به گزارش خبرگزاری برنا، قنواتی در این باره گفت: متاسفانه ما معمولا خیلی زود جو زده میشویم در حالیکه؛ مگر فنآوری که در ایران رایج است پیشرفتهتر از سایر کشورهای جهان است؟
وی افزود بسیاری از کشورها با اینکه زودتر با این فنآوریها آشنا شدهاند اما تا همین امروز هم قصهگویی را به صورت سنتی اجرا میکنند اما این به آن معنا نیست که ما از فنآوریهای جدید غافل باشیم.
نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات شفاهی اضافه کرد: با استفاده از ابزارها و فنآوریهای نوین میتوان داستانگویی دیجیتال را رواج داد و حتی در کنار همین دیجیتالی شدن، پویانمایی تولید کرد چراکه هیچیک از شیوههای سنتی و جدید نافی دیگری نیست با این حال تجربه نشان داده که دیدن و حس کردن داستانگزار و قصهگو بیشتر روی مخاطب تاثیر میگذارد.
وی ادامه داد تفکر اینکه این دو همدیگر را نفی میکنند تفکر غلطی است چراکه همین تفکر بود که حدود100سال پیش ما را از فرهنگ گذشته جدا کرد فکر کردیم که نقالی کاری بیهودهای است و به معدود نقالهایی که داشتیم بیتوجهی کردیم در صورتی که همین نقالها میتوانستند نسل جدیدتر را آموزش بدهند.
قنواتی یادآور شد: تجربه نشان داده است که مخاطب وقتی که با یک صحنه زنده روبرو میشود تاثیرپذیریش بیشتر است بر همین اساس اگر برای کودکی قصهای بگویید و بعد همان قصه را از روی کتاب بخوانید یا آن را به صورت دیجیتال نشان بدهید تفاوت را حس میکنید.
وی در ادامه یادآور شد: قصهگویی یا داستانگزاری در ایران، سابقهای بسیار طولانی دارد و حتی برخی از نویسندگان مانند «ابنندیم»، ابداع قصهگویی را نیز به ایرانیها منتسب کردهاند گرچه ممکن است در این سخنان اغراق وجود داشته باشد و قصهگویی در همه فرهنگها وجود داشته است اما گفتهی «ابنندیم» را میتوان به سابقهی طولانی داستانگزاری در ایران تعبیر کرد.
نویسنده کتاب «درآمدی بر فولکلور ایران» با اشاره به تاریخچهی قصهگویی در ایران اضافه کرد: داستانگزاری از صدها سال پیش از اسلام در ایران رایج بوده نمونههای آن را در داستانهای باقیمانده از ایران پیش از اسلام - که در شاهنامه آمده است - میتوانیم ببینیم.
وی ادامه داد: در دورهی اسلامی این سنت استمرار پیدا کرد و معمولا آنهایی که حرفهشان قصهگویی بود به دو گروه اصلی تقسیم میشدند یک گروه که در دربارها برای پادشاهها و درباریان قصهگویی میکردند و یک گروه که معمولا در کوچه و بازار برای عموم مردم قصهها را روایت میکردند که از هر دو گروه در کتابهایی مانند تاریخ بیهقی و بسیاری از دیگر متون کهن یاد شده که شاید آخرین آن «میرزا محمدعلی نقیبالممالک» داستانگزار ناصرالدین شاه قاجار است که حاصل یک دوره داستانگزاری او کتاب مشهور امیر ارسلان نامدار است.
پژوهشگر داستانهای ادبیات عامه همچنین با اشاره به اهمیت داستانگزاری در ایران افزود: حدود چهارصد سال پیش یکی از قصهخوانان بسیار مشهور به نام «عبدالنبی فخرالزمانی» کتابی باعنوان «طراز الاخبار» با بیش از هزار صفحه در زمینهی آموزش داستانگزاری نوشته است.
