مهدی قنبر
«ایران برگر» آخرین ساخته مسعود جعفری جوزانی است.جوزانی پس از ساخت فیلم بلوغ در سال 1377 و بعد از فاصلهای طولانی با سینما توسط فیلمی بسیار متفاوتی نسبت به آثار قبلیاش پای به عرصه سینما گذاشته است. چراکه او در کارنامه کاریاش فیلمهای متفاوتی با مضامین اجتماعی مانند «بلوغ»،«یک مرد و یک خرس» و کارگردانی و تهیهکنندگی سریالهایی با مضامین تاریخی و اجتماعی ازجمله«در چشم باد»، «آژانس دوستی» و فیلمهایی دیگر ازجمله «درمسیر تندباد»، «دل و دشنه»، «شیر سنگی» و «جادههای سرد» داشته است.آثاری که هیچیک در ژانر کمدی نمیگنجیدند. ازاینرو ساخت فیلمی کمدی بسیار دور از ذهن و فیلمی کاملاٌ متفاوت بود. اگرچه جوزانی کوشیده تا فضایی متفاوت را در ساخت آثارش تجربه کند اما این تجربه ممکن بود حساسیتهای فراوانی را برای او و اثرش به همراه آورد.
سفر به سرزمین مادری
داستان فیلم ایران برگر در فضایی آشنا از کارهای جوزانی اتفاق میافتد. جوزانی برای ساخت فیلم ایران برگر به سراغ شهر و دیار ، کوههای و سرزمین آبا و اجدادی خود میرود. البته این فیلمساز قصد داشت تا فیلمش در روستا یا منطقهای ناشناخته از استان لرستان اتفاق بیفتد. شوخی او اگرچه از جنس کمدیهای شبانه تلویزیون است و پای راهم از آن فراتر نمیگذارد؛ اما این جنس از شوخیها با، لحن و لهجهای آشنا و از نوع خطهای خاص از کشور صورت گرفته است.البته ازآنجاییکه او خود در این فضا و منطقه رشد و نمو یافته است از حساسیتها و قابلیتهای آن آشنایی کامل داشته است.شاید همین شناخت از قابلیتهای و احوال و حالات این خطه از کشور باعث خلق لحظاتی کمیک و مفرح برای مخاطبان شده است. او که تا پیشازاین در قالبها و ژانرهای و موضوعات محلی و اجتماعی به سراغ اهالی خون گرم شهر و دیار و طبیعت بکر استان خود رفته بود این بار داستانی کمدی را در این خطه را دستمایه کارش قرار میدهد و میکوشد تا داستانی جذاب اما نهچندان جدید را برای مخاطبش روایت کند.
البته جوزانی بسیار دیر به سراغ داستانی میرود که بارها و بارها به شیوههای روایی و در سبکهای مختلف به آن پرداختهشده است.موضوع و روایتی که به نظر میرسدامروز دیگر دغدغه مخاطب نیست و جذابیتی هم برای او ندارد. البته ممکن است مخاطب برای دیدن هجو برخی رخدادهای اجتماعی بدون آنکه به لایههای زیرین و رویکرد اصلی کارگردان در خلق سکانسها و وقایع فیلم بیندیشد، پای به سالن سینما بگذارد و با آخرین ساخته جوزانی چنددقیقهای همراه شود و خنده بر لبانش بنشیند. اما این فروش و حضور مخاطب در سینما بههیچعنوان بیانگر موفقیت کارگردان در بیان اهداف و تأثیرپذیری او در جامعه و ارائه حرفی نو در قالبی جدید نیست. البته جوزانی خود در گفتوگویی اعلام کرده بود که این فیلم را به اصرار دخترش ساخته و موضوع آن را سالها پیش در ذهن داشته است. پس با توجه به اذعان کارگردان به این موضوع که فیلمش تاریخمصرف داشته و زمان آن نیز گذشته دیگرتولید آن در شرایط امروز که چندان مناسبت و تأثیر در جامعه ندارد؛ امری بهمراتب اشتباه است.
داستانی کهنه و تاریخ مصرف گذشته
جوزانی داستانش را در روستایی ناشناخته و درگیریهای انتخاباتی دو چهره ثروتمند و شناختهشده آن روایت میکند تا بهنوعی با این کار شرایط لامکانی و لازمانی را در داستان ایجاد کند. البته اینیک رویکرد و راهکاری برای بیان دغدغههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کارگردانها است.آنها این کار را به دلیل وجود شرایط خاص در جامعه، گریز از مستقیم گویی و بروز حساسیت در میان مردم انجام میدهند. با این رویکرد کارگردان می کوشد به شیوه بیان سمبلیک وقایع غیر قابل بیان یک شهر، روستا و یا کشور را بیان می کند. اتفاقی که در فیلم «خیابانهای آرام» کمال تبریزی بهدرستی صورت گرفت. او فیلم خود را در زمان و مکانی نامعلوم برای بیان وقایع و اتفاقهای جامعه بازگو کرد. بهاینترتیب شکل روایی فیلم «ایران برگر» قصد دارد تا جریانی مشخص را بهنقد بکشد به نظرهدف او تنها خنداندن مخاطب نیست. جوزانی به مخاطب میگوید قرار است تا فیلم در زمان و در مکان ناشناخته و در یک ناکجاآبادی رخ دهد اما این ناکجاآباد باوجود لهجه و نوع بیان دیالوگهای چندان هم ناکجاآباد به نظر نمیرسد.حتی اشاره به المانها و مصادیقی شناختهشده و آشنایی مانند چماق در دعواهای گروهی، زدوخوردها در کوچه و پسکوچههای روستا، بازگشت برخی از همراهان چهرههای انتخاباتی از نماینده مورد حمایت و اعلام تبری و توبه و دست شستن از حمایت نماینده انتخاباتیشان، زندانی شدن فیلمبرداران و اصحاب رسانهای که برای تهیه اخبار به عنوان افراد خارجی که از بیرون مرزهای به این روستا آمده اند. استفاده ابزاری و بهکارگیری و دلجویی از همین افراد در جهت منافع دو نماینده اصلی روستا و... از مواردی است که کاملاً جهتدار در این فیلم گنجانده شده است.اما اکنون دیگر تاریخ مصرف چنین فیلمی گذشته و بیان آن نیز جسارتی برای کارگردان محسوب نمیشود.
ارجاعات عجیب ، معنا دار و توهین آمیز فیلم
از سوی دیگر معرفی چنین مکان و تداعی شرایط حاکم بر روستایی در منطقهای آشنا راه را بری اعتراض گروهی از اهالی منطقه مشخص کشور باز میکند. برخی از ارجاعات سیاسی عجیب در این فیلم نیز علامت سؤالی بزرگ را پیش روی، فیلم و کارگردان آن قرار میدهد. ازجمله این ارجاعات ترور ساختگی یکی از کاندیداها (امرالله) است. اصرار کارگردان و نویسنده در ایجاد موج حمایت زنان از یک کاندیدا که با شوخی کلامی که بجای «جامعه باز»میگوید باید «جامه باز» داشته باشیم. همگی ازجمله نکات مبهمی است که معلوم نیست چرا کارگردان به آن اهتمام ورزیده است.به نظر میرسد که کارگردان قصد داشته تا کنایهای به برخی از گروههای سیاسی و اجتماعی و یا اشخاص خاصی بزند اما چون زمان این ارجاعات نیز به زمانهای بسیار دور برمیگردد؛ موضوع جالب توجه و جدید برای مخاطب نیست.زیرا در طول سالها، این مخاطب حرفهای صریحتری و جدی تری در این باب را شنیده است.پس این محافظهکاریها چندان او را اقناع نمیکند. همه این موارد باعث میشود تا کارگردان دررسیدن به هدفش ناکام بماند.
حتی در لایه های رویی و ظاهری قصه نیز این نخنما بودن موضوع دیده میشود. اساساً موضوع اختلافات بالا دهی و پائین دهی نیز ازجمله موضوعهای نخنما شده است که دیگر زمان آن سپریشده است. شکل طنز و کمدی آن نیز در ادبیات و یا کمدیهای شبانه مهران مدیری در « شبهای برره» نیز تحربه به شیوهای بهمراتب بهتر و جذابتر دیدهشده است.شاید اگر روایت بهتری از این قصه صورت میگرفت و این گونه اختلافها از زاویهای دیگری موردبررسی قرار میگرفت میتوانستیم؛ بگویمکه کارگردان از یک قصه کهنه و تکراری روایتی جدید ارائه کرده است؛ اما اینگونه نبوده و جوزانی روایت جدید از این قصه نخنما شده ارائه نکرده است.
«ایران برگر»نسخه دسته چندم از«شبهای برره»
به نظر میرسد فیلم «ایران برگر» بسیار شبیه قصه «شبهای برره» مهران مدیری است.جدای از داستان فیلم که میتوانست یکی از قسمتهای شبهای برره باشد. بسیاری از شخصیتهای فیلم کپی بد ودست چندم از شخصیتهای برره بودند. به عنوان مثال شخصیتهایی اضافه مانند «حمامی» با بازی میرطاهر مظلومی همان شخصیت «بگوری» برره است. در غیر این صورت ورود چنین شخصیتی که هیچ تاثیر و ضرورتی در جریان داستان ندارد چرا باید وارد قصه شود. حتی دو شخصیت اصلی یعنی امرالله خان و فتح الله خان و جنس اختلاف هایشان با یک دیگر هم هیچ اختلافی با دو شخصیت سالار خان و سردار خان ندارند.حتی علاقه پسر و دختر این دو خانواده نیز یعنی شیر فرهاد و لیلون با سهراب و ماه گل نیز هیچ تفاوتی ندارد.
