درست در روزی که امام راحل(ره) فتوای مربوط به اهدای عضو را صادر کردند، ما به سراغ دکتر سهیل عظیمی رفتیم، کسی که بیشتر از همه با بیمارانی که ثانیه به ثانیه در مسیر حرکت میان مرگ و زندگی هستند، در ارتباط است. بیمارانی که نفس زندگیشان به لحظه بخشش وصل شده است.بخشش کسی که به حتم راضی است که آنچه از او میتواند بماند، به کسانی داده شود که زندگی را سخت نفس میکشند، چه هدیهای برتر از بخشیدن زندگی. سهیل عظیمی در روز 31 اردیبهشت، روز مجاز شدن شرعی اهدای عضو از سوی رهبر کبیر انقلاب ، از حال بیماران محتاج اهدای عضو، آمارها و حرفهایی که باید خواند تا راحتتر دل به بخشش داد، به برنا گفت.
او با اشاره به کمبود اعضای اهدا شده در ایران گفت:«متاسفانه فرهنگسازی در زمینه اهدای عضو انجام نشده است و به همین دلیل بسیاری از خانوادهها برای اهدای عضو دیر اقدام میکنند.»
وی اضافه کرد:« ما در ایران سالانه حدود 5 تا 8 هزار مرگ مغزی داریم که اگر فرهنگسازی درست وجود داشته باشد و به موقع عمل شود، نیمی از این تعداد مرگ مغزی قابلیت اهدا دارند.این در حالی است که در سال 92 تنها 669 مورد اهدای عضو داشتیم.»
عظیمی گفت:«پیوند کلیه بیشترین پیوندی است که در ایران انجام میشود.فشار خون بالا و بالا بودن آمار دیابت در کشور باعض شده است که بسیاری کلیههایشان را از دست بدهند.به همین دلیل تقاضا برای کلیه بیشتر از سایر اعضاست. از سوی دیگر پیوند ریه و قلب هم کمترین پیوند در سالهای اخیر بوده است.»
به گفته معاون فرهنگی اجتماعی واحد فراهم آوری اعضای پیوندی آمار رسمی اهدای عضو در سال 94 هنوز اعلام نشده است اما به طور میانگین در بیمارستان مسیح دانشوری ماهانه حداقل 15 تا 20 مورد اهدای عضو صورت گرفته است.
او با اشاره به تلاشهایی که برای ثبت روز 31 اردیبهشت به عنوان، روز اهدای عضو صورت گرفته است، گفت:« «تمام سعیمان این است که روز 31 اردیبهشت ماه را در تقویم به عنوان روز اهدای عضو ثبت کنیم.مگر میشود روزی که فتوایی چنین بزرگ پشت آن است و بخششهایی بزرگتر در پی آن شکل گرفته است، جایی در تقویم نداشته باشد.تمام امیدمان این است که به زودی ثبت این روز را در این تاریخ اعلام عمومی کنیم.»
و در اینجا بد نیست، نگاهی به اتاقی بیندازیم که انسانهایی بزرگ زندگی را از آنجا هدیه میدهند.مادرانی که به پهنای صورت اشک میریزند، به قفسه سینه همچنان نفسدار دل بندشان مینگرند ولی میدانند که دیگر مغز مرده است و دیگر چشمهای عزیزشان به زندگی نگاهی دوباره نخواهد داشت.پس چشمهایشان را میبندند و همچنان که غمی عظیم را بر دل دارند، میگویند:« اهدا میکنم، میبخشم.آنچه از فرزندم همچنان زنده است، برای زنده ماندن دیگری میبخشم.»به پدرانی که سر به دیوار گذاشتهاند، با تمام وجود گریه میکنند ولی میدانند که پسر یا دخترشان، دیگر به زندگی باز نخواهد گشت.مرگ مغزی او را برای همیشه از آنها گرفته است و همچنان که بی ابا از گریستن، صدای هق هقهایشان اتاق را پر کرده است، میگویند:«میبخشم،اجازه اهدا میدهم.» و اگر بدانید چه زیباست اشک چشمهای مادران و پدران و آنهایی که در ادامه این بخشش جانشان نفسی تازه میگیرد.آنجاست که زندگی آنکه رفته است، ادامه مییابد و اشکهایی که همیشه یک سخن را همراه دارد:«متشکریم، از این زندگی که بخشیدید.» و آنجاست که معنای بخشش زیبا میشود.