به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری برنا، مصطفی آب روشن کارشناس آسیب های اجتماعی با اشاره به این نکته که خشونت ورزی یکی از ناهنجاری های جوامع شهری است، گفت: رفتارهایی که ریشه در عواطف و احساسات انسان دارند از منظر جامعه شناختی بیکاری، فقر، فاصله ی طبقاتی شدید، تبعیض و احساس محرومیت، فرو پاشی گسترده نظام خانواده و طرد اجتماعی بستر آنومیکی را به وجود می آورد که احتمال وقوع خشونت های کلامی و فیزیکی را افزایش می دهد.
نابهسامانی ساختار جامعه، دلیل افزایش خشونت
آب روشن تصریح کرد: به بیان دیگر بخشی از دلایل افزایش خشونت در جامعه ناشی از نابسامانی های ساختاری در جامعه است. افراد به دلایل گوناگون از جمله تضاد منافع با یکدیگر، در گیری های خشونت آمیز دارند و متاسفانه این الگوی رفتاری و تکانشی بعنوان بخشی از کنش های متعارف و معمولی در مناسبات اجتماعی ما نهادینه شده است.
آب روشن معتقد است خشونت های کلامی در تمام جوامع و فرهنگ ها مشاهده میشود، اما نوع و کیفیت رفتارهای خشونت آمیز و بسترهای شکل گیری آن می تواند متفاوت باشد. خشونت در جوامع سنتی پر رنگ تر بوده و بستر های فرهنگی و اجتماعی در بروز آن نقش زیادی دارد، در واقع این عمل می تواند ناشی از الگوهای پذیرفته شده ی یک گروه و یا خرده فرهنگ باشد که رفتارهای پرخاشگرانه را مجاز و در برخی شرایط برای اعضای گروه الزام آور می کند، لذا در می یابیم که زمینه های عرفی و سنتی، با عادی جلوه دادن رفتارهای پرخاشگرانه، به این الگوهای رفتاری در جامعه دامن زده و مبارزه با آن را با مشکل مواجه کرده است.
این جامعه شناس تصریح کرد: یکی دیگر از عواملی که در بروز خشونت های اجتماعی تاثیر گذار است ناکامی های گسترده اجتماعی است، اگر مانعی در راه رسیدن به هدف ایجاد شود و فرد دچار ناکامی گردد می تواند بستری برای بروز خشونت باشد در واقع خشونت یک نوع پاسخ اعتراض آمیز است که فرد نسبت به فشار های درونی و بیرونی که به وی تحمیل شده است از خود بروز می دهد و هر اندازه که نظام اجتماعی در پاسخ به نیازهایی که از منظر فرد ضروری تلقی می گردد بی تفاوت عمل کند شاهد افزایش نزاع ها و خشونت های کلامی و فیزیکی خواهیم بود.
خشونت ورزی امری پسندیده میان بزه کاران
آب روشن در خصوص خشونت ورزی در گروههای بزهکار اظهار داشت: خشونت ورزی دز این گروه ها نه تنها امری پسندیده تلقی می گردد بلکه برای رسیدن به هدف، از ابزارهای الزام آور بهشمار میآید البته ناگفته نماند که به علت رفتارهای فخر فروشانه طبقات بالا و متوسط جامعه و نمایش رشک برانگیزانه دارایی ها و شایستگی ها ، مشاهده می کنیم که نوعی خصومت و ستیزه نسبت به پایگاه های اجتماعی بالا در اقشار پایین جامعه بوجود می آید و بخشی از ارتکاب جرایم خشن و پرخاشگرانه،پاسخ به وضعیتی است که این احساس حقارت و خود کم بینی را در این گروههای اجتماعی بوجود می آورد.
والدین، الگوی رفتاری خشن کودکان
وی افزود: در برخی از اوقات فرزندان با الگوبرداری و مشاهده مستقیم خشونت های رفتاری والدین، الگوهای خشونت های کلامی را تکرار می کنند؛ یعنی زمانی که یکی از اعضای خانواده بهصورت کلامی و یا غیر کلامی و به قصد آسیب رساندن به دیگری، رفتاری پرخاشگرانه ازخود بروز می دهد، بسترهای یادگیری و بازتولید خشونت از خانواده به جامعه شکل می گیرد. بهعبارتی دیگر، رفتارهای خشونت آمیز که در قالب دشنام بیان می گردد پاسخی به یک انگیزه ناکام و یا نیروی نهفته که باید تخلیه شود نیست، بلکه مانند همه کنش ها و پاسخ های رفتاری,تحت تاثیر یادگیری است. این یادگیری می تواند از طریق مشاهده و تقلید از دیگران صورت گیرد. رفتارهای خشونت آمیز گفتاری در فرایند اجتماعی شدن آموخته می شود و طی فرایند نمونه سازیِ رفتاری، تبدیل به الگوهای رفتاری می گردد.