انتخاب اشتباه و بازی ضعیف بازیگران اصلی
یکی از ضعفهای دیگر این فیلم در انتخاب برخی از بازیگران آن است. بازی بسیار ضعیف و دور از انتظار حمید گودرزی، نیوشا ضیغمی، فریبا متخصص و میر طاهرمعصومی، محمد رضا هدایتی ، هادی کاظمی ، احمد مهران فر از جمله بازیهای ضعیف این فیلم بودد. در بسیاری از موارد گویا کارگردان تکرار بازیهای این بازیگران در سریالهای موفقشان از جمله «شبهای برره» و «پایتخت» را از آنها خواسته و یا اصرار به تغییر آنها نداشته است. این موضوع اگرچه مخاطب را با خود همراه میکند اما اتفاق مثبت در فیلم برای کارگردان اثر محسوب نمیشود. در مواردی هم کارگردان به عمداً مقابل بازی کمدی برخی از چهرههای موفق کمدی را در فیلمی کمدی گرفته که این امر نیز بازی بازیگر مانند محمد رضا هدایتی را تخریب کرده است. اساسا بازی جدی محمد رضا هدایتی و حمید گودرزی از نکات منفی فیلم «ایران برگر » بوده است. بی شک ایجاد پارادوکس و وجود شخصیتهای جدی در فیلم کمدی برای نتیجهگیری، جهت دادن و روی ریل مناسب قرار گرفتن فیلم و رسیدن به مقصد و هدف غایی کارگردان خوب است. اما بازی ضعیف بازیگری که نتوانسته متفاوت بودن و تاثیر گذار بودنشخصیت را در جریان فیلم حفظ کند؛ کارگردان و اثر را ناکام میگذارد. از ابتدای قصه بر ورود سهراب تاکید میشود. این به آن معنا است که سهراب شخصیتی است که نگاهی متفاوتتری نسبت به بقیه اعضایخانواده خود دارد. او که به ماه گل علاقمند است می تواند به اختلافهای خانواده پایان دهد.اما وقتی او وارد قصه میشود در مدیریت جریانات و اتفاقهای ناکارآمد ظاهر میشود و در نهایت نیز یک پایانبندی بد ضعف بازی حمید گودرزی و شخصیت سهراب را کامل میکند و فیلم را به لب پرتگاه میکشاند.
از سوی دیگر شخصیت آقامعلم که محمد رضا هدایتی نقش آن را بازی می کرد؛ نیز به گونه ای دیگر با این مشکل روبرو بود. جوزانی که پیش از این بازی متفاوتی در سریال« در چشم باد» را از هدایتی گرفته بود؛ نقش معلم روستا را به او داد. اما توجه به این نکته نیز برای جوزانی ضروری بود که سریال مذکور اساسا کمدی نبود. پس در چنین شرایطی بازی هدایتی در کنار دیگر نقشها و فضای تاریخ اثر و درمجموع بازی ها بازیگران مورد ارزیابی قرار می گرفت؛ به همین دلیل بازی او برای مردم پذیرفته شد. اما با توجه به اینکه هدایتی یک کمدین موفق است و ایران برگر هم یک فیلم کمدی است. بازی جدی او که متفاوت از دیگر بازیگران است بیش از پیش دیده می شود و ضعفهای آن به چشم میآید. این گلدرشت شدن باعث میشود تا ضعفهای بازی هدایتی دیده شود و مخاطب او و بازی و شخصیتش را نپذیرد و در نهایت در نقطه اوج داستان اتفاق پایانی را باور نکند.
هزلیات مسعود جعفری جوزانی در ایران برگر
در کل باید گفت مسعود جعفری جوزانی اگرچه کوشیده فیلمی متفاوت را در کارنامه کاریاش تجربه و ثبت کند اما موضوع فیلم «ایران برگر» با توجه به تکراری بودن و تاریخ مصرف گذشته بودنش چندان توفیقی برای کارگردان خود به همراه نیاورد. این فیلم سخن هزلی بیش نبود و اگر مخاطب به سینما میرود تنها با نیت دیدن ، خندیدن و فراموش کردن قصه پا به سینما میگذارد.