به گزارش خبرگزاری برنا، «فکر براندازی نظام ایران از سوی دولت آمریکا مدتهاست کنار گذاشته شده و اوباما در گفتوگو با نیویورک تایمز گفت که استراتژی آمریکا اقتصادی و سیاسی است.»
محمود سریعالقلم با بیان این مطلب، به ضرورتهای توسعه در ایران اشاره کرده است. روزنامه آفتاب یزد گزیدههایی از صحبتهای این استاد دانشگاه که در سازمان مدیریت و برنامهریزی انجام شده، منتشر کرده است که متن آن را در زیر میخوانید:
دغدغه توسعه ایران در ذهن این استاد دانشگاه چنان نقش بسته است، که مادر مشکلات را ایران توسعهنیافتگی به معنای کلی کلمه میداند. هر زمان که با او
همقدم میشوید دغدغهاش را عیانتر از گذشته میبینید. او دائم در ذهنش مشغول سنجش راهکاری برای حرکت ایران به سمت توسعهیافتگی است. نقطه کانونی بحثهای دکتر محمود سریعالقلم شناخت عینی و واقعی از جهان و از ایران است.
سریعالقلم معتقد است مبانی مشترک توسعهیافتگی در مناطق مختلف جهان، با وجود تفاوتهای فرهنگی، اقلیمی، نژادی و … کشورها یکی است و اصولی مانند ضرورت تولید ثروت، رقابتپذیری در عرصه اقتصاد و بینالمللی شدن اصول ثابت توسعه هستند. برای همین دکتر محمود سریعالقلم هفته گذشته در سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور حضور یافت و به طرح ایدههای خود برای حرکت ایران به سمت توسعه پرداخت. در سازمانی که پس از چشیدن سالها طعم انحلال، در دولت یازدهم دوباره احیا شده است و همگان امیدوارند تا نقش خود را در تدوین برنامههای توسعه کشور باز یابد. دکتر سریعالقلم استاد دانشگاه شهید بهشتی در سخنرانی هفته گذشته خود در این دانشگاه بر این مهم تاکید کرد و توصیههای خود را با برنامهریزان توسعه کشور در میان نهاد.
به گزارش ندای ایرانیان گزیده سخنرانی دکتر محمود سریعالقلم در سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور بدین شرح است:
- توسعه، مفهومی خطی و یکپارچه نیست. به عبارت دیگر، در کشورهای مختلف دنیا یک مسیر مشخص را طی نکرده است.
-در کشورهای توسعهیافته غربی، اروپا و آمریکا جامعه نقش کلیدی را ایفا کرده است. جامعه در طول زمان حاکمیتها را مجبور کرد که به سمت توسعه حرکت کنند، در حالی که در کشورهای غیرغربی مانند کشورهای آسیایی و آمریکای لاتین جامعه چنین نقشی نداشته است و نخبگان نقش توسعهیافتگی را ایفا کردهاند.
- توسعه در کشورهای غیرغربی محصول تحول فکری نخبگان جامعه و بخصوص نخبگان سیاسی بوده است. بنابراین باید دانست که در مقوله توسعه، مسیر حرکت کشورهای توسعهیافته دنیای غرب با دیگر نقاط جهان متفاوت است.
- در رابطه با مالزی به عنوان مثال، مالزیاییها شانس آوردند و کسی را مانند ماهاتیر داشتند؛ یک فرد با توجه بهشناختی که دارد میتواند جامعه را متحول کند.
- در حال حاضر ما دو راه برای توسعه بیشتر نداریم؛ یا باید راه جامعه را برویم یا باید نخبگان این حرکت را رهبری کنند. من معتقدم راه یک جامعه برای کشورهای در حال توسعه یک راه طولانی است. برای حرکت جامعه به سمت توسعهیافتگی باید در کلیت جامعه، در شهر و روستا، نخبگان و مردم عادی به یک جمعبندی و اجماع برسند که کشور باید به سمت توسعه حرکت کند. ممکن است زمان بسیار زیادی برای آموزش همه ببرد در حالی که اگر حرکت به سمت توسعهیافتگی در سطح نخبگان جامعه صورت بگیرد کشور میتواند خیلی سریعتر به سمت توسعهیافتگی گام بردارد.
