به گزارش روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، اومانیا در این مورد به مجله ورزش و تصویر گفته است: «دوستم میخواست با دختری آشنا شود، اما مورد توجه او قرار نمیگرفت. به من گفت با او به رستوران بروم و دختر مورد نظرش را ببینم. او برای تشویق من گفت آن دختر دوست خوبی دارد که شاید به درد ازدواج با من بخورد. من و او با آن دو نفر در یک رستوران قرار گذاشتیم. دختری که دوستم عاشقش شده بود باز به او کممحلی کرد و حتی حاضر نشد شماره تماسش را در اختیار وی بگذارد. من هم از دوست آن دختر خوشم نیامد، اما از خودش چرا! کمی بعدتر شماره تلفنش را خواستم که او به من داد. ما با هم ازدواج کردیم و حالا خیلی خوشبختیم. ما یک پسر و یک دختر کوچک داریم.»