به گزارش خبرگزاری برنا از کرمانشاه، علیرغم این که صاحبان قلم و اندیشه در طول تاریخ تمدن؛ از جهان گشایان، امپراتورها، فرماندهان شجاع، سرمایهداران بزرگ، تحول در ارتباطات و انقلابهای اجتماعی، فرهنگی، صنعتی و غیره سخن راندهاند و تاریخ را مشحون رفتارهای اثرگذار این انسانها، دانستهاند و البته همه این امور واقعیتهایی غیرقابل انکارند، اما مطابق با آموزههای دینی و سنتهای ملی ما ایرانیان؛ فرهنگ فداکاری و خود را برای حفظ انسانیت و ارزشهای انسانی فدا کردن و در مسیر رضایت خداوند بزرگ حرکت کردن، برتر از هر تلاش و تکاپوی اجتماعی نوع بشر است.
ایران؛ از بدو تاریخ، از دوران تمدن درخشان باستانی در عصر هخامنشی تا پس از ورود اسلام به کشورمان، سرشار از افراد و رویدادهای بینظیر و منحصربهفرد عشق و ایثار و فداکاری بوده است که نمونههای آن در تاریخ ملتهای آزاده جهان به ثبت رسیده است.
سرداران رشید ایرانی پیش از اسلام و انقلابیون و اشخاص روشنگر و مبارزی چون کاوه آهنگر، آرش کمانگیر، آریوبرزن و دهها نمونه دیگر که هریک به شکل افسانه و اسطوره در بستر اندیشه و ساختار زندگی ایرانیان سلحشور ریشه دوانیده و از بابک خرمدین، ابومسلم خراسانی، سربداران خراسان تا رییسعلی دلواری در دشستان و ستارخان و باقرخان و یارمحمدخان کرمانشاهی و غیره وذلک هرکدام تاثیر خود را در بیدارسازی ملت و مبارزه با استبداد و گسترش فرهنگ بیگانه ستیزی و مقابله با استعمارگران، برجای گذاشتهاند، اما ازمیان همه این تاریخسازان، برخی به تردید برجستهترین و تاثیرگذارترین آنها به شمار میروند.
گاهی ریزعلی خواجوی یا معلم مهابادی اسوه میشود و گاهی آتشنشان فداکاری که برای نجات کودکی خود را درآتش میاندازد و میسوزد تا جان انسانی را نجات دهد.
این سخن به دور از هرگونه تعصب قومی و قبیلهای و تنها براساس واقعیات ملموس دنیای عشق و ایثار؛ بهمن پرورش را که یک کرمانشاهی سلحشور، شجاع، با ایمان، متدین، و یک ایرانی متعهد و وطندوست که برایش هیچ تفاوتی نمیکند که انسانی را با هر رنگ و دین و نژادی و با هر زبان و لهجه و گویشی، در هر نقطه از ایران و جهان، در سختترین شرایط جوی و اقلیمی، در آبهای خروشان، در میان انبوه جلبکها و نیلوفرهای آبی، در باتلاقها و گردابهای دهشتناک، در آبهای تیره و تار و خطرناک رودخانههای وحشی، در اعماق خطرناکترین غارها و صخرهها، درمیان آتش و گلوله و در طوفانهای بنیان کن و وحشتناک، در هجوم توفانهای شن درصحراهای سوزان، نجات دهد و جان خود را در کف دست بگذارد و با توکل و توسل به خداوند منان، مرگ را به بازی بگیرد.
اگر چه درمورد بهمن پرورش سخنان زیادی گفتهاند و کارهای این غواص فوقالعاده ماهر و شجاع که تجاربی بسیار سنگین و ارزشمند را از سالیان متمادی عملیات نجات به دستآورده، به افسانه شبیه ساختهاند، اما پرورش افسانه نیست، واقعیتی ملموس است که در لایههای بیاعتنایی و بیمهری برخی انسانهای ضعیف و تنگنظر، میخواهند او را به روزمرگی بکشانند، در حالی که این قهرمان ملی و تاریخساز ایران زمین، یک کُرد شیعه و یک مسلمان معتقد، یک عارف عامل و انسانی به حق والا و شایسته است و هیچگاه با حرکاتی سخیف و از روی حسادت و نادانی عدهای ضعیفالنفس، نامش، یادش، خاطرهاش، فداکاری و عشق و ایثارش که در تاریخ ایثارگری کمنظیراست، گم نخواهد شد.
بهمن پرورش را مدت زیادی است که میشناسم، برای این که من و او همشهری و هم زبان هستیم و دریک فضا و یک شهر زندگی میکنیم. او زیاد مسافرت میکند، جهان گرد نیست، اما جهانی با نام او آشنا هستند، با این حال گویا کرمانشاه جزء این جهان نیست و گوشهای است از ناکجاآباد مرارتها و ناملایمات و برخوردهای سرد با انسانهای بزرگ.
وقتی که بعضی رفتارها را با پرورش میبینم، واقعا" غصهام میشود که چرا اینها اینطور رفتار میکنند؟! در لرستان، چوپانی داستان سرایی میکند که چه کرده و به پلنگی تیراندازی نکردم و شاهکارکرده، با همین حرفها و وارونه نماییها، شاهکار نکردهاش نقل محافل و مجالس میشود و یک شبه از او اسوهای و افسانهای عجیب میسازند و در بوق و کرنا میکنند که در این منطقه چه کار خارقالعادهای از انسانی عجیب و ماوراء زمینی رخ داده و پیوسته به این داستان، شاخ وبرگ میدهند و بزرگش میکنند، یکی با موی سرش یک تریلر یا یک هواپیما را میکشد که البته کار جالب و مهمی است و من هم این قدرت خداداده را تحسین میکنم و بر صاحبش که خداوند چنین نعمتی را به او داده، آفرین میفرستم، اما اگر بهمن پرورش سراسر ایران را برای پیدا کردن جسد غرق شدگان در اعماق گلآلودترین آبها جستوجو کند و جان خودش را برکف دستانش بگیرد، و یا در نجات جان شمار زیادی از جوانانی که در حال غرق شدن بودهاند، در بدترین شرایط و کمترین امکانات، بسیار تاثیرگذار عمل کند، انگار که هیچ کاری نکرده! پرورش را من سلطان آبهای ایران و منطقه مینامم که باید آوازه شجاعت و کارهایش در دنیا بپیچد، زیرا در طول تاریخ بیگمان نمونههای بسیار اندکی از چنین انسانهایی پا به عرصه وجود گذاشته و خودنمایی کردهاند. همه این واقعیات باعث نمیشودتا با پرورش مثل بسیاری دیگر بیمهری نکنند، زیرا به ظاهر کرمانشاه؛ محلی است برای جولان افرادی که نابرده رنج، صاحبنام و نشان و گنج میشوند و کسی نمیداند که این همه نمونه و الگو و قهرمان و پهلوان را چگونه میسازند و به خورد تاریخ میدهند؟! پهلوانان هرگز نمیمیرند و هیچگاه خود نمایی نمیکنند، زیرا درخونشان نجابت و صلابت و افتادگی، ریشه دوانیده و در روح بزرگشان، فتوت و گذشت و خصایل والای معنوی دمیده شده است.
پهلوانان کرمانشاهی جوانمرد و راسخ و شجاع و سر به زیرند و درپی نام و نان نیستند، اما این ما هستیم که وظیفه داریم برای الگوسازی و الگوپذیری نسل جوان، چنین اسوههای بیبدیلی را رو نمایی کنیم و به بهترین وجه به جامعه بشناسانیم.
در داستان چوپان لرستانی؛ بنا به اظهار خودش یک پلنگ شکم چندین گوسفند را دریده و چوپان با او به مبارزه برخاسته است، درحالی که در خصلت و مرام و رفتار پلنگ، به هیچ روی این خلق و خوی وجود ندارد که شکم گوسفندان را پاره کند و به ناگاه خوی و خصلت گرگ را به خود بگیرد! با این وجود؛ رسانههای قلم به مزد، این دروغ را چنان راست جلوه میدهند که گویی عین راست است! و چه جالب که این قهرمان دروغپرداز، اسوه و الگوی جامعه میشود، اما ما درکرمانشاه با پهلوانان و قهرمانان واقعی که ازخود هیچ نمیگویند و برای خود هیچ نمیخواهند، این قدر بی وفایی میکنیم و تلاش داریم که حتی نامش را از صفحه روزگار محو کنیم!
واقعا" چه زیبا ما کرمانشاهیها زیر پای خودمان را سست میکنیم و بن شاخهای را که روی آن نشستهایم، با تبر جهالت و حسادت، میبریم! البته بسیاری از این تخریبگران کرمانشاهی نیستند و این را دیگر همه میدانند که باید عقدههای چندین و چند ساله خود را از کرمانشاهیها بگیرند، الآن که بدون خون ریزی این شهر را تصاحب کردهاند و برکرسی صدارت و قضاوت و وکالت و ریاست آن نشستهاند، باید به کرمانشاهیها بتازند و حتی واقعیات ملموس آن را هم بسوزانند! پرورش خودش هم در خلوت و با دوستانش از این وضعیت ناراضی است و عمیقا" گلایه میکند، این همه نشانهای شجاعت و فداکاری به سینه چه کسانی مینشیند؟! جامعه چگونه میخواهد با این شرایط راه خود را به سوی توسعه باز کند؟! نوجوانی که مثل هر نوجوان دیگر باید به فکر تفریح و خوشگذرانی و استفاده از دوران نوجوانیاش باشد؛ با ناملایمات بسیاری دست و پنجه نرم میکند، هنوز در عنفوان جوانی است که در خود روحیه گذشت و فداکاری را پیدا میکند و با مهارت و حوصلهای مثال زدنی، بهترین و مجربترین شناگر میشود و در مدتی اندک در زمره غواصانی زبده و با تجربه قرار میگیرد.
