به گزارش گروه خبر خبرگزاری برنا، در 12 فروردین 1384، رضا اردکانیان، معاون وقت وزیر نیرو در گفتوگو با رسانهها ضمن تأکید بر وقوع سیلی بیسابقه در رودخانه کارون به حجم 21 هزار متر مکعب در ثانیه، چنین نتیجه گرفت: «با توجه به آنکه حجم آبهای قابل استحصال کشور حداقل ١٢٠ میلیارد متر مکعب است، در زمان حاضر ما فقط توان استحصال ٣٠ میلیارد متر مکعب آب توسط مخازن سدها را داریم و برنامه مهار آبهای کشور تا آخرین قطره آب قابل استحصال ادامه خواهد داشت.»
این در حالی است که حدود 10 سال بعد، در شرایطی که مجموع آب قابل استحصال سالانه کشور به 100 میلیارد متر مکعب هم نمیرسد، وزیر کنونی نیرو با اعتراف به اینکه در سدسازی افراط کردهایم، فاش ساخت: هماکنون برای ذخیره کردن 76 میلیارد متر مکعب آب، سد ساختهایم؛ در حالی که کل آبی که توسط سدها میتوان تنظیم کرد به 46 میلیارد متر مکعب هم نمیرسد!
با ذکر این رخداد تاریخی و نشانی اشتباهی که آن سال داده شد، خواستم بگویم: دوباره اجازه ندهیم تا شرکتهایی که سود خود را در ساختن سدها یا طرحهای انتقال آب بینحوضهای بیشتر میبینند، مجدداً مجال یابند تا از رخداد سیلهای اخیر در لرستان و خوزستان آن هم با دبی هشت تا نه هزار متر مکعب در ثانیه که به مراتب کمتر از سیل اسفندماه 1383 در کارون است، برای کلاه سدسازی، نمدی تازه ببافند و اندوختههای خالی صندوق ارزی کشور را خالیتر کنند.
نکته حائز اهمیتی که هم در سخنان مسئولان گذشته و حال دیده می شود، آن است که این مدیران ارشد سازمان متولی آب کشور به کمینه ملاحظات محیط زیستی در مانیفست وزارت متبوع خود هم اعتقادی ندارند؛ وگرنه چگونه ممکن است رسیدن آب به خلیج فارس یا تالابها و چالابهای داخلی را «هدررفت آب» نامیده و آشکارا بدون هیچ نگرانی و دغدغهای اعلام کنند: سیاست دستگاه متبوع آنها این است که تا آخرین قطره آب موجود در رودخانههای وطن را مهار کرده و اجازه ندهند تا هیچ رودخانهای در فلات ایران به پایاب خود برسد!
این موضوع بسیار شگفتآور و نگرانکننده است چگونه برخی آشکارا از سیاستی ضد محیط زیستی دفاع کرده و خواهان مرگ جریان رودخانههای کشور به بهای ساختن سدهای بیشتر و تغییر در نظام آبشناختی ایران میشوند.
مگر آنان نمیدانند که ثمره سدسازی افراطی تا این لحظه منجر به کاهش ذخیره تنوع زیستی در رودخانهها و آبگیرهای بزرگ در شمال و جنوب کشور و افزایش چشمههای تولید گرد و خاک شده است؟ مگر آنان نمیدانند که اختصاص قارچگونه بودجه به بخش سازهای در مدیریت آب، سبب شده تا دولت از بودجه لازم برای تعادلبخشی به تعداد دام و ظرفیت مراتع و جنگلها بازمانده، بسیاری از طرحهای آبخیزداری و آبخوانداری زمین مانده و عملاً با افزایش برهنگی زمین در ارتفاعات، نرخ جابهجایی خاک چنان افزایش یابد که میزان فرسایش خاک ایران به سه برابر متوسط آسیا برسد (مطابق گزارش انجمن علمی خاک ایران).
اینک با نگاهی دوباره به رخدادهای رسانهای 48 ساعت گذشته، که چگونه شاهد یک انفجار خبری پیرامون تظاهرات آب و هوایی صورت گرفته در زاگرس بوده و جریان رسانهای حامی غلبه تفکر سازهای در مدیریت آب، هر لحظه اعلام میکرد که اگر این سدها نبودند، لرستان و خوزستان را آب میبرد؛ دو نکته را یادآوری میکنم: نخست آنکه رمز شادابی جلگهها و دشتهای حاصلخیز کشور در خوزستان، میناب، نیریز، کامفیروز، شهریار، فامنین، طوس، ورزنه، جیرفت، سیستان و... همین امکان جاری شدن سیل و تغذیه خاک به موازات آبشویی و کاهش نمک موجود در اراضی کشاورزی در طول صدها هزار سال گذشته بوده است.
کاهش محسوس حاصلخیزی خاک و پناه آوردن به تزریق کود شیمیایی بیشتر، نشانه محرومیت کشتزارهای وسیع ایران از نعمتی به نام سیل است، چرا که سدهای ساخته شده، این امکان را شتابان کاهش میدهند. دوم آنکه مهمترین دلیل خسارات ناشی از سیل که سبب میشود این نعمت ارزشمند و طبیعی، بدل به نقمتی مهیب و ویرانگر شود، آن است که به حریم سیلابی رودخانههای کشور اهمیت نداده و به بهانههای مختلف به آن تجاوز کردهایم، همچنین لایروبی معمول در آنها صورت نگرفته و همانطور که اشاره شد، در ارتفاعات با افزایش دام و دیگر فشارهای انسانی و تغییر کاربری اراضی، نرخ جابهجایی را به صورتی مصنوعی افزایش دادیم. جان کلام آنکه، هرگز نباید بپنداریم مشکل سیلهای ویرانگر با ساختن سدهای بیشتر حل خواهد شد، برای تبدیل دوباره بلای سیل به یک موهبت، باید به قوانین طبیعی در چیدمان توسعه کشور گردن نهاده و بر خلاف توان بومشناختی کشور، نسخههای توسعه را نپیچیم.