این آسیب شناس اجتماعی گفت: کودکانی که در بسترهای خشونت آمیز زندگی می کنند از راه یادگیری به این باور میرسند که این شیوه رفتاری عادی و پسندیده است. بهعبارتی دیگر کودکان بیش از انکه از گفتارهای نصحیت گونه والدین تاثیر بپذیرند از کردار و رفتارهای خشونت آمیز آنان الگو پذیری می کنند و می آموزند که خشونت های فیزیکی و کلامی یکی از راه های موثر دستیابی به اهداف شخصی و یا کنترل دیگران است. یکی از عوامل خشونت در مناسبات اجتماعی نبود فرهنگ گفتمان دو سویه و تبادل نظر دموکراتیک است که از منظر فرهنگی و ساختاری جامعه را به سوی خشونت ورزی سوق می دهد. بدیهی است که روابط نابرابر قدرت که عادلانه تلقی نگردد از زمینه های خشونت ورزی در جامعه و خانواده است بطور مثال اهمیت دادن به فرزند پسر در خانواده ،زمینه های خشونت ورزی ساختاری بر علیه زنان را بوجود می آورد.
تبعیض جنسیتی ریشه در تربیت خانواده دارد
آب روشن گفت: در خانواده تفاوت هایی در خصوص جامعه پذیری جنسیتی وجود دارد که باعث می شود دختران و پسران, با هنجارهای اجتماعی متفاوتی, جامعه پذیر شوند و هریک, نقش جنسیتی خاص خود را فرا گیرند؛ نقشی که در آن دختران با فرو دستی, وابسته بودن به دیگری و تحمل خشونت، پاداش دریافت می کند و از سوی دیگر رفتارهای سرکشانه در مورد پسران عادی و قابل اغماض محسوب میشود، لذا فرزندی که احساس حقارت و کمبود محبت می کند دست به رفتارهای خشونت آمیز میزند یعنی حفظ موقعیت از متغیر هایی است که افراد را وادار به رفتارهای پر خطر میکند و ممکن است شخص برای جبران آن از خشونت های کلامی استفاده کند.
نکته مهمی که بهعنوان یک علامت سئوال در نزد افکار عمومی و رسانه های جمعی مطرح میگردد این پرسش است که چرا در برخی از فصل ها مانند تابستان و بهار شاهد افزایش چشمگیر خشونت ها هستیم و از سوی دیگر در فصل زمستان، کمترین نزاع های خیابانی ثبت وگزارش می شود. در واقع هر چقدر تراکم جمعیتی بیشتر باشد بالطبع تراکم اخلاقی بیشتری را شاهد هستیم بهعبارتی افزایش تعاملات اجتماعی در یک منطقه کاری و یا پر جاذبه ی تفریحی و در بازه ی زمانی محدود، احتمال وقوع خشونت های رفتاری را افزایش می دهد.
تراکم اخلاقی، پیامد ناخواسته تراکم جمعیتی در جوامعی است که از فقدان امکانات رفاهی و تفریحی شایسته و متناسب رنج می برند. بخش دیگری از رفتارهای خشونت آمیز در جامعه ی ما ،پیامد بی اعتمادی به واکنش بموقع پلیس و نا امیدی به نظام عدالت کیفری است که ناشی از اطاله ی دادرسی و یا طولانی شدن روند رسیدگی هاست که این تصورات قالبی منفی، فرد را مجبور به برخوردهای شخصی و خود محورانه می کند.
میتوان گفت احساس ناتوانی و محدودیت ایجاد شده قانونی در جهت احقاق حقوق از دست رفته، شهروندان را مجبور میکند که خود وارد عمل شوند که انعکاس این باور عمومی بهعنوان یکی دیگر از عواملی که آستانه ی تحمل افراد را کاهش داده، به افزایش خشونت های رفتاری در جامعه دامن می زند. متاسفانه بهعلت مطالعه کم در جامعه مشاهده می کنیم که دامنه ی لغات افراد جامعه بشدت پایین است و هر چقدر دامنه ی لغات افرد کمتر باشد خشونت های کلامی و رفتاری ابزاری برای حل مسئله و عاملی برای کنترل دیگران خواهد بود، در واقع میان سطح مطالعه ی افراد جامعه و بروز خشونت های رفتاری، یک رابطه ی معناداری وجود دارد که هر چقدر جامعه از سطح آگاهی و مطالعه ی بیشتری برخوردار باشد افراد از دامنه ی لغات بیشتری برخوردار بوده و بالطبع قدرت متقاعد کننده تری را در گفتگوها پیدا می کنند زیرا افراد اهل مطالعه، در بیان عواطف،احساسات و یا نگرانی موفق تر عمل می کنند و بر عکس هر چه بار ذهنی و احساسات انباشته شود و نتواند به شکل مفاهیم درست و در قالب یک ارتباط موثر قرار گیرد افراد برای بدست آوردن مطالبات خود از رفتارهای خشونت آمیز کلامی و فیزیکی استفاده خواهند کرد که بخش بزرگی از مشکلات خانوادگی در جامعه ی امروز ما از فقدان مهارت های ارتباطی موثر ناشی میشود.