نفس وعشق و دلدادگی پرورش با آبهای خروشان رودخانههای وحشی پیوندی نا گسستنی میخورد و به نجات افراد کم تجربه در آبها و پیدا کردن و بیرون آوردن اجساد غرق شدگان در رودخانه و دریا، در چاههای عمیق و در مردابها و تالابهای پرنوسان و پرتلاطم میپردازد و در اندک زمانی شهره خاص و عام میشود و بنا به گفته خودش این یک نعمت و هنر منحصربهفرد است که خداوند تبارک وتعالی به او هدیه میکند و این لیاقت و کفایت را به او میبخشد تا بتواند در نجات جان دیگران و ازنگرانی بیرون آوردن بازماندگان غرقشدگان، موثر واقع شود و حداقل در این دنیای فانی و در این دوران وانفسا، کاری کرده باشد و ره توشهای برای آخرت خود، برداشته باشد. بهمن پرورش میگوید: این را به وضوح میدانم و مطمئن هستم که روزی در آب میمیرم. آب؛ نه تنها برای پرورش، بلکه برای همه موجودات جهان، مایه حیات است و برای این غواص نامدار کرمانشاهی، گویا بیشتر مزه مرگ میدهد، با این وجود هرگز آن را رها نمیکند. یادم میآید که چند بار بهمن به من گفت که بارها تا مرگ رفتهام و برگشتهام، حتی گاهی به من میگفت؛ باورکن که چند بار مردهام و خود م مرگ را با تمام وجودم حس کردهام، اما به رخصت خالق جهان، دوباره برگشتهام- شاید برای این که بتوانم جانهای دیگری را نجات دهم و یا اجساد غرق شده بیشتری را از اعماق آبها بیرون بکشم و به دست خانوادههایشان بسپارم.
پرورش امدادگری افتخاری و شجاع است، مردی که ترس را میترساند و نشان شجاعت، بر سینهای به وسعت دریا دارد. او سالیان مدیدی را در کسوت غواصی؛ درسراسر ایران، روزها و شبها در درون بستر آبهای خروشان و گاه آلوده و هم در رودخانهها و سرابهای سرد بدون هیچ چشمداشتی و یا دریافت هزینه و پاداشی و با استفاده از وسایل و امکانات شخصی خود پیکرغرق شدگان بسیاری را از آب گرفته و همچنین با حضور دلاورانه در عملیاتهای سخت و طاقتفرسا از جمله نجات غریق و امداد کوهستان، موجب نجات جان انسانهای زیادی شده و هزاران خانواده داغدار و بیقرار را با یافتن اجساد قربانیان در آبهای خروشان و درههای عمیق از نگرانی بیرون آورده است.
گفتوگوی را با این قهرمان ملی ایران زمین و افتخار بیبدیل کرمانشاهیان، انجام دادهایم، که با یکدیگر مرور میکنیم:
* - آقای پرورش لطفا" خودتان را معرفی کنید؟
بهمن پرورش هستم در سال 1346 درخانوادهای از طبقه متوسط در یکی از محله¬های پایین شهر کرمانشاه متولد شدهام.
*- آیا به رشته خاص ورزشی علاقه دارید و در چه رده سنی فعالیت ورزشی را شروع کردید؟
ورزشهای؛ کشتی، باستانی، شنا، کوهپیمایی، سوارکاری و صخرهنوردی علاقهمندم و از سنین نوجوانی در این رشته¬ها فعالیت کردهام.
* - چطور به امداد و نجات علاقهمند شدهاید؟
26 سال پیش در حالی که در یکی از سرابهای شهر مشغول شنا بودم و شخصی را به نام رضا مهینپرست که درحین غرق شدن بود نجات دادم، آغاز کردم و از آن تاریخ به بعد به صورت اتفاقی در جاهایی که مشغول به شنا یا ماهیگیری بودم، افرادی را که در حال غرق شدن بودند، از مرگ نجات دادهام که اسناد و مدارک معتبر آن وجود دارد و اکنون سالیان مدیدی است که امدادرسانی را برای خدمت به مردم به صورت حرفهای در سراسر ایران، انجام میدهم، ضمن این که در دوران دفاع مقدس هم در سال 1367 بعداز ریزش بمبهای تاخیری در باند وآشیانه هواپیمای جنگی اف4 شکاری و در پایگاه هوایی شهید نوژه همدان به همراه دیگر همشهریم محمد باقر نورمحمدی(از قهرمانان پیشین و پرآوازه ورزشهای رزمی کشور) و چند نفر دیگر به صورت داوطلبانه و افتخاری کل باندها را پاکسازی کردیم و چندین فروند جنگنده «اف - 4» شکاری را از خطر نابودی صددرصد نجات دادیم و ببمبهای ساعتی را با دست جابهجا ودر فاصله دورتر از هواپیماها درهمان فرودگاه تخریب میکردیم که درحین انجام این عملیات من به اتفاق دیگر همرزمانم مصدوم شدیم و هنوز ترکشهای آن زمان در بدنم موجود است.
