به گزارش خبرگزاری برنا از قم، دکتر محمدرضا خسروبیگی فرزند ارشد شهید تقی خسروبیگی است که از پزشکان استان قم بوده و در راستای خدمات رسانی به مردم جای پای پدر خود گذاشته است.
دکتر خسروبیگی از روحیات و مشخصات پدر خود بعد از 36 سال می گوید که پدرش یک ارتشی بود و در راه دفاع از میهن اسلامی در هشت سال جنگ تحمیلی به شهادت رسید.
وی گفت: پدر من از ارتشیان وفادار به انقلاب و نظام بود و معتقد بود که باید در راه دفاع از این نظام حتی جان خود را نیز از دست بدهیم که به این اعتقاد خود نیز رسید و شهید شