به گزارش خبرگزاری برنا از قم، صحبت از غزل و ترانه معاصر که می شود نمی توان نام محمد علی بهمنی را نشنیده گرفت، شاعر نام آشنای معاصر که با اشعاری همچون«اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است»، « با همه بی سر و سامانی ام»، «گاهی دلم برای خودم تنگ می شود» و «دهاتی» در بین مردم شناخته شده است.
شاعر و غزلسرای ایرانی متولد1321 که بسیاری غزلهای او وامدار سبک و سیاق نیما یوشیج می دانند، ید طولایی در ترانه هم داشته و آثار بسیار به یاد ماندنی موسیقی ایرانی با ترانه های وی در خاطره ها ماندگار شده است.
بهمنی که با شعر خوانی های بی نظیرش فضایی سرشار از رنگ زلالی شعر را برای شهر کتاب قم به ارمغان آورده بود تاثیر فریدون مشیری را در تولد خوی شاعرانه اش بی بدیل دانسته و اعتقاد دارد: الفبای شعر و فهم شاعر بودن را ازهمان دوران کودکی ازفریدون مشیری آموختم ، در واقع مشیری بود که به من فهماند که می توانم شعر بگویم و من شعر را بعد از مشیری شعر را درک کردم و هنوز دستی از محبت که بر سر من کشیده بود را به یاد دارم و این حسی بوده است که هیچگاه دیگر تجربه نکرده ام.
تربیت فریدونی
او که نخستین شعر ش بهمنی در سال ۱۳۳۰ یعنی زمانی که او تنها ۹ سال داشت با تلاش فریدون مشیری به چاپ رسید خود را وام دار این شاعر بزرگ دانسته و می گوید: از همان زمان کودکی با توصیه های مشیری به شعر روی آوردم، وی معتقد بود که برای شعر گفتن باید به کسی که خیلی دوستش داری فکر کنی و آن وقت است که می توانی شعر بنویسی و من اولین شعرم را که در 9 سالگی با تاثیر فریدون مشیری سرودم.
غزل سرای معاصر با اشاره به هنر برجسته حسین منزوی از دوستی های نزدیکش با وی گفت و افزود: منزوی کسی است که به شعر خدمت بزرگی کرد و در عرصه ادبیات فارسی تا همیشه ماندگار می ماند.
دقت موسیقایی آثار محمد علی بهمنی بسیار برجسته است و در دستگاه های مختلف به زیبایی می نشیند ، همین امر سبب شده است که بسیاری از خوانندگان بزرگ و برجسته کشور ترانه و غزل های وی را انتخاب کرده، در قالب موسیقی بدان جان بخشیده و به عنوان خوراک غنی موسیقی به مردم ارائه دهند.
ترانه یا شعر؟
بهمنی که به نظر می رسد شعر و غزل را از درجه اعتبار بالاتری برخوردار می داند می گوید: ترانه با شعر نسبت نزدیک مانند دو برادر یا خواهر دارند اما تفاوت شعر و ترانه در این است که شعر در هر صورت برای هر شاعری مخاطب های خاصی را به ارمغان می آورد که شعر شاعر را دوست دارند و آن را دریافت می کنند ترانه اما دقیقا برعکس این جریان است یعنی مخاطب خاص دارد اما مخاطب های ناگزیرش خیلی بیشتر است و به همین دلیل باید در قالب موسیقایی عرضه شود که مخاطب خود را پیدا کند.
وی با انتقاد به برخی از شیوه های نوین موسیقایی، تاکید کرد: ترانه ها امروز بعضا تنها به شیوه های خاصی ارائه می شود که فقط شنیده شود که می توان به بسیاری از آنها ایراد وارد کرد که به ترانه هم لطمه می زنند.
بهمنی خواننده شعر را به نوعی همه کار تلقی کرد و گفت: در شعر خود شنونده حاکمیت دارد و بر مبنای فهم خود آن را برداشت می کند اما در ترانه باید فهم آهنگساز و خواننده ترانه را دخیل کند، در ترانه باید فرد لحن خواننده را بشناسد که بتواند آن را درک کند.
شاعر معاصر ایرانی معتقد است که باید در هر شکل هنر اخلاقی که با آن بزرگ شدیم را رعایت کنیم، وی می گوید: در ترانه باید ذوق مردمی بیشتری داشته باشد اما شعر باید شایستگی بیشتری داشته باشد ، ترانه سرا باید هنگامی که کارش خوانده می شود خودش در روند اجرای کار دخیل باشد و اجازه هیچ گونه اشتباهی در خوانش ترانه را ندهد.
صداقت شاعرانه رمز ماندگاری آن
بهمنی که صداقت در اشعار را یکی از مهم ترین عناصر برآمدن شعر از دل و لاجرم نشستن آن بردل می داند معتقد است: اصولا شاعر به معنای خلق کننده شعر وجود ندارد، همه ما کاتب شعر هستیم و هر آنچه که خود شعر در ما متبادر می کند به رشته تحریر در می آوریم.
غزل سرای ایران جوششی بودن شعررا عنصر ماندگار بودن و شاخص شدن آن دانسته و تاکید کرد: بارها شده است که شاعران از شیوه های چپ چین و با چیدن قافیه به دنبال خلق شعر هستند که اتفاقا موفق هم می شوند اما این آثار هیچ وقت اثری که در طول زمان و در یادها حفظ می شوند نخواهند بود و در گذر زمان از یاد می روند.
وی اشعار مولانا را از جمله اشعار جوششی ماندگار دانست که بعد از قرن ها هنوز هم برای مردم دلنشین هستند، افزود: شعری که از دورن شاعر بجوشد و شاعر تنها کاتب آن باشد سبب می شود که حتی اصوات بی معنی و اواهایی که مولوی در آثار خود به کار برده اند برای مخاطب زیبا و ماندگار باشد، اصواتی که شاید امروز یک شاعر از به کار بردن آن ترس داشته باشد.
بهمنی شعر خود را در وصف امام رضا یکی از همین اشعاری دانست که از دل برآمده و او تنها کاتب آن بوده است، به گفته وی وقتی که بعد از 63 سال برای اولین بار به زیارت ضامن آهو مشرف شده بود غزلی از جان و دلش برآمده است که بر دل هر کسی می نشیند، غزلی که وقتی که با چشم های اشک بارش آن را زمزمه می کند و از خاطره اولین بار چشم گشودن به ضریح امام رضا که می گوید نمی توان به صداقت شعرش ذره ای حتی شک کرد.
شرمندهام که همت آهو نداشت
شصت و سه سال راه به این سو نداشتم
اقرار میکنم که من – این های و هوی گنگ-
ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم
جسمی معطر از نفسی گاه داشتم
روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم
فانوس بخت گمشدگان همیشهام
حتی برای دیدن خود سو نداشتم
وایا به من که با همهی هم زبانیام
در خانواده نیز دعاگو نداشتم
شعرم صراحتیست دلآزار، راستش
راهی به این زمانهی نه تو نداشتم
نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است
باور نمیکنید که کندو نداشتم؟!
میشد که بندگی کنم و زندگی کنم
اما من اعتقاد به تابو نداشتم
آقا شما که از همهکس باخبرترید
من جز سری نهاده به زانو نداشتم
خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟
دیگر سوال دیگری از او نداشتم