در نشست نقد و بررسی فیلم «ریو براوو» عنوان شد:

برتری کیمیایی بر هاوارد هاکس در به تصویر کشیدن بازیابی عزت نفس

|
۱۳۹۵/۰۱/۲۴
|
۱۰:۰۱:۰۵
| کد خبر: ۳۹۱۰۴۱
برتری کیمیایی بر هاوارد هاکس در به تصویر کشیدن بازیابی عزت نفس
فیلم «ریو براوو» در خانه‌ی هنرمندان ایران به روی پرده رفت.

به گزارش خبرگزاری برنا، در یکصد و شصت و هشتمین برنامه سینماتک خانه‌ی هنرمندان ایران که دوشنبه 23 فروردین در تالار استاد ناصری برگزار شد، فیلم «ریو براوو» به کارگردانی هاوارد هاکس به نمایش در آمد. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور امیر پوریا و هومن اشکبوس برگزار شد.

در ابتدای این نشست پوریا در خصوص جایگاه این فیلم در میان منتقدان سینمایی ایران گفت: در مفصل ترین نظرسنجی که در دهه نخست بعد از انقلاب انجام شد و در شرایط قحطی رسیده های فرهنگی، «ریو براوو» به عنوان بهترین فیلم انتخاب شد. یکی از دلایل این انتخاب تقابل با نگرش رسمی و سلیقه سازی وزارت ارشاد بود که بر فیلم های «معناگرا» همچون فیلم های تارکوفسکی تاکید داشت. اگرچه این سلیقه سازی از طریق بخشنامه، تلاشی پیشاپیش شکست خورده بود، اما بعدها نیز ادامه پیدا کرد و هنوز هم چنین گرایشی در عملکرد رسمی دیده می شود. در نظرسنجی های بعدی مجله فیلم و با وجود تغییر نسل ها نیز این فیلم همواره در بین چند فیلم نخست حضور داشت. در سطح دنیا نیز این فیلم جزو مهم ترین فیلم های ژانر وسترن محسوب می شود.

وی ادامه داد: هواداران تئوری مولف در سینما نیز برخورد جالبی با این فیلم داشته اند؛ در حالیکه هاکس در قالب های مختلف تاریخی، جنگی، کمدی، گانگستری و.. فیلم ساخته، اما هنوز مورد حمایت تقدس وار طرفداران تئوری مولف در سینما است. آنها بازخونی پیچیده ای از از فیلم ساده ی «ریو براوو» دارند. تم های ساده و آشکاری مانند بازیابی عزت نفس، مناسبات زن و مرد و.. را زیر ذره بین برده و تعابیری عجیب و پیچیده به دست می دهند. در حالی که چنین تم های آشکاری در دیگر فیلم های وسترن، فارغ از «مولف» بودن یا نبودن کارگردان، بسیار به چشم می خورد و روتین است. اما طرفداران تئوری مولف طوری با این فیلم مواجه می شدند که آن را مظهر نوع بیان سینمایی می دانستند. آنچه این افراد می خواهند به زور از فیلم استخراج کنند و آن را کشف تماتیک خود بدانند، خیلی راحت از دیالوگ های فیلم قابل فهم است و نیازمند تفسیر پیچیده نیست.

این منتقد سینمایی افزود: به عنوان مثال تم بازیابی عزت نفس شخصیت «سیّد» در «گوزن ها»ی مسعود کیمیایی خیلی نهان تر از «ریو براوو» مطرح شده است. نگاه کیمیایی به مفاهیم در «گوزن ها» آنقدر نوین است که بازیابی عزت نفس را صرفا معادل ترک مواد مخدر نمی داند. در این فیلم فرآیند کلیشه ای سینمای ایران از گذشته تاکنون را نمی بینیم که مثلا در فیلم «سنتوری» فرد معتاد را به تخت می بندند تا درد بکشد. در «گوزن ها» مهم نیست «سیّد» مواد را ترک کرده باشد؛ او تحت تاثیر «قدرت» که نقش صمد بهرنگی را برای «سید» دارد، در درون خود به چیزی می رسد که «اصغر» را می کشد. کیمیایی بازیابی عزت نفس را در دیالوگ ها وارد نکرده، بلکه این امر در متن روایت جاری می شود. حتی خجالت می کشم این تم که در «ریو براوو» بسیار ساده و سهل الوصول است را با تم پیچیده و برتری که در «گوزن ها» می بینیم مقایسه کنم. در «ریو براوو» مساله ی ترک الکل نه به شکل مفهومی، بلکه به شکل فیزیکی در فیلم جلوه پیدا می کند. در «گوزن ها» شاهد رسیدن به یک شور انقلابی هستیم و این فیلم تبدیل به پیشگویانه ترین فیلم انقلاب می شود؛ اینکه این نیروی بیداری ساز است که می تواند شور ایستادگی را حتی در شخصیتی مانند «سید» به وجود آورد؛ شخصیتی که نه تئوری های چپ شخصیت «قدرت» را خوانده و نه با آنها آشناست. 