- چین امروز با چین 20 سال گذشته متفاوت است؛ البته نه به خاطر آنکه در جامعه چین مردم تصمیم گرفتند این کار را انجام دهند، بلکه تحولی در درون حزب کمونیست چین رخ داد. چینیها متوجه شدند که رهبر حزب جهان سوم بودن در این کنفرانسهای بینالمللی برای مردم چین هیچ فایدهای ندارد. دن شائوپینگ گفت: سخنرانی کردن در این کنفرانسها برای ما فایدهای نداشته است، ما باید برویم به سمت تولید و اگر قرار باشد که ملت چین برای ما سالها برنج و لوبیا بکارند ما نمیتوانیم جایگاه خود را در آسیا حفظ کنیم. ما همسایهای داریم با نام ژاپن که با جمعیت کم و مساحت بسیار محدود اقتصاد دوم جهان است. این تشبیه میان نخبگان سیاسی چین باعث شد تا اتفاق بزرگی در این کشور رخ دهد. به تعبیری بهتر اجماع سازی درون نخبگان رخ داد و آنها توانستند جامعه را با خود همراه کنند. من این نکته را با جملهبندی محتاطانه بیان میکنم «من در مطالعاتی که داشتهام سراغ ندارم جامعه جهان سومی در دنیا علاقهای به توسعه داشته باشد. شما یک نمونه را نام ببرید؛ این نخبگان سیاسی بودند که جامعه را به دنبال خودشان حرکت دادند این مسأله در چین و دیگر کشورهای آسیایی چون ترکیه و امارات قابل مثال زدن است. باید ادعا کنم که این عزم نخبگان هست که میتواند جامعه را اقناع کند تا آنها مسیر کارکردن و مسیر زندگی را تغییر دهند.
- بحث توسعهیافتگی مانند علم پزشکی است. اگر یک پزشک ایرانی، یک پزشک آلمانی و یک پزشک تانزانیایی با هم بنشینند میتوانند به یک فهم مشترک از یک بیماری برسند. دانش پزشکی دانش جهانی است. احتمالا به درمانها به صورت مشترک فکر میکنند حتی ممکن است به درمان واحدی برسند. بنابراین، بحث توسعهیافتگی در اصول یک بحث جهانی است و یک بحث بومی نیست.
- توسعهیافتگی امری است جهان شمول و اصول توسعهیافتگی قابلیت گوگل کردن را دارد. همچنان که برای خیلی از بحثها شما میتوانید گوگل کنید و به دنبال راه حل باشید برای توسعهیافتگی هم میشود گوگل کرد. پس ما خیلی نیازی به کنفرانسها و بحثهای طولانی نداریم.
- امروز توسعهیافتگی جنبه ریاضی و فرمولی پیدا کرده است. به عنوان مثال شما یک نمونه در غرب، شمال آمریکا، اروپا و آسیا نمیتوانید پیدا کنید که توسعه اقتصادی و تورمی یک رقمی را بدون ارتباطات بینالمللی ایجاد کند. رقابت یک بحث داخلی نیست بلکه یک بحث بینالمللی است، یعنی یک کارآفرین ایرانی، یک مهندس ایرانی و یک دانشگاهی زمانی کیفیت کارش بالا میرود که در فضای بینالمللی قرار بگیرد. اگر یک دانشگاهی فقط در فضای داخلی فعالیت کند، چه بسا ما از خودمان هم راضی باشیم. باید بدانیم ما از نظر فرمولهای توسعهیافتگی هیچ کشوری را نداریم که ادعا کند ما در فضاهای داخلی خود فکر، تولید و رقابت میکنم و ادعا کنم که توسعهیافته هم باشم. تصمیمگیری در مورد حرکت به سمت توسعهیافتگی در سطح نخبگان صورت میگیرد.
- باید در نظر داشت که توسعهیافتگی اصول مشخصی دارد که اینها جهانی هستند. هر کشوری، با هر مساحتی، با هرنوع فرهنگ تاریخچه و ادبیات باید اصولی را رعایت کند.
- اصول توسعهیافتگی: ۱- بدون صنعتی شدن نمیتواند توسعه پیدا کرد ۲- بدون داشتن بروکراسی کارآمد نمیتوان توسعه پیدا کرد ۳- بدون شایستهسالاری حرکت به سمت توسعهیافتگی امکانپذیر نیست ۴- بدون هماهنگی میان سه قوه، توسعه امکانپذیر نیست ۵- بدون توزیع عادلانه امکانات توسعه محقق نمیشود ۶- برای حرکت به سمت توسعه نیازمند ایجاد دانشگاههای حلالمسائلی هستیم ۷- نیازمند محوریت تولید و فناروی هستیم ۸- تصمیمگیری اقتصادی غیرسیاسی از ابزارهای حرکت به سمت توسعه است.
- تولید ثروت مترادف با بارور کردن کارآفرینان است زمانی اردوغان از کووچ (یکی از سرمایهداران بزرگ ترکیه) خواست طرحی برای دوبرابر شدن ثروتش ارائه دهد زیرا با دو برابر شدن ثروت او 1.5 میلیون شغل در کشور حاصل میشد. این تفکر یک سیاستمدار است که آینده ترکیه را تحت تاثیر قرار داده است.
- میتوانیم دهها کنفرانس برای تفاهم در مسائل امنیتی و آینده یمن و دیگر کشورها با کشورهای عربی برگزار کنیم اما تا زمانی که ارتباط اقتصادی برقرار نکنیم نمیتوانیم مسائل سیاسی را با این کشورها حل کنیم.
- افرادی که کشور را اداره میکنند باید نگاهی به چشمانداز جهانیشدن داشته باشند. برای جهانیشدن نیاز به دانش دقیق داریم، داشتن آمار دقیق نسبت به تحولات جهانی موضوع مهمی است.
