به گزارش گروه روی خط رسانه های برنا، «شرق» با این مقدمه، گفتوگویش با کامران باقریلنکرانی وزیر بهداشت دولت نهم را منتشر کرده است که گزیده آن در پی میآید:
* آقای احمدینژاد عبارتی درباره شما به کار برد که باعث دلخوری شما شد. میخواهم از خودتان بپرسم چرا دلخور شدید، چون خیلی لفظ بدی هم نبود.
ایشان صحبتی کردند که من هم همانموقع گفتم فکر نکنم از باب تحقیر و تعرض این حرف را زده باشند، ایشان احتمالا برای ابراز علاقه این را گفتند و حالا هم گذشته است.
* ولی شما دلخور شدید.
بله، شاید بهتر بود ایشان با تعبیر دیگری محبت خود را نشان میدادند. گذشتهها گذشته و این کلام گفته شده و مربوط به شش سال پیش بوده است.
* شما هیچوقت دلخوریتان را به احمدینژاد نگفتید؟
با توجه به اینکه بعد از این ماجرا من حدود ٣٠ روز وزیر بودم و اعتقادم این بود که در ایام مسئولیت نباید وقتمان را صرف حاشیهها کنیم، نه. آخرین باری که ایشان را دیدم، سال ٨٩ بود که رئیسجمهور بودند. باز هم به خودم اجازه ندادم وقت ایشان و وقت هیچ مسئول اجرائی دیگری را بگیرم؛ ولی حالا اگر زمانی یک برخورد دوستانه داشته باشیم، شاید با هم صحبت کنیم. البته من باید بگویم اشکالی که در کشور وجود دارد این است که گاهی میخواهیم با تعابیر تند موضوع را کلا از اذهان پاک کنیم؛ برای نمونه در وقایع اخیر سیاسی یک نفر از سیاسیون گفته بودند فلان گروه مثل برنج دمنکشیده است و وقتی ایشان را دیدم گفتم یک نفر هم میآید به شما میگوید شما مثل تهدیگ میمانی. خب اینکه مشکل مردم را حل نمیکند. اگر ما بخواهیم با این تعابیر و متلکگویی دهان طرف مقابل را ببندیم، مشکلی از کشور حل نمیشود. الان هم متأسفیم که تندگویی بخشی از ادبیات جاری است و اصلا کار درستی نیست.
* آخرین بار احمدینژاد را در سال ٨٩ کجا دیدید؟
در ملاقات مردمی.
* برگردیم به رابطه شما و دولت نهم. بحث دیگری هم درباره شما و دیگرانی که کنار زده شدند، وجود داشت و آن هم نامه محرمانهای درباره آقای مشایی است که تعدادی از وزرا آن را امضا کرده بودند و گویا شما هم جزو امضاکنندگان بودید. فکر میکنید این امضا چقدر در کنار گذاشتن شما مؤثر بوده است؟
آقای دکتر احمدینژاد معتقد بودند در این سهدهه که از انقلاب میگذرد یک مطالبه مطرح شده است و آن هم حضور یک وزیر زن است و همه کاندیداهای ریاستجمهوری آن را به عنوان وعده انتخاباتی شعار میدهند. ایشان هم نظرشان این بود که ما باید این تابو را بشکنیم. چیز عجیبی نیست که ما در جمهوری اسلامی وزیر زن داشته باشیم.
* به شما دقیقا چه گفتند؟
چیزی که به من گفتند این بود که میخواهیم سه وزیر زن بگذاریم؛ یعنی وزارت بهداشت، وزارت آموزشوپرورش و وزارت رفاه. به من گفتند با دولت همکاری کن و پستهایی را هم به من پیشنهاد دادند که من گفتم استاد دانشگاه هستم و در شیراز تدریس و تحقیق و طبابت میکنم و پیشنهادهایی که میکنید جزء وظایفی نیست که من آمادگی پذیرشش را داشته باشم و آنها را نپذیرفتم. حالا اگر مطلب یا انگیزه دیگری بوده، ما مأمور به آن چیزی هستیم که شنیدهایم و نمیخواهیم تحلیلی فراتر از آن کنیم؛ اما در بحث معاوناولشدن آقای رحیم مشایی و بعد از پیامی که رهبری دادند، بخشی از دولت نهم نظرشان این بود که آقای دکتر احمدینژاد باید زودتر این تغییر را انجام دهند و نامهای را هم تهیه کردند. من تنها هم نبودم، بخشی از وزرا و معاونان رئیسجمهوری هم بودند که منجر به این شد که آقای دکتر احمدینژاد، آقای مشایی را برداشتند. البته خانم دستجردی هم بعد از مدتی که با آقای احمدینژاد اختلاف پیدا کردند، کنار گذاشته شدند. ایشان نزدیک سه سال وزیر بودند و چند ماهی از دوره خودشان را به دلیل اختلافنظری که با دولت داشتند، نتوانستند تمام کنند.
* وقتی که شما نامزد انتخابات ٩٢ شدید، آقای مصباح گفتند شما را به عنوان اصلحترین فرد روی زمین میشناسند. مگر سابقه آشنایی شما با ایشان چقدر بود و ایشان را چقدر میشناختید؟
تعبیری که ایشان در مورد بنده به کار بردند، در مورد بحث نامزدی ریاستجمهوری بود و نه در مورد هر موضوعی. آن هم در بین کاندیداهایی که تا آنموقع مطرح شده بودند. این توفیق بزرگی است برای بنده که شخصیتی مثل ایشان از بنده تعریف کنند. ایشان شخصیتی هستند که از اصحاب سر مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت بودند و آیتالله بهجت برخی از مطالب از جمله اشعارشان را در اختیار افراد محدودی قرار دادند که یکی از آنها آیتالله مصباح بود. وقتی اینچنین شخصیتی از من اینگونه تعریف میکند برای من افتخار است ولی باید اذعان کنم این یک چک سفیدامضا نبود. ایشان نظرشان را فرمودند و تأکیدشان این بود که بنده در بین آن کاندیداها باید این وظیفه را برعهده بگیرم.
* من جایی خواندم شما از سال ٥٧ با آقای مصباح در ارتباط بودید و به قم رفته بودید.
من در سال ٥٧ دانشآموز ١٣سالهای بودم که چون زود به مدرسه رفته بودم در دبیرستان دانشگاه شیراز که متعلق به دانشگاه پهلوی آن روز بود درس میخواندم. فضای آن دبیرستان هم سیاسی بود و سریع متأثر از وقایع ٥٧ شد و من هم از نیمه دوم مهر به دلیل اعتصابات دیگر به مدرسه نرفتم تا انقلاب شد. ما آن سال شیراز بودیم و در آن سال با حضرت آیتالله مصباح مرتبط نبودم.
* یعنی ارتباط شما با ایشان از سال ٦٨ کلید خورد؟
آنموقع ایشان شیراز زیاد تشریف میآوردند. من شاگرد آیتالله حائری در شیراز بودم. وقتی آقای مصباح میآمدند معمولا میهمان ایشان بودند، آنجا فرصتهایی پیش میآمد که از نزدیک خدمت هر دو بزرگوار باشم.
* فکر میکنید انتخاب شما به عنوان نامزد جبهه پایداری پیشنهاد ایشان بود؟
کسانی که با حضرت آیتالله مصباح کار کرده اند برخلاف تصویر ناصحیحی که از ایشان ساخته شده، میدانند ایشان بسیار مقید به اصول تشکیلاتی و کار جمعی هستند. چه در انتخابات مجلس نهم و چه ریاستجمهوری یازدهم نظر ایشان این بود که من نظری را ابتدابهساکن اعلام نمیکنم و خودتان بررسی انجام بدهید بعد که به نتیجه رسیدید با هم بحث میکنیم. ما در جبهه پایداری قاعدهای داریم با عنوان شورای فقها که برجستهترینشان آقای مصباح هستند و این قاعده را داریم که تصمیمات کلان جبهه پایداری باید به تصویب شورای فقها برسد. آن زمان هم نامزدی من در مجموعه شورای فقهای جبهه پایداری بررسی شد و با تصویب این شورا کار به اینجا رسید.
* ولی همزمان گزینههایی مانند آقای جلیلی و فتاح هم مطرح بودند.
نه، آنموقع آقای جلیلی تأکیدشان این بود که احتمالا ثبتنام نکنند و ضرورتی نمیدیدند، اما وقایع بعدا بهنحوی رقم خورد که ایشان صلاح دیدند ثبتنام کنند که بحمدالله این مسئولیت از دوش من برداشته شد.
* چطور این اتفاق افتاد؟
مثلا احتمال داده میشد که بنده تأیید صلاحیت نشوم.
* شاید به گذشته و خانواده شما مربوط میشد؟
من در این مورد قضاوتی ندارم، ولی در بحث صلاحیت در انتخابات سال ٩٢ با انواع و اقسام کاندیداها روبهرو بودیم که بعضی از آنها مثلا وضعیت بنده را داشتند که فکر میکنم شورای نگهبان همه جوانب کار را میسنجید. درباره من در صحن رأیگیری نشد، ولی اگر میشد شاید رأی میآوردم شاید هم نه.
* آنموقع هم بحث خانواده شما مطرح شد و پدر شما مصاحبهای انجام داده بود که ایشان عضو ساواک بودند که تکذیب کردند. فکر میکنید چقدر تأثیر داشته است؟
من که عضو شورای نگهبان نبودم و نخواهم شد چون رشته تخصصی من نیست و نمیدانم آنجا چه گذشته است، ولی فکر میکنم این موضوع نباید اهمیت زیادی داشته باشد چون الان خیلی از افراد هستند که خودشان را میکشند که یک راهی را پیدا کنند که در آمریکا حضور پیدا کنند. پدر من از قبل از انقلاب یعنی ١٣٥٤ مقیم آمریکاست و خود من هم قبل از انقلاب سفر کردهام و یک سالی هم آنجا بودهام و سال ٥٦ برگشتم و دیگر نرفتم. این امکان وجود داشته که با تلاش مختصری بتوانم به آمریکا برگردم که همین میتوانست روند تحصیلی و رشد اجتماعی من را تغییر بدهد. اینکه یک نفر بماند و در شرایط جنگ حضور داشته باشد، برخلاف خیلیها که به سختی برای فرزندان خود گرینکارت گرفتند و آنها را به مجامع علمی چسباندند اما من این کار را نکردم و فکر نمیکنم این یک نقطهضعف تلقی شود.
* پدر را میبینید؟
بله، گاهی ایران میآیند و من میبینمشان.
* انصراف تصمیم شخصی بود یا تصمیم جمعی؟
نه، تصمیم شخصی خودم بود.
* ولی بعدا تعبیری شبیه آنچه آقای مصباح درباره شما داشتند را ندیدیم درباره جلیلی به کار ببرند.
بههرحال از ایشان حمایت کردند و نکته مهم این بود که باوجود تفاوت در روشها و هزینههای تبلیغی و کارهایی که گروههای مختلف انجام میدهند، ایشان رأی در خور توجهی آوردند و نوع آرای ایشان جذاب بود یعنی اینکه بالاخره یک مجموعه نه براساس موج جریانهای موسمی بلکه براساس اعتقاد رأی دادند و این افتخار بزرگی است برای آقای دکتر جلیلی که نزدیک به پنج میلیون نفر به ایشان اعتقادی رأی دادند و هیچ هزینهای هم نشد. من آن موقع برای کارهای تبلیغاتی ایشان به کرمانشاه رفته بودم؛ یکی از مسئولان ستاد یکی از کاندیداها به من گفت ما اینجا تا به حال ١٥ میلیارد تومان خرج کردهایم اما هزینهای که ستاد دکتر جلیلی در آنجا کرده بود به ١٠ میلیون تومان هم نمیرسید. دفاتر ستادها هم جالب بود؛ دو نفر از کاندیداها شیکترین ساختمانهای شهر را کرایه کرده بودند و دفتر ستاد آقای دکتر جلیلی مثلا در یک مغازه مکانیکی بود.
* شما آقای احمدینژاد را بهنوعی در ازبینرفتن سرمایه اجتماعی و نزاع مملکتی و آرامشی که از بین رفته بود، مقصر میدانید؟
وقایع سال ٨٩ تا ٩١ مؤثر بود. من فکر میکنم کل آن وقایع تلخ بود و نباید رخ میداد و همانموقع هم رهبری انقلاب تذکر دادند نباید کاری کنید که مردم ناامید شوند.
* حضور عمومی و رسانهای شما بعد از انتخابات ٩٢ خیلی کمرنگ شده است. حتی در جبهه پایداری هم کمتر از دیگران فعال هستید؛ آیا شکستن این سکوت بعد از دو سال به انتخابات آتی مجلس ارتباط ندارد؟
نه. من برنامه خاصی برای انتخابات مجلس و انتخاباتی دیگر ندارم.
* یعنی قرار نیست نامزد جبهه پایداری هم شوید؟
نه فقط جبهه پایداری، بلکه دوستانی که به من لطف دارند از من دعوت هم کردهاند، ولی من با توجه به شناختی که از خودم دارم فعلا وظیفهای در این رابطه برای خودم قائل نیستم.
* بعد از قضیه برجام موقعیت جبهه پایداری را چگونه ارزیابی میکنید؟
فکر میکنم وضعیت جبهه پایداری بعد از برجام تقویت شد، نه تضعیف. پایداری جزء جریانهایی بود که به این موضوع بهطور عمیق پرداختند و مبانی موضوع را مطرح کردند. اشکال ما الان این است که جبهه پایداری توان پاسخگویی به تقاضای حرکت دینی اجتماعی را ندارد
* پس با این تعبیر شما، ما باید در انتخابات بعدی شاهد اقبال بیشتر به جبهه پایداری باشیم!
من فکر میکنم یکی از اشتباهات این است که ما به نتایج کوتاهمدت توجه کنیم. پیشبینی من این است که مجلس آینده مجلسی باشد که هیچکدام از جریانات مطرح سیاسی، اکثریت مطلق را نداشته باشند. مجلس آینده مجلسی خواهد بود با گروههای در خور توجه و اندیشههای متفاوت.
* فکر میکنید سهم پایداری کمتر میشود یا بیشتر؟
ما در دور قبل هم که کاندیدا معرفی کردیم، برای ٢٩٠ کرسی کاندیدا معرفی نکردیم و برای کمتر از ٢٠٠ کرسی کاندیدا داشتیم. بسیاری از این کاندیداها با دیگر کاندیداهای ائتلاف اصولگرایان یکسان بودند و کاندیداهای اختصاصی محدود بودند. آنجا که ما کاندیدای اختصاصی داشتیم که الان هم در مجلس فعالیت میکنند تقریبا میتوانم بگویم که ٧٠ درصد آرا را به دست آورده است. الان هم ادبیات من در مورد تحلیل انتخابات آتی مجلس این نیست که جبهه پایداری را جدای از بقیه جریانهای اصولگرا بدانم و جبهه پایداری در این انتخابات، برخلاف مجلس نهم فهرست مستقلی نخواهد داشت.
* چرا؟
مجموعه دوستانی که در جبهه پایداری کار میکنند با سایر اصولگرایان به تفاهماتی رسیدند که ضرورتی ندارد که فهرست مستقلی بدهند. مجلس آینده مجلسی نخواهد بود که کسی خیال کند یک فراکسیون غالب بالای ٨٠ درصد خواهد داشت. نمایندگان مجلس نشان دادند که برخلاف نظرات حزبی هر جا ببینند مصلحت مهمی وجود دارد روی آن فکر میکنند و آرایشان متفاوت خواهد بود. اگر آرای مرتبط با برجام را تحلیل کنید، با مجموعه فراکسیونها جور در نمیآید. این نشان میدهد فراکسیونهای مختلف فکر کردهاند و فقط بر اساس فراکسیون عمل نکردهاند و بر اساس فهم و شناخت خودشان از مصالح کشور و تحقیقاتی که کردهاند رأی دادهاند. مجلس آینده به مجلس اول یا سوم شباهتی خواهد داشت و نوعی تکثر آرا در آن خواهیم دید. فرصتی خواهد بود که کسانی که حرفهای مستحکمتری دارند نهفقط صدای بلند و رسانه بیشتری دارند بتوانند در مجلس همراهان بیشتری پیدا کنند.