به گزارش خبرگزاری برنا، عصر ایران نوشت: «اوایل انقلاب خیلی آزادی بود و هرکس هرچه میخواست، میگفت». این بخشی از سخنان هاشمی رفسنجانی در دانشگاه امیر کبیر تهران بود.
این سخن را میتوان به منزله ابراز نارضایتی او از تلاش عدهای برای بستن فضای سیاسی و اجتماعی دانست و شاید هشداری بزرگ در مورد شرایط امروز ایران.
رفسنجانی از پارهای تحرکات و تحریکات در شرایط موجود کشور گلایه دارد. او که سالهایی ابتدایی انقلاب را به خوبی به یاد دارد و حتی آن را به نگارش درآورده است، از تلاش عدهای و جریاناتی برای بستن فضای سیاسی اجتماعی کشور نگران است.
یادآوری روزهای ابتدایی انقلاب که هم گروههای اسلامی اجازه تبلیغ داشتند و هم چپها توسط هاشمی یک کنایه بزرگ به تنگنظریهای عدهای و تاکید او بر آزادی بیان به عنوان یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی است زیرا اگر خود او احساس کند فضای سیاسی لازم برای ابراز نظر فراهم نیست به طریق اولی دیگران نیز دچار این احساس میشوند.
حمله به علی مطهری در شیراز، درخواست از او برای لغو سفرش به مشهد و حواشی ایجاد شده برای هاشمی رفسنجانی در دانشگاه امیرکبیر به عنوان یکی از چهرههای شناخته شده انقلاب نمونه بارز این معناست.
امروز شنیدن صدای مخالف برای برخی از جریانهای سیاسی سخت شده است و آنها حاضر نیستند صدایی به جز صدای خود را بشنوند. این تلاش برای ایجاد تکصدایی در کشور چند پیام مهم دارد، که میشود آنها را یکی یکی بررسی کرد.
ابتدا اینکه، این تلاشهای برای محدودکردن چهرههای شناخته شده انقلاب، این تصور را ایجاد میکند که مواضع آنها، منافعی کسانی را به خطر میاندازد.
قطعاً سخنرانی هاشمی، مطهری و امثال این افراد، در راستای اهداف جریان مقابل آزادی بیان در کشور نیست، به خاطر همین تلاش میکنند مردم به ویژه قشر دانشجوی کشور صدای این اشخاص را نشوند.
ثانیاً این رفتارهای تنگنظرانه و تحمل نکردن نظر دیگری - ولو او هاشمی رفسنجانی باشد - از نگرانی این جریانها حکایت میکند و انگار چندصدایی را مانع اهداف خود تلقی میکنند.
نکته تاسفبارتر اینکه در دانشگاهها دست به این حرکات میزنند، حال آنکه مقام معظم رهبری بر راهاندازی کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها تاکید کردهاند و اگر قرار باشد تنها یک جریان سخن بگویند و دیگران نظری ندهند، آزاداندیشی تحقق نخواهد یافت.
این رفتار نشان میدهد که دلواپسان سخنرانی چهرههای سیاسی در ایران، دارای اندیشه و تفکر بالندهای نیستند و به خاطر همین سعی میکنند برای رسوا نشدن، از نشر دیگر اندیشهها جلوگیری کنند. آنها میدانند که اگر مردم بخواهند بین سخنان آن افراد و این دلواپسان به قضاوت بنشینند، رای را به طرف مقابل خواهند داد و همین بزرگترین خطری است که آنها را تهدید میکند.
سومین مسأله را میشود اینگونه بیان کرد که این افراد به دنبال آن هستند دلسرد کردن مردم در نزدیکی انتخابات مجلس شورای اسلامی است. آنها میخواهند با حملههای گسترده خود ناتوانی روحانی در عرصه سیاست داخلی را به رخ طرفدارانش بکشند و به آنها بگویند دیدید روحانی که این همه سنگش را به سینه میزدید، هیچ کاری برای شما نکرد. ما سخنرانی لغو کردیم، کتک زدیم، کنسرت را لغو کردیم، فیلم را از روی پرده پایین کشیدیم و ... .
مسأله چهارم به احساس خطر این جریان سیاسی از شرایط کشور باز میگردد. به قدرت رسیدن روحانی، نزدیک شدن به توافق هستهای بزرگ و جاری شدن نسیم اعتدال در کشور، آژیر خطر را برای این جریان به صدا درآورده است. این گروه با احساس خطر حذف از صحنه سیاسی کشور تمام تلاش خود را میکند تا با هر وسیلهای در فضای سیاسی کشور باقی بمانند. آنها دوست ندارند بعد از یک دهه از سپهر سیاست ایران کنار گذاشته شوند.
به نظر میرسد حضور هرچه بیشتر نیروهای نزدیک به جریان اعتدال در دانشگاههها و در بین مردم کمک شایانی به خنثی شدن این نقشهها دارد. باید تفکر اعتدال در کشور جاری شود تا تکفر تکصدایی و تحجر نتواند در کشور یکهسواری کند.