*چند سال است که به کار غواصی و امدادگری مشغول هستید؟
از سن پنج سالگی به همراه پدرم که صیاد بود به آب و دریا علاقهمند بودم و 16 سال است که به صورت حرفهای، غواص و امدادگر افتخاری بدون دریافت هیچگونه پاداش و مزایا با امکانات شخصی امدادرسانی مینمایم. و حدود 20 هزار ساعت عملیات جانفرسا و خطرناک تجسس و غواص را تجربه نمودهام این همه ساعت که با رضایت و تلاش در آبهای خروشان بسیار سرد و گاهی نیز آبهای آلودگی خاص را داشتهاند. در تمام فصول سال در سرماهای جانفرسا و گاهی طوفانی و یخبندان که 95 درصد امیدوارهایم را شامل میشود و گاه در آب و هواهای گرم و در ساعات مختلف و نیمههای شب اقدام به امدادرسانی و یافتن غریق نمودهام. اما زمان علاقهمندیم به غواصی هم از سال 1360 یعنی 34 سال پیش شگل گرفته و در آن وقت من به اتفاق چند نفر از دوستانم از جمله، آقایان شهریار مفیدی(خواهر زاده حبیب محلوجی مربی پیشکسوت رشته ورزشی و نام آشنای کشتی ایران)، محمدرضا بهرامی، حسن حیدریان، قدرت حیدرآبادی، عادل ارشادی غواصی سطح را در دریاچه سراب نیلوفر انجام دادیم.
*- آقای پرورش تاکنون به چه نقاطی از کشور برای امداد و نجات رفتهاید؟
بارها و بارها به بیش از 22 استان و 80 شهرستان ایران رفته و امداد رسانی داشتهام این استانها 1- کرمانشاه 2- همدان 3- ایلام 4- کردستان 5- لرستان 6- چهارمحال بختیاری 7- زنجان 8- قزوین 9- گیلان 10- مازندران 11- گلستان 12- زاهدان 13- اردبیل 14- اصفهان 15- بوشهر 16- خوزستان 17- آذربایجان شرقی 18- آذربایجان غربی 19- تهران 20- البرز 21- خراسان 22- استان مرکزی. بدون در نظر گرفتن این مسئله که اکثر شهرهای کشورمان را چندینبار تکراری رفتهام و مشکل آن شهرها را در خصوص پیدا نمودن غریق حل نمودهام.
* - آقای پرورش در زادگاه خود در کرمانشاه نیز چند عملیات انجام دادهاید؟
بیش از صدهاعملیات سخت و جانفرسا در استان داشتهام.
* - وقتی کسی را نجات میدهید چه احساسی به شما دست مییابد؟
وقتی کار امداد و نجات که انجام میدهم یک حالت روحانی و حس معنوی که از عشق به خدا و انسانها سرچشمه میگیرد از طریق ضمیر ناخودآگاه مرا را به سمت امداد و نجات هموطنان گرامی سوق میدهد و مسایل مادی در این اقدام خداپسندانه جایی ندارد.
* - چه هدفی از نجات جان انسانها دارید؟
اشاعه فرهنگ فرهنگ نوع دوستی و خدمت به مردم است و این که اشاعه فرهنگ شجاعت، جوانمردی، ایثار و فتوت که متاسفانه امروزه خیلی کمرنگ و حتی به فراموشی نیز سپرده شده است که باید آن را حفظ کرد تا نماد کوچکی از خدمتگزاری در ایران باشم که ادعایم را با عمل نیز ثابت نمودهام. اما خاطراتی زیبا و فراموش نشدنی از نجات پیکر افراد زیادی در رودخانههای خروشان که درمیان آنها ورزشکاران نمونه و منتخبان المپیک نیز بودهاند، پیدا و بیرون آوردن پیکر مطهر برخی شهدای نظامی و انتظامی و خلبانان ارتش، نیروی هوایی و هوانیروز، امدادهای طاقتفرسا در اعماق آبها در نیمه شب، بیرون آوردن اجساد تخریب شده که ذحتی برخی جرات نگاه کردن به عکسهایشان را ندارند و خاموش کردن آتش در جنگل و نجات تعداد بیشماری درخت در روز انس با طبیعت و در نهایت از تلاش شبانهروزی و مستمر، بازی با جان خود و تا سرحد مرگ رفتن تنها در راه خدمت به مردم که شاید مثنوی هفتاد من کاغذ است که در این نوشتار نمیگنجد. ضمن این که تاکنون 12 بار هم در مناطق عملیاتی و پر از مین خطوط مرزی کشور تجسس و تفحص کردهام مثلا 22 شبانهروز در خاک عراق در میادین پر از مین و رودخانه خروشان چومان به دنبال غریق بانهای بودم.
