دنیای درون انسان پر از ابهامات و نا آگاهی‌هاست

|
۱۳۹۴/۰۹/۲۲
|
۰۸:۲۶:۲۶
| کد خبر: ۳۴۸۶۴۹
دنیای درون انسان پر از ابهامات و نا آگاهی‌هاست
آگاهی‌های ما، رگه‌هائی است که از درون ناآگاهی‌ها، خود نمائی می‌کنند که چندان روشن و دقیق هم نیستند.

خدا عقلی به ما داد و به تدبیر    

به نور شمع عقلت باش درگیر

XXX

ترس  می‌گوید بیا، ابهام  رهبر  می‌شود    

نه، فقط با عقل  رهجوئی میسر  می‌شود

هر چه ابهام است با تدبیر روشن کن کمی

با چنین حکمی یقین معشوق در بر می‌شود

در مقابل ترسِ ناآگاهی‌ها چه کنیم

دنیای درون انسان پر از ابهامات و نا آگاهی‌هاست. آگاهی‌های ما، رگه‌هائی است که از درون ناآگاهی‌ها، خود نمائی می‌کنند که چندان روشن و دقیق هم نیستند. و در خیلی از موارد جهل‌ها و ناآگاهی‌ها، به غلط خود را به صورت آگاهی نمایش  می‌دهند . و در مواردی هم که ارتباط واقعی با آگاهی دارند، یا کامل نیستند و یا انحرافاتی هم در آن‌ها دیده می‌شوند.

انسان در طول تاریخ با این مشکلات دست و پنجه نرم کرده است. و برای کاهش این ابهامات، به زندگی جمعی، گروهی و اجتماعی روی آورده است. و لذا، انسان در این راستا در دو وادی به سر می‌برد.

 وادی اول، جهان درونی خود انسان، و وادی دیگر جهان بیرونی است یعنی اجتماعی است که انسان در آن زندگی می‌کند. البته این دو وادی به هم سرویس می‌دهند و یافته‌های درونی می‌تواند به بیرون تراوش کند و دیگران را هم تحت تاثیر قرار دهد و یا عوامل بیرونی، اعم از افراد و وقایع. می‌توانند در دنیای درون انسان تاثیرگذار باشند. حال این سئوال مطرح می‌شود که آیا انسان خلق شده که از ترسِ نا آگاهی‌ها، خود را در پشت ابهامات مخفی کرده و از آن‌ها پیروی نماید؟ و یا، با سعی و خطا تلاش درکشف آگاهی نماید؟ و فقط آگاهی‌های خود را، چراغ راه خود قرار دهد؟ و در حد کلان خود شکوفا باشد؟ حالا این تعریف را می‌توانیم گسترش دهیم واز یک فرد، به یک گروه، طایفه، ایل، قوم، و یا هر اجتماع گسترده، تعمیم دهیم و همانند فرد، در مورد، آگاهی و ابهامات و ترس و پیروی را در حالت توسعه یافتگی، در کلیت مجموعۀ عملکرد گروهی ببینیم.

تفکرات و ایدواولوژی‌های مختلف متفکرین انسان‌ها را، به تلاش واداشته و بخشی از راه‌حل‌های ابهام دار خود را، از طریق آن آن تفکرات و ایدواولوژی‌ها، کشف نسبی کرده‌اند که می‌تواند در صد بسیار ناچیزی در رفع مشکلات آن‌ها تاثیر داشته باشد. اما راهت طلبی و استدلال‌های دیگر، مانند این که وقتی این فکر یا ایدواولوژی، به این راحتی می‌تواند مشکلات را حل کند، پس در حل دیگر مشکلات نیز می‌تواند به مراتب بهتر از من، راه حل نشان دهد لذا دربست پیرو آن فکر یا ایدواولوژی می‌شود و خود را تقریبا" در خَلع مطلق تفکری قرار می‌دهد و تمام زمینه‌های تفکری خود را تماما" در اختیار رهنمودهای همان فکر یا ایدواولوژی مورد قبول، قرار می‌دهد و تمام تلاش خود رابرای دفاع از آن فکر و ایدواولوژی بکار می‌برد و به هیچ وجه به خود اجازه نمی‌دهد که در معضلات فکری، مستقیماً با فکر مستقل مداخله نماید، مگر فقط وفقط در جهت توجیه و تائید ارائه دهندۀ فکر حاکم، و این بدین معناست که دیگر او یک فرد مستقل متفکر نیست. و اگر تفکرات مختلفی به ذهنش هجوم بیاورند، تلاش می کند که فورا" با صاحب‌نظران فکر حاکم، هماهنگ شود و ایده‌ها و افکار خود را به نفع فکر حاکم، تغییر ماهیت دهد. این نوع افراد، به خصوص اگر جزو افراد متفکر باشند، در درون خود احساس دوگانگی می‌کنند و تفکرات ویژۀ اختصاصی خود را، که در تناقض و یا انحراف با دیدگاه تفکر حاکم باشد، به صورت مخفی در درون خود، و حتی با احساس گناه، نگهداری می‌کنند که تا آخر، با این مخفی‌کاری عمر خود را سر می‌کنند و اگر در شرایطی، بخشی از آن نگاه متفاوت علنی شود، در پی توجیهات بر می‌آیند.