- اکنون ترکیه در حال احداث فرودگاهی است که هاب غرب به شرق باشد. جهانیشدن ترکیه سبب شده تا نسبت به احداث چنین فرودگاهی احساس نیاز کند. به عنوان مثال حکمرانان ایرانی ضروری است به تعریف مشترکی از آینده ایران برسند. مدیران هر کشور باید به جامعه روحیه، امید و انگیزه برای رسیدن به اهداف بدهند زیرا بدون روحیه اهداف حاصل نمیشود. فیسبوک مدتی قبل واتسآپ را به قیمت ۲۱. ۸ میلیارد دلار خریداری کرد. در سال ۲۰۱۳ تمام ناشران در آمریکا ۸. ۷ میلیارد دلار ایبوک فروختند که این نشاندهنده رابطه در جهان است. اگر در فهم جهان جدی نشویم ۲۰ سال دیگر افراد قصد مهاجرت میکنند، نه بهخاطر مشکل اقتصادی بلکه به خاطر مشکل افق زمانی این کار را انجام میدهند. وقتی به امارات سفر میکنیم مشکل افق زمانی پیدا میکنیم زیرا شهروند اماراتی با یک کارت وارد کشورش میشود اما ما هنوز باید در صف مهر زدن پاسپورت بایستیم.
- سی سال پیش زمانی که وارد بانک آمریکایی میشدیم ۳۰ نفر را مشاهده میکردیم اما امروز یک نفر در بانک برای پاسخ به پرسشها نشسته است زیرا در این کشور کسی از پول نقد استفاده نمیکند و امور بانکی همه دیجیتالی شده است.
- ۲۴ درصد مردم اندونزی در سال ۲۰۰۰ در خط فقر بودند اما تنها با مدیریت، در سال ۲۰۱۲ خط فقر به ۱۲ درصد رسید، آن هم در کشوری که ۱۳ هزار جزیره دارد و مدیریت امنیتی آن دشوار است اما نمونه بارز موفقیت در آسیا محسوب میشود.
- در کشورهایی مانند چین، کره جنوبی و هند چوب حکمرانی را با انتخابات یا انتصابات دست نفر بعدی میدهند و نمیگویند فکر بنده با قبلی متفاوت است. در این کشورها تغییر دولتها فقط برای این است که کشور را مدیریت کنند نه اینکه همه مفاهیم را از نو تعریف کنند.
- در یک کشور اولویتها نمیتوانند هر چهار سال یا هشت سال یکبار عوض شوند. باید برای تمام دولتها چشمانداز و اهداف یکسان تعیین شده باشد زیرا نمیتوان در مدار حکمرانی چندین مکتب فکری داشت. در دانشگاه این امر امکانپذیر است که مکاتب فکری گوناگون وجود داشته باشد اما در دولت این کار ممکن نیست زیرا ناکارآمدی را به دنبال دارد. مکاتب مختلف فلسفی و فکری در دانشگاه مفید است و نه در حکمرانی اگر هدف، توسعه و کارآمدی است تمامی جریانها، نهادها و دستگاههای اجرایی باید به مشترکاتی در اولویتبندی و جهتگیریها دست یابند. از سوی دیگر توسعهیافتگی یک انتخاب است نه اجبار و قرار نیست همه توسعه پیدا کنند.
- اولویت سیستم بر خواستهها، منافع و سلیقههای فردی، حرکت از مدیریتهای فردی به مدیریتهای ساختاری، حرکت ابهت فرد به مهارتهای فرد، اجازه بروز و ظهور استعدادهای شهروندان از جمله موارد مهم در ساختارمند شدن است. به عنوان مثال یک ایرانی کمتر میتواند یک مسئول کره جنوبی را نام ببرد زیرا کره جنوبی یک سیستم است اما در کشورهای خاورمیانه همچنان فرد است که کلیدی است و بیشتر در مورد فرد صحبت میشود. در کشور ما دلایل کلیدی فرهنگی و فکری توسعهنیافتگی این است که از فرد به سیستم حرکت نکردهایم و واژه سیستم در نظام رفتاری و فکری بسیار ضعیف است.
- سیاست خارجی مطلوب این است که ضرورت حرکت سیاست خارجی در ریل الزامات رشد اقتصادی باشد و از سوی دیگر سایر کشورها نباید از پیشرفت ایران هراس داشته باشند بلکه محیط بینالمللی باید محیطی برای یادگیری، اثرگذاری و اثرپذیری و ایجاد فرصت باشد.
- فکر براندازی نظام ایران از سوی دولت آمریکا مدتهاست کنار گذاشته شده و اوباما در گفتوگو با نیویورک تایمز گفت که استراتژی آمریکا اقتصادی و سیاسی است.
- اگر رسانهها بتوانند در مورد اقتصادی بیشتر بنویسند، برای رشد کشور بسیار مهم است.
- توسعه اقتصادی مهمترین موضوع در یک کشوراست. توسعه سیاسی محصول توسعه اقتصادی است. تا زمانی که در یک کشور طبقه متوسط شکل نگیرد و تولید ثروت نشود در آن کشور زمینه تشکلهای سیاسی اهمیت و موضوعیت پیدا نمیکند.