالیست شدم و والیبال را ادامه ندادم. اینقدر خوب که حتی فرهاد قائمی، بازیکن تیم ملی که دوستم بود می گفت بیا والیبال و فوتبال را رها کن ولی خب قسمت نبود که والیبالیست شوم.

 

*با توجه به موفقیت های والیبالیست ها و محبوبیت عجیب آنها در یکی دو سال اخیر، دوست نداشتی به جای فوتبال می رفتی سراغ والیبال و رشته پدری ات را ادامه می دادی؟ آنجا بیشتر دیده نمی شدی؟

نه؛ به هیچ وجه دوست نداشتم جای فوتبال، والیبال بازی کنم اما دم بازیکنان تیم ملی والیبال گرم. غیرت را تعریف کردند و به معنای واقعی نشان دادند که زحمت کشیده اند و حق شان بیشتر از اینهاست. اما  من فوتبال را دوست دارم.

نظر شما