قسمت سوم؛

شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

|
۱۳۹۵/۰۳/۲۲
|
۱۰:۰۸:۵۳
| کد خبر: ۴۱۵۶۳۲
شرح دعای سحر امام خمینی (ره)
شرح دعای سحر حضرت امام خمینی(ره)، در چند بخش تا پایان ماه مبارک رمضان منتشر می شود.

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا، بخش سوم شرح دعای سحر  حضرت امام سید روح الله خمینی(ره) به شرح زیر است:

اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِاعْظَمِها، وَ کُلُّ عَظَمَتِکَ عَظیمَةٌ، اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّها.

بار الها به عظیم ترین عظمتت از تو سؤال مى کنم و همه عظمت تو عظیم است. بار الها به همه عظمتت از تو سؤال مى کنم.

 

عظمت الهى و اختصاص ملک به حق تعالى

آیا هنوز بر سویداى قلب و دیده عقلت منکشف نشده که همه موجودات از آسمان هاى عوالم عقول و ارواح گرفته تا زمینهایى که مسکن اجساد و ارواح است همگى از حضرت رحموت الهى است که همه چیز را فرا گرفته و با سایه رحمتش همه ظلمات عالم ماهیات را روشن نموده، و به نور منبسطش شبهاى تاریک هیکل هایى را که آماده پذیرش بودند نورانى کرده، و هیچ یک از عوالم عقول مجرده و انوار اسفهبدیه و مثل نوریه و طبیعت سافله را طاقت آن نیست که نور عظمت و جلال را مشاهده کند و نظاره گر حضرت کبریاى متعال شود، و اگر خداى غفار به نور عظمت و هیبت بر آنها تجلى فرماید انّیّت هاى همه در نور عظمت و قهر او (جلّ و علا) از هم پاشیده و ارکان بلند آسمان ها متزلزل گشته، و همه موجودات در پیشگاه عظمتش بى روح مى افتند، و روزى که نور عظمت حق تجلى کند همه موجودات در تابش نور عظمت او مستهلک شود و آن روز، روز رجوع تام، و روز به روز احدیّت و مالکیت مطلقه است که در آن روز مى فرماید: امروز ملک از براى کیست؟ پس به واسطه تابش نور جلال و ظهور سلطنت مطلقه کسى نباشد تا پاسخ گوید، پس خود حضرت ربوبى پاسخ خود را گوید و فرماید: ملک مخصوص خداى واحد قهار است.

و نکته اینکه با وحدانیت و قهاریت توصیف شده نه با رحمانیت و رحیمیت، به خاطر آن است که آن روز، روز حکومت و سلطنت آن دو صفت الهى است. و اما روز رحمت، روزى است که بسط وجود و افاضه وجود شده و لذا خداى متعال در آغاز گشایش باب، و فاتحه کتاب، خود را با رحمن و رحیم توصیف فرموده، ولى روزى که وجود را قبض مى کند و باز مى گیرد، روز عظمت و قهاریت است فلذا به وحدانیت و قهاریت توصیف کرده و مى گوید: لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ. و در پایان دفتر نیز با مالکیت توصیف فرموده و مى گوید: مالک روز جزا.

و ناچار باید روزى بیاید که پروردگار، با عظمتش و مالکیتش تجلى کند و روز دولت و حکومت این دو اسم فرا رسد، که هر اسمى را روز دولتى هست که باید آن دولت ظهور یابد. و ظهور دولت اسم معید و مالک و مانند آنها از دیگر اسماء، در روز رجوع تام و نزع مطلق است.

و این ظهور اختصاصى به عوالم نازله ندارد بلکه در عوالم مجردات از عقول مقدسه و فرشتگان مقرب نیز جارى است. و از این روست که در روایت آمده که جناب عزرائیل پس از آنکه ارواح همه موجودات را قبض مى کند، جان خودش با دست قدرت حق تعالى گرفته مى شود. و در قرآن شریف نیز مى فرماید: روزى که آسمان را همچون طومار در پیچیم. و فرموده: اى نفسى که داراى مقام اطمینان هستى بازگرد به سوى پروردگار خود در حالى که هم تو راضى و خشنودى و هم از تو رضایت و خشنودى حاصل است. و فرموده: همان طور که شما را در آغاز ایجاد کرد بازگشت خواهید نمود. و دیگر آیات شریفه.

آیا عظیم از اسماء ذات است یا از اسماء صفات و یا از اسماء افعال

عظمت از صفات جلال است و ما گفتیم که هر صفت جلال را جمالى است، و اگر این جهت نبود و لطف و رحمت در عظمت و قهر مختفى نبود حضرت موسى از غشوه اى که به او دست داده بود هرگز به هوش نمى آمد، و دل هیچ سالکى را طاقت مشاهده قهر و عظمت نبود، و دیده هیچ عارفى تاب نگاه آن را نداشت، و لیکن رحمت اوست که همه چیز را فرا گرفته است. در دعاى کمیل است: بار الها تو را سوگند مى دهم به عظمتت، آنچنان عظمتى که همه چیز را پر کرده.

و عظیم از اسماء ذات است به آن اعتبار که ذات مقدس الهى داراى علوّ و کبریاست. و معلوم است که عظمت موجودات قابل مقایسه با عظمت و قدرت حق تعالى نیست، بلکه براى عظمت حق تعالى شبیهى یافت نمى شود، و همه عظیم ها در پیشگاه عظمت او متواضع و حقیرند، و عظمت هر عظیم پرتوى از عظمت اوست (پس عظیم به این اعتبار اسم ذات است). و به اعتبار اینکه بر ملکوت اشیا قاهر است و سلطنت دارد و کلیدهاى غیب و شهادت به دست اوست، از اسماء صفات است. پس خداى تعالى عظیم است از حیث ذات، و عظیم است از حیث صفت، و عظیم است از حیث فعل. و از عظمت فعل الهى معلوم مى شود عظمت آن اسمى که مربى چنان فعل عظیمى است، و از عظمت آن اسم به عظمت ذاتى که آن اسم از تجلیات آن ذات است به قدر استطاعت پى توان برد.