پوریا سپس به یکی دیگر از تم های فیلم اشاره کرد و گفت: شوخ طبعی، بخشی از جهان بینی «ریو براوو» است. در هیچ فیلم وسترن دیگری شاهد حضور همزمان هیجان و تعلیق و شوخ طبعی به این صورت نیستیم. این شوخ طبعی نیز صرفا به واسطه یک کاراکتر یا از طریق فیلمنامه حاصل نمی شود، بلکه جهان بینی کارگردان را نشان می دهد. این کمیاب ترین ویژگی هاکس در ساخت فیلم های وسترن آن دوران است. در سینمای پست مدرن نیز شاهد فیلم های اکشن و پرهیجانی مانند «هشت نفرت انگیز» هستیم که در عین خشونت، جهانی شوخ طبعانه دارند.

وی در بخش دیگری از نشست و در مورد نقش شخصیت زن فیلم گفت: هاکس شناخت عمیقی از شخصیت های زن ندارد؛ شخصیت زن فیلم تا حدی برای تزئین فضای مردانه فیلم و همچنین برای تحقق بخشی از خواسته های استودیو بکار گرفته می شود. در فیلم های کارگردانی مانند جان فورد، شخصیت مرد در نهایت در رابطه عاشقانه باقی نمی ماند و دل می کند، اما هاکس حتی بی مأوایی شخصیت وسترن را انتها ادامه نمی دهد. پردازشی عمیق و زن شناسانه از شخصیت ها را در این فیلم شاهد نیستیم و این نقدهای مبتنی بر تئوری مولف است که برخی تفاسیر را به فیلم حقنه کرده است. گویا این مفسران در مورد فیلم دیگری حرف می زنند. آنها با یک مضمون زدگی شدید به دنبال استخراج چیزهایی هستند تا در نهایت بگویند که این یک فیلم ساده نیست.

پوریا سپس به روند فیلم های هاکس اشاره کرد و گفت: هاکس هرچه پیش رفته، رهایی در بازی ها را بیشتر کرده و به سمت فکاهی کردن کل فضا رفته است. معادلات فیلم های او از منطق دو دوتا چهارتایی پیروی نمی کند و شخصیت های فیلم هایش پیچیده نیستند. برخلاف جان فورد که هرچه جلوتر آمد، فیلم هایش تلخ تر شد و بر بحث های روانشناختی تمرکز کرد.

این منتقد سینمایی در پایان و در پاسخ به سوالی در خصوص بکارگیری و جای گرفتن شوخ طبعی در این فیلم یا در فیلمی مانند «ابد و یک روز» که این روزها در حال اکران است، گفت: همراهی جدیت و شوخ طبعی در «ریو براوو» و پیشنهاد فیلم مبنی بر در پیش گرفتن نگرشی خونسردانه تر، یکی از ویژگی های مدرن تر این فیلم محسوب می شود. شوخ طبعی در این فیلم حل شده و قابل تفکیک نیست. در مورد «ابد و یک روز» نیز باید توجه کرد که خنده و شوخی به نمایش در آمده، بخش از زندگی این طبقه است. خوشی های طبقات فرودست، رهاتر از قالب ها و چارچوب های طبقه متوسط است. کارگردان دوربین را زمین گذاشته و با آنها همراه شده است. برخلاف فیلمی مانند «لاک قرمز» که به سبک و سیاق دهه 60، فقر را به عنوان یک فضیلت ستایش می کند. رفتار تماشاگر طبقه متوسط را شاید بتوان مصیبت خوانی برای طبقات فرودست دانست، در حالی که این شوخ طبعی ها بخشی از جریان عادی زندگی آنهاست، نه چیزی که کارگردان به زور به فیلم تحمیل کرده باشد.

نظر شما