* - آقای پرورش از امدادهای الهی را در کارتان بگوید؟
در طول سالیان امداد رسانیام اتفاقات بسیار عجیب و ماورایی رخ داده که شرح آن بسیار مفصل است و بارها هم به صورت معجزهآسا نجات یافتهام واقعاً حضور خداوند را در ثانیههایی که مرگ در کنارم قرار گرفته است، دیدهام. به جرات میتوانم بگویم همان دستانی که من ناقابل را برای کمک به همنوعانم مامور نموده در موقع خطر دستانم را گرفته و از مرگ نجاتم داده است. به کارم ایمان دارم و این عملیتها را یک عبادت میدانم و هیچگاه بدون وضو وارد آب نشدم، چرا که اعتقاد دارم که پیدا کردن کسانی که در واپسین لحظات عمرشان خداوند را به یاری میطلبنددلی پاک و نیتی خدایی میخواهد.
* - تاکنون چند نفر را نجات دادهاید و پیکر چند نفر هم از آبها بیرون آوردهاید؟
تا به امروز 94 نفر را زنده از آبها و کوهستان و سوانح مختلف نجات دادهام که در یکی از آن سوانح در واقع تعداد بیش از 70 نفر بود که فرماندار وقت کوهدشت آن را 55 نفر اعلام کرد که داستان آن حکایت جالبی دارد، و پیکر بیش از صدها غریق را از اعماق رودخانههای خروشان و سدهای عمیق و تاریک و چاههای مخوف بیرون کشیدهام که این امر موجب خشنودی هزاران نفر از هم میهنان و خانوادههای آنها شده است.
* - چه احساسی داشتهاید وقتی که وجدتان باعث برگشتاندان کسانی به زندگی دوباره شده است؟
شور و شعف خود و خانوادههایشان برایم بزرگترین ثروت دنیابوده و هست نکتهای که میخواهم اضافه کنم اینکه به اقتضای شرایط کار غواصیام متاسفانه شاهد فوت بسیاری از عزیزان به خصوص جوانان در طول این سالیان بودهام، ولی تکرار همه این حوادث تلخ هیچگاه نتوانسته مرا نسبت به حس انسان دوستی و همدردی با خانواده این عزیزان بیتفاوت نماید همیشه در این حادثههای تلخ همراه خانوادههای داغدار اشک ریختم و واقعاً از ته دل خودم را در غم آنان شریک دانستهام.
* - طولانیترین عملیات شما 30 شبانهروز طول کشید،درمورد آن بگوید؟
این عملیات مربوط به پیدا کردن پیکر مطهر دو شهید نیروی انتظامی در شهرستان درهشهر از توابع استان ایلام بود که دقیقعاً 30 شبانهروز زمان صرف شد تا موفق به پیدا کردن پیکر پاک و مطهر این شهدا شدم که واقعاً معنویت و روحانی بودن حالتهای خاص را هرگز نمیتوانم بیان کنم. البته امدادگری نیروهای نظامی از جمله؛ هوانیروز دوبار و پیداکردن سه خلبان شهید در کرمانشاه و اصفهان و پیدا نمودن کلیه قطعات بالگرد کبری و بالگرد 206 نیروهای هوایی و همچنین پیدا کردن غریق احدی از پرسنل در خطوط مرزی عراق در بین میادین مین و پیدا کردن شهدای گرانقدر و الامقام سپاهی و تحویل خانوادههای معظمشان که ویژگی خاص داشته است و در خدمت شهدا بودن را برایم خدمتی بس والا و ارزشمند است.