در عظمت فعل الهى

در عظمت فعل الهى همین بس که ثابت شده است که عوالم اشباح و اجساد با همه آنچه در آنهاست نسبت به عالم ملکوت مانند یک لحظه از زمان است در مقابل زمان، و عالم ملکوت نسبت به عالم جبروت همین نسبت را دارد، بلکه اصلا میان آن دو نسبتى نیست. و آنچه تاکنون از منظومه هاى شمسى کشف شده بالغ بر چهارده میلیون منظومه است که هر یک از آنها مانند منظومه شمسى ماست یعنى خورشید با همه سیارات و اقمار و مداراهایش، بلکه به مراتب بزرگتر است تا آنجا که منظومه شمسى ما یکى از سیاره هاست که بر گرد یکى از آن منظومه ها مى چرخد، با اینکه ستاره نپتون که دورترین ستاره منظومه شمسى ماست بر حسب اکتشافات جدید 27465 میلیون میل با خورشید فاصله دارد. این مقدار منظومه هایى است که تاکنون کشف شده و شاید آنچه کشف نشده خیلى بیشتر از آن باشد که تاکنون کشف شده است. سید بزرگوار هبة الدین شهرستانى (دام عمره و توفیقه) در کتاب الهیئة و الاسلام در مسأله چهاردهم در اینکه عوالم و نظامهاى متعددى وجود دارد گوید: در نزد حکماى هیأت عصر حاضر ثابت شده که سیارات و اقمار منظومه شمسى ما همگى نورشان را از خورشید مى گیرند، و وسعت منظومه شمسى ما در مدار نپتون یکهزار و پانصد میلیون فرسخ است، و اگر کسى از نپتون به خورشید نگاه کند خورشید را مانند یک ستاره کوچک مى بیند، و مقتضاى این آن است که در مدارى دورتر از مدار نپتون خورشید اصلا پیدا نباشد، و بنابراین محال است که ثوابت دیگر نورشان را از خورشید بگیرند، زیرا آنان از خورشید خیلى دورترند تا نپتون از خورشید؛ مگر نمى بینى که برخى از ستاره هاى دنباله دار دوریشان از خورشید ده برابر بیشتر از دورى نپتون از خورشید مى باشد و با این حال در جاذبه خورشید ما قرار دارند و در تحت جاذبه ستاره دیگر نیستند، زیرا از آن خیلى بیشتر فاصله دارند تا خورشید. و در اثبات مطلب همین کافى است که تلسکوبهایى که ستاره زحل را در فاصله اى که دارد هزار بار بزرگتر نشان مى دهد بسیارى از ثوابت را که به چشم مى خورند از بس دورند نمى تواند بزرگتر نشان دهد، فقط مى تواند اندکى روشن تر نشان دهد.

فاندیک در کتاب ارواء الظماء مى گوید: نزدیکترین ستاره از ثوابت منظومه شمسى ما فاصله اش از خورشید نهصد هزار بار بیشتر از فاصله ما با خورشید است. و در مجله الهلال مصر صفحه 478 از سال 1909 مى نویسد: نزدیکترین ثوابت به زمین ما دلفا[1] است که پس از محاسبات دقیقى که به عمل آمده اختلاف زاویه دید سالانه اش به مقدار یک ثانیه است. و از اینجا معلوم شده که فاصله این ستاره از ما (20/000/000/000/000) میل است. یعنى بیست ترلیون میل.

با اینکه نور در هر ثانیه یکصد و نود هزار میل مسافت طى مى کند نور آن در مدت سه سال به ما مى رسد. (پایان نقل از مجله) تا چه رسد به ستاره اى که نور آن در مدت یکصد سال با یکهزار سال یا بیشتر به ما مى رسد. و در کتاب ارواء الظماء است که ستاره اى که در قدر شانزدهم است و دورى آن از ما کمتر از سیصد و شصت و سه برابر دورى ستاره شعرى از ما نیست، نورش به ما در پنج هزار سال مى رسد.

من مى گویم: این فاصله ستاره اى است که در قدر شانزدهم است تا چه رسد به ستاره اى که در قدر بیست و هشتم باشد![2] غرض ما از نقل سخن سید با اینکه طولانى بود آن بود که توجه دعا کننده به عظمت ملک خدا و کلمات او جلب شود. خداى تعالى مى فرماید:بگو اگر دریا براى نوشتن کلمات پروردگار من به جاى مرکب باشد، پیش از آنکه کلمات پروردگار من به پایان برسد آب آن دریا یا دریاى دیگرى که به کمک آن بگیریم تمام مى شود. پس اگر عالمى که پست ترین و تنگ ترین عوالم است این چنین باشد، در عالم هاى وسیعى که عوالم اجساد نسبت به آنها مانند قطره اى هستند نسبت به دریا، بلکه چنین نسبتى نیز میان آنها نبوده و این عوالم در جنب آن عالم هاى وسیع اصلا قابل ذکر نیستند چه عظمتى وجود خواهد داشت؟!


[1]- شاید دلفا کلمه عربى باشد به معناى نزدیک از ماده دلف و ازدلف است که به معنى نزدیک شدن است. و این به آن مناسبت گفته شده که از همه ثوابت به منظومه ما نزدیک تر است.

[2]- اندازه اى است که در کتاب مزبور براى فاصله ستاره ها معین کرده است. طالبین به درس یازدهم از کتاب الهیئة و الاسلام مراجعه نمایند.

نظر شما