وی با بیان اینکه در گذشته، قصهخوانها به صورت استاد شاگردی قصهخوانی را یاد میگرفتند یادآور شد: فخرالزمانی در کتاب «طراز الاخبار» میگوید یک قصهخوان خوب کسی است که قصهدان باشد یعنی قصهی زیادی را بداند و داستانهای زیادی را شنیده و خوانده باشد که بتواند متناسب با شان هر مجلسی داستان مخصوص آن را نقل کند، این نکتهی بسیار مهمی است که امروزه داستانگزارهای ما مطلق به آن بیتوجه هستند و فکر میکنند با خواندن چند داستان میتوانند قصه بگویند.
قنواتی خاطر نشان کرد: قدمای ما حتی در مورد شاعران هم همین نظر را داشتهاند چنانکه صاحب «تذکرهالشعرا» میگوید شاعر لازم است چند هزار بیت شعر حفظ باشد، این حرفها شاید در ظاهر کمی غیرعادی باشد اما وقتی به کل موضوع توجه کنیم میبینیم که بسیار حرفهای دقیقی است.
وی با اشاره به اینکه قصهگو هرگز نباید از خواندن داستانهای جدید غافل باشد، گفت: نکتهای که به آن کمتر توجه میشود این که داستانگزاری ایرانی با عربی، هندی یا ترکی متفاوت است به عنوان مثال یکی از ویژگیهای داستانگزاری در ایران این است که پند مستقیم در آن وجود ندارد و متاسفانه امروزه قصهگوها بعد از تمام شدن قصه میگویند: «خوب بچههای خوب چی یاد گرفتیم؟ از این داستان یاد گرفتیم که مثلا مسواک بزنیم» من به شما قول میدهم بچهای که این داستان را گوش کرده اگر تا آن روز مسواک میزده است، دیگر مسواک نمیزند.
مدرس قصهگویی در ادامه با بیان اینکه بیشتر قصهگویان جوان فکر میکنند آمدهاند برای پند و اندرز دادن اضافه کرد: گذشتگان ما به خوبی متوجه شده بودند که نوجوان با پند و اندرز مستقیم میانهی خوبی ندارد و لازم است قصهگو با فرهنگ ایرانی آشنایی داشته باشد تا مستقیم به سراغ پند دادن نرود.
وی افزود: بچهها به خوبی متوجه هستند که آیا شما با گفتن قصه، قصد سرگرم کردن، لذت بخشیدن یا آموختن نکتهای را دارید بنابراین باید توجه داشت که مخاطب، از اینکه قصهای را گوش دهد تا چیزی یاد بگیرد، متنفر است.
قنواتی یادآور شد: پدر و مادرهای امروزی عمدتا میخواهند قصهگویی را از رادیو و تلویزیون یاد بگیرند که قصهگوهای آن معمولا وقتی قصه میگویند خودشان را در جایگاه یک خطیب قرار میدهند که میخواهد موعظه کند در حالیکه همانطور که گفته شد قصه اگر با هدف سرگرم کردن و لذت بخشیدن نباشد و سرشار از پند و اندرز هم باشد نتیجهای نخواهد داشت.
وی ادامه داد نکتهی دیگری که قصهگویان لازم است به آن توجه کنند این است که برای جلوگیری از انقطاع فرهنگی نسلها، قصه و داستان را باید از سرچشمه بخوانند و یاد بگیرند یعنی به جای اینکه بازنویسیهای مرزباننامه، شاهنامه و... را بخوانند باید اصل کتاب را با دقت مطالعه کنند چرا که ممکن است بازنویسیها خوب و صحیح نباشد.
پژوهشگر ادبیات فولکلور ایران همچنین به قصهگویان توصیه کرد در کنار داستانها و منظومههای پهلوانانی مثل: «برزو نامه»، «فرامرزنامه»، «سامنامه»، «زرینقبانامه» و دهها منظومهی پهلوانی که شبیه شاهنامه است کتابهای داستانی مانند: «سمک عیار»، «ابومسلمنامه»، «دارابنامه»، «فیروز شاهنامه»، «بختیارنامه»، «سلیمجواهری»، «جامعالحکایات» و ... را نیز مطالعه کنند.
وی خاطرنشان کرد این کتابها میتواند سرچشمههای مناسبی برای داستانپردازی باشد و در کنار آن باید به «قصصالانبیا» اشاره کرد که منبع مناسبی برای بازآفرینی داستانهای دینی است و امروزه به آن کمتر توجه میشود.