چندی پیش در فضای مجازی این مطلب منتشر شده بود: «درچنین شرایطی،هرشهروندتهرانی اگر در طول روز،یک لیوان فقط یک لیوان ــ کمترآب هدر دهد،پایتخت از بحران کم آبی نجات پیدا خواهد کرد. فراموش نکنیم که تهران نزدیک به ۱۴ میلیون نفر جمعیت دارد. ۱۴ میلیون لیوان آب در روز حجم ذخیره کننده ایست.»
موج، قدرت انجام هر کاری را دارد
در سراسر تاریخ بشری موجهایی شکل گرفته که به حرکات عظیم اجتماعی ختم شده است. حتی پیش میآید که یک موج سالها طول میکشد و فرد را با خود به هرجا که اراده کند میبرد. و حتی پیش میآید که وقتی با فرد پس از توقف موج صحبت میکنیم، میبینیم خودش در حیرت ماندهاست که چرا مرتکب یکسری اعمال شده است. با اینکه در طول مدتی که موجزده هستند آنقدر امر برای خودشان موجه است و تعصبش را میکشند که حتی نمیشود راجع به چرایی حرکاتشان از آنها سوال کرد.
کمپینهای زیرپوستی
اشکالی که در کار مردم است، این است که همیشه برای مسائل منفی چنان جریانسازی میکنند و مسأله را داغ میکنند که به سرعت برق همهجا منتشر میشود و خودبهخود کمپینهایی خودجوش و اعلامنشده راه میافتد که حتی حرکات بزرگ اجتماعی را در پی دارد. گاهی جامعه با همین قدرت خود یک نفر را چنان میکوبد و رسوا میکند که فرد مجبور به مهاجرت میشود. کمااینکه در گذشته همه نمونههای آن را به چشم دیدهایم. شاید بتوان از این حرکت با عنوان کمپینهای زیرپوستی یا مخفی یاد کرد.
اما وقتی کار به موارد مثبت میرسد، مثل آن است که روح جامعه کشش جذب و گسترش آن را ندارد و گاهی حرکاتی که تغییرات مثبت شگرفی در آنها نهفتهاست، به دلیل همین سهلانگاری اجتماع در نطفه خود باقی مانده و به باد فراموشی سپرده میشود. کمپین یک لیوان آب در روز، جزو حرکتهایی است که با وجود اعلان عمومی (و البته نه رسمی) چندان اعتنایی به آن نشد و در حد همان پیامهایی که در وایبر و واتساپ برای هم کپی میکنیم و یا حتی کپی هم نمیکنیم، باقی ماند.
هر قطره آب یک زندگی ست
فرهنگ مصرف آب ایرانیان فاجعه است. ایرانازنظرمصرفروزانهآبهرفرد،درفهرستکشورهایپرمصرفدنیاقراردارد. براساسگزارشمجمعجهانیاقتصاد؛درسالگذشتهمیلادی 3539 لیترآبتوسطهرفردایرانی مصرفشد و ایران جزو یکی از پرمصرفترین کشورها بهلحاظ مصرف آب بود.
در حال ظرف شستن، در حال مسواک زدن و حتی در حال وضو گرفتن که حرکتی معنوی است، آب با بیشترین فشار ممکن باز است و کاملاً بی گناه به آبریز فاضلاب سرازیر میشود. آن هم با وجود شیر آبهای اهرمی که بستنشان فقط نیازمند یک اشاره ساده دست است. یک روانپزشک معتقد است: «ما مبحثی داریم بهنام سرمایه اجتماعی که مهمترین متغیرش، اعتماد است. اعتماد بین دولت و مردم؛ و همچنین اعتماد بین آحاد مردم. با نگاه به الگوی مصرف مردم در مورد آب یا سایر منابع مشترک، بهنظر میرسد آنها آب را دارایی خود محسوب نمیکنند. عادتهای مصرفی آنها مسابقهای را تداعی میکند که انگار در آن حجم محدودی از آب هست و هرکس بیشتر مصرف کند، برنده است.»
دکتر شیرالی اضافه میکند: «ما این مسأله را در پدیده فرار مالیاتی هم شاهد هستیم. شاید مردم فکر میکنند مالیات درجهت بهبود زندگی آنها صرف نمیشود. بحث اعتمادسازی، میتواند نقش مهمی را در بهبود این ناهنجاریها ایفا کند.»
قدر نعمت را وقتی از دست رفت، می فهمیم
چه شیرآبها در سطح شهر و خانهها هستند که به علت نبود یک واشر کوچک و کمهزینه شرشر هدر میرود و هیچ چشمی نیست که به آنها نگاه و رسیدگی کند. قسمت عجیب و جالب قضیه هم همینجاست؛ تمام این اتفاقات در جامعهای روی میدهد که میگویند آب به سرعت درحال کم شدن است و روزی میرسد که نیازهای ضروری را به سختی برطرف خواهیم کرد!
دکتر رضا شیرالی بااشاره به اینکه جامعه متشکل از اقشار مختلف مردمی با افکار و روحیات متفاوت است، میگوید: «برخی در سایر بسترها هم بههمین شکل رفتار میکنند. مثلاً درمورد اطرافیان و عزیزان خود، چندان فکر خود را مشغول این امر نمیکنند که ممکن است روزی برسد که آنها نباشند. وقتی قدر نعمتهای اطراف خود را میفهمند که دیگر آنها را ندارند. فرهنگسازی برای این امور، نیازمند ایجاد تفکری انتزاعی است که مثلاً ممکن است روزی شیرآب را باز کنیم و ببینیم آب نداریم.»
رسانهها یاری نکردند
به مردم نمیتوان دیکته کرد از کدام کمپین حمایت کنند و برای کدام کمپین تبلیغات نکنند. اما رسانهها و علیالخصوص رسانههای صوتی و تصویری میتوانستند نقش تأثیرگذاری در این امر داشته باشند. تصور کنید پشت هم برنامهها و انیمیشنهای طنز و جدی در این راستا ساخته میشد و با استراتژیهای تبلیغاتی خاص حتی کاراکترها و تکیهکلامهای آنها در دهانها میافتاد.همانطور که بسیاری از مجموعههای کمدی چنان طراحی شخصیت و اصطلاحات میکنند که تا مدتها حرکاتشان نقل هر محفل و مجلسی میشود.
آنهم در این بحبوحه که اعلام شده قرار است تا قبل از تابستان سهمیهبندی آب آغاز شود و با الگوی زندگی کنونی، حتی تصور زندگی کردن با کمبود آب حقیقتاً کابوس است.