* - آیا بابت انجام عملیات نجات پولی دریافت میکنید؟
خیر؛ هدف من به هیچ وجه مسایل مادی و پول نیست و اگر میبینید که گاهی از بیمهریها گلایه میکنم، اصلا" بحثم پول نیست، من بارها گفتهام که کسی که میخواهد با نیت پاک و خالص و فقط برای رضای خدا، فعالیتهایی خیرخواهانه را انجام دهد، حداقل امکاناتی حداقلی و شرایط مناسبی را برایش فراهم کنید تا بتواند بهتر خدمت کند و این قدر به درد سر نیفتد. اگر بخواهم در مورد برخی ناملایمات حرف بزنم باورکنید که مثنوی هفتاد من کاغذ میشود. شاید شما درجریان این مسایل نباشید، ولی بارها شده که من مثلا" به کپسول هوا نیاز داشتهام، یا به لباس غواصی، حتی به داشتن یک نامه اداری برای انجام کارها و رفع مشکلاتم، اما دریغ از همکاری، این مسایل است که نه تنها من، بلکه هرکسی را که میخواهد به مردم خدمت کند و دستش به حداقل امکانات و بسترهای مناسب، بند نیست، ناخودآگاه فریاد اعتراضش بلند میشود، اما من در بسیاری موارد سکوت کردهام. سالیان متمادی است که بدون یک ذره چشمداشت مادی، و فقط برای رضای خدا و خوشحال شدن مردم؛ کار غواصی میکنم و ناراضی هم نیستم، برعکس وقتی که یکی را نجات میدهم و یا جسدی را از آب میگیرم و تحویل خانوادهها و بازماندگانش میدهم، خدا میداند آرامش خاطر و رضایتی عجیب سراسر وجودم را فرا میگیرد و همین برای من کافی است. شاید این مساله را درست نباشد که بگویم، اما بدانید که خیلی از غواصهایی که چندان تجربهای هم ندارند، برای انجام کوچکترین فعالیت غواصی، پولهای کلانی میگیرند، من به آنها ایراد نمیگیرم، خوب – یک فعالیت فنی و مهارتی خطرناک را انجام میدهند و بابت آن پول میگیرند، پولی کاملا" حلال است، اما از دیدگاه من دیگر آن مزه و طعم فداکاری و ایثار را که یک نفر در نجات دیگران و یا کمک به خانوادههای عزیز از دست داده انجام میدهد، ندارد و در واقع فعالیتی تجاری و خدماتی میشود که درمقابل آن، پولی گرفته میشود. ممکن است خداوند بزرگ کار این بزرگوارانی را که بابت خدماتشان پول میگیرند، بپسندد و از آنها قبول بکند، اما همان طور که گفتم بحث جای دیگری است. من اگر بگویم که مثلا" یک غواص بابت بیرون آوردن یک جسد بالای 10 میلیون تومان پول میگیرد، شما شاید باور نکنید، اما این یک حقیقت است و من اگر هدفم پول بود، تا حالا میلیاردر شده بودم، اما خدا میداند آن لحظهای که احساس رضایت وآرامش را در چهره بستگان یک غریق شده میبینم، انگار که میلیاردها تومان پول را همان لحظه به من دادهاند. موضوع و مسالهای که من بارها به آن اشاره کرده و میکنم، این است که در جامعه ما در استان کرمانشاه که مردمان خیلی خوبی هم دارد؛ فرهنگ رفتاری و اندیشههای درست برخورد با کسانی که میخواهند در هر زمینهای به دیگران کمک کنند و در راه خدمت به دیگران متحمل خسارات روحی و مادی فراوانی میشوند، اما هیچ چشمداشتی ندارند، جا بیفتد و این قدر بیاعتنا ازکنار مسایل مهم نگذرند. شما نگاه کنید به مثلا" فرهنگ رانندگی در شهرکرمانشاه، یک نفر حاضر نیست حتی یک ثانیه به راننده مقابل یا کناری خود اجازه و فرصت یا حق بدهد که از آن مسیر بگذرد و اگر کسی زمانی از اتومبیل کناری یا روبروی خود، حتی به صورت قانونی بگذرد، شاید دیدهاید که چه بلایی سرش میآورند و چطور با او برخورد میکنند؟ این فرهنگ بسیار بدی است و قطعا" باید اصلاح بشود. این مسایل ممکن است نزد بسیاری اهمیت نداشته باشد، اما همین رفتارهاست که روح و فکر و رفتار انسانها و کل جامعه را میسازد و تغییر میدهد. مثلا" شما پشت چراغ قرمز ایستادهاید، چراغ سبز میشود، اما به دلیل مشکلاتی که دارید یک ثانیه حواستان به جایی دیگر میرود و حرکت نمیکنید، چقدر بوق میزنند و دستشان را از شیشه ماشینها بیرون میآورند و فحش و ناسزا نثارت میکنند؟! این فرهنگ درستی نیست و فداکاری و ایثار، ازهمین حرکتها و رفتارهای ساده درشهر شروع میشود. امیدوارم متوجه شده باشید که منظور من از برخی گلایهها چیست؟! خودخواهی و خودپسندی به فردگرایی و منفعت صرفا" فردی تبدیل میشود و این برای جامعه کرمانشاه یک زنگ خطر و معضل فرهنگی بزرگی است. در آلمان ؛ سالها پس از جنگ جهانی، اگر بازمانده پیری از این جنگ مانده باشد و یا حتی فامیل و نوههای یک قهرمان جنگی که در دوران نازیسم و تنفر اروپا از این مساله هم بوده، اما آلمانیها به چنین اشخاصی به عنوان قهرمان جنگ نگاه میکنند و به او احترام زیادی میگذارند، این مساله نشان میدهد که ما هنوز یاد نگرفتهایم از خود بگذریم . درمورد پول گرفتن باید به این مطلب هم اشاره بکنم که فقط یک بار از طرف شرکت سدسازی دومیلیون تومان و سیصدهزارتومان هم از سوی هوانیروز به رسم هدیه به من دادند که همان جا این مبالغ را درحضور خبرنگاران به خانوادههای بیبضاعت و یک موسسه خیریه؛ اهدا کردم.
* - آیا درجریان عملیات امداد و نجات دچار سانحه و یا با خطر مرگ روبرو شدهاید؟
طی این سالیان متمادی28 بار در جریان عملیاتهای امداد و نجات تا سرحد مرگ پیش رفته که دوبار آن در بهار سال 88 در پی یافتن پیکر دو شهید نیروی انتظامی در رودخانه خروشان سیمره اتفاق افتاد که به صورت معجزهآسا نجات یافتم و همین مسئله را فرماندهی انتظامی شهرستان درهشهر تأیید نموده است. بارها و بارها در عملیاتهای امداد و نجات آسیبهای جدی دیدهام، ازجمله؛ فتق دوبار، پارگی چشم، پارگیگوش، عفونتکلیه، سینوزیت، شب نخوابی، کولیک عصبی روده و فاصله بین مهرههای گردن که در تمام این موارد از آنجا که تحت پوشش بیمه نیستم تنها با هزینه شخصی اقدام به درمان کردهام.
* - اجسادی که در رودخانهها و یا تالابها میمانند، منشاء چه بیماریهایی میشوند؟
اجسادی که پیدا نمیشوند پس از تجزیه سرمنشاء بیماریهای زیادی هستند.
* -درصورتی که باز هم خاطرههایی از امدادرسانی به نیروهای نظامی و انتظامی دارید، بیان کنید؟
سال 86 سهشبانه روز در جستجوی دو شهید خلبان هوانیروز کرمانشاه (شهید سرگرد جعفر شکری و ستوان شهید محمد عزتی) و قطعات بالگرد کبری متلاشی شده در آبهای استان کرمانشاه بودهام که ضمن جستجوی پیکر مطهر شهدای گرانقدر، بنا به تأیدیه سازمان عقیدتی سیاسی هوانیروز استان کرمانشاه تمامی قطعات گرانبهای بالگرد از اعماق آب بیرون کشیدهام. همچنین در پی سانحه هوایی بالگرد 206 در دریاچه زرین اصفهان در سال 87 پس از تلاش ناموفق 30 تن از غواصان طی سه شبانهروز، در کمتر از دو ساعت پیکر سرگرد شهید«سعید داربلوطی» و قطعات گرانبهای بالگرد را با همکاری سایرغواصان از اعماق دریاچه بیرون کشیدهام و باز هم بیرون کشیدن جسد سرباز وظیفه لشکر 81 زرهی از رودخانه«کنهکبود» در سرمای شدید زمستان بین میادین مین و خطرات بسیار زیاد و بیرون آوردن جسد افسر نیروی هوایی ارتش«صادق حسنی» در سد سلیمانشاه سنقر و تجسس برای یافتن پیکرهای شهید سروان «احمد رضا قربانی» و سرباز وظیفه شهید«بهمن باقری» که درحین اجرای ماموریت غرق شده بودند در پل «گاومیشان» شهرستان «دره شهر» در طول 30 شبانهروز ازجمله خاطرات کاریم درغواصی است.
* غواصی در آبهای خروشان را چگونه ارزیابی میکنید؟
غواصی در رودخانههای خروشان یعنی بازی کردن با جان خود، وجود تور و قلاب به جا مانده از ماهیگیران، سیم خاردار، مصالح ساختمانی، ریشه گیاهان و شاخه درختان و سنگهای تیز و بران و تندی و شتاب آب، آلودگی و نداشتن دید در بستر تاریک رودخانهها و تجسس با حس لامسه از خطراتی است که جان غواص را به طور جدی تهدید میکند و تنها حسی معنوی میتواند انسان را به سمت این جان فشانی ببرد.
* امداد برای یافتن غریق چه مدت طول دارد؟
امداد برای یافتن یک غریق دربعضی مواقع تا 30 شبانه روز ادامه داشته است.
* آیا در عملیاتی ناموفق بودهاید و تاکنون چند ساعت عملیات امداد و نجات انجام دادهاید؟
تاکنون حدود 20هزارساعت عملیات امداد و نجات موفق را انجام دادهام که در تمام عملیاتها حتی در نیمههای شب، در سریعترین لحظه ممکن و در بعضی مواقع اظطراری در کمتر از چند دقیقه در محل حاضر بودهام و در تمام عملیاتها کاملاً هوشیارانه و مسلط عمل نمودهام که مبادا زمان امداد، حادثهای مضاعف تکرار شود.
* - بر این اساس تعطیلی در کارت وجود ندارد؟
درسته؛ در کار ما تعطیلی وجود نداره، حدود 11 سال است که تمام تعطیلات نوروز را در حال امدادرسانی به هموطنان بودهام و برای کاهش غرقشدگی از روی علم و تجربه هشدارهای زیادی به ویژه جوانان دادهام که در روزنامههای محلی و صداوسیما انعکاس دادهاند.
*- شرکت یا موسسات خاصی برای آموزش غواصی وجود دارد؟
من شرکت غواصی را برای اولین بار در غرب کشور ثبت کردهام و افراد زیادی را به سمت این رشته ورزشی ارزشمند علاقهمند شدهاند و در زمینه امداد و نجات، سعی داشتهام که آن را در جایگاهی فراتر از حال قرار دهم و منزلت خاصی به آن ببخشم و در شهرهایی که رفتهام تکاپو و تحولی در این زمینه به راه انداختهام.
*- طرحی در راستای امداد نیز دارید؟
طرحی مبنی بر گشت آماده امداد آبی در حاشیه رودخانهها و مناطق حادثه خیز در روز 13 فروردین ارایه کردم که اکنون حدود هشت سال است در غرب کشور اجرا میشود و امیدوارم این طرح به صورت الگویی در کشور اجرایی شود.
* -آیا آقای پرورش دلیل خاصی وجود دارد که این همه بدون پول خدمت میکنید؟
بنا به آیهای از کلامالله مجید مبنی بر این که«هر کس موجب نجات یک انسان شود گویی به همه جوامع انسانی حیات بخشیده است» من تنها برای خدمت به مردم و رضای خداوند این کار را انجام میدهم، اما از برخی مشکلات و بیمهریها گلایه دارم.
*شما که به آدم شجاع و دلیری معروف شدهاید چه مشکلاتی آزرده خاطرتان کرده است؟
در روزگاری که به وانفسا معروف است هیچ غواصی در دنیا به اندازه من وقت خود را صرف یافتن اجساد نه تنها شهر بلکه کشورش نکرده است، در حالی که جانم را در طبق اخلاص گذاشته و در یکی از سختترین کارهای دنیا به مردم خدمت میکنم، نمیگویم آدم شجاعی هستم چون بزرگترین شجاعت را در بستر تند وخروشان رودخانهها و یا در اعماق مخوف و تاریک آبها که مملو از خطر است، نمیبینم بلکه شجاعت خود را در این میبینم که در این زمانه بیرحم سالهاست که هم از جان گذشتهام و هم از پول ضمن این که از چند نفری گلهمندم که ره صد شبه را میخواهند یکشبه طی نمایند و بدون این که زحمتی کشیده باشند و با دروغ و عوام فریبی قصد اختلال در کارهایم دارند و مسولین هم از طرح و برنامههایم در پیشگیری از غرق شدگان درآبهای پرتلاطم و خروشان استقابل چندانی نشان ندادهاند و با بیمهری و کم لطفی آن را رد میکنند.
*چه توصیهای برای جوانان دارید؟
به دوستان عزیزم پیشنهاد مینمایم که حتماً ورزش را در اولویت برنامهی زندگیشان قرار دهند و با مانوس شدن ورزش از انواع مختلف مواد مخدر و اعتیاد که این روزها برخی هم به قلیانها روی آوردهاند و از آن به عنوان تفریح یاد میکنند فاصله بگیرند، زیرا جوانان ایرانی غیور ند بنابراین نیاتشان را در خدمت به خلق و همنوعانشان قرار دهند مطمئن باشید هر کس که در خدمت خلق را سرلوحه کارش قرار دهد برنده است، برندهای که خداوند همیشه در کنارش حضور دارد.
* - چه پیامی برای مسولین دارید؟
جا دارد که مسوولان هم با ارج نهادن بیشتر به جایگاه معنوی امداد و نجات مرا در این راه با ارزش و خطیر یاری نمایند البته تا کنون هیچگونه حمایتی از طرف هیچ مسئولی نشدهام.
*سخن پایانیتان برای بیندگان و خواندگان خبرگزاری برنا؟
از شما و مجموعه دوستان و همکاران خبرگزاری برنا کمال تشکر را دارم و برای همه دوستان آرزوی موفقیت دارم.
بهمن پرورش، غواص فداکار کرمانشاهی اسطورهی اخلاق و نماد خوبیهاست، هرچند پرورش همه این کارها را با احساس انسان دوستی انجام میدهد و ای کاش روزی قدر زحمتهایش را آن طور که لایق آن است، بدانند و برایش ارزش قائل شوند ...