وابستگی فوق محسنات و معایب زیادی دارد که به آن‌ها اشاره می‌شود .

محسنات: اگر آن فکر یا ایدواولوژی، دیدکاه کلی متعالی و پیشرفته داشته باشد، آن فرد یا آن گروه، در صورتی از محسنات آن بهره‌مند می‌شوند که برای درک و فهم دیدگاه‌های مورد نظر تلاش کامل نمایند و از این طریق، از انحراف و کجروی‌ها، در محدودۀ عمق نگرش دیدگاه حاکم، محافظت می‌شوند و پیرو قابل قبول و قابل احترامی، نسبت به فکر قالب حاکم، می‌گردند.

معایب: قدرت فکر کردن مستقل تقریبا" عقیم می ماند و در شرایط بسیار حساس ، کنجکاوی‌ها، با وسعت زیاد، سانسور می‌شود که در صورت شدید بودن این کنجکاوی، نتایج آن فقط به صورت اسرار درونی، در زندان درون می‌تواند به حیات خود ادامه دهد.

موارد ذکر شده در فوق، در مورد ادیان الاهی، و به خصوص دین مبین اسلام و مذاهب مختلف آن نیز کاملا" صدق می‌کند که دستورات مترقی و چشم‌گیر آن، مانند عدالت، که حتی فلسفۀ ظهور تمام ادیان را در قران به آن نسبت داده است. و یا توصیۀ دقیق و عمیق، به پیروی از علم و آگاهی، و خودداری از دنباله روی از آن چه را که به آن علم نداشته باشیم، یا هدف‌گیری ظریف و دقیق انسان که تمام تلاشش، در تمام طول عمر برای هدفش باشد که در قرآن، خدا و عدالت و حمایت دقیق و کامل، از عدالت در جامعه، مطرح شده است  که لازمۀ مسلمانی ایجاب می‌کند که  از جان و مال و تمام منافع مادی و معنوی خود، در تحقق آن بگذریم، نیز جزو توصیه‌های دقیق قرآن می‌باشد، اما سئوال مهم و دقیق اینجاست که دنیای اسلام نه تنها در عملیاتی کردن آن کوتاهی کرده، حتی به صورت نمونه، برای مثال فقط یک ملیون نفر از مسلمان‌های واقعی و آگاه به صورت جزیره‌ای، عدالت مورد نظر اسلام را با عملکرد دقیق و واقعی خود عینیت بخشند و تامدت قابل قبول، مثلا" پنجاه سال تداوم یابد که الگوی عینی آن برای همگان باشد که به هیچ وجه در راستای تفرقۀ مذاهب رسمی هم قرار نمی‌گیرد.

حال برای تفکر عمیق، و علمی و وجدانی، چند سئوال مطرح می‌شود که جا دارد متفکرین جواب روشن و شفافی برای آن‌ها ارائه نمایند .

1-    ابهامات برای انسان‌ها تعیین تکلیف می‌کنند یا آگاهی‌ها ؟

2-    بشر با چه شیوه‌ای باید به صورت زنجیره‌ای، فقط به آگاهی‌های خود تکیه کند؟

3-    آیا بشر می‌تواند با شمشیر ابهامات، به جنگ آگاهی برود؟

4-    درهجوم سیل نا آگاهی‌ها بشر، سوسوی آگاهیش را چگونه باید حفظ کند؟

5-    در شرایط تکیه به سوسوی شمع آگاهی، اعتماد به نفس است یا غرور بیجا و غرّه شدن به آگاهی کاملا" ناقص؟

6-    در صورتی که می‌دانیم آگاهی‌های بشر بسیار ناقص است، می‌تواند تکیه گاه مطمئنی برای بشر باشد، و یا بایستی بجای آن با ابهامات کنار آمد و آن را در مقابل آگاهی به کمک طلبید؟

حالا با این اوصاف، و با در نظر گرفتن تمام فراز و فرود قضایا، با تشریح موارد فوق برای یک انسان متفکر سالم فکر، عملگرا و تفکر گرا، چه راهی می‌تواند دقیق‌تر و کم ضررتر باشد. و وابستگی انسان، به هر یک از ارائه دهندگان فکر و ایدواولوژی، چگونه و تا چه حد باید باشد؟ اظهار نظرهای دقیق و علمی و عقلی، با دلائل محکم بسیار راهگشا خواهد بود.

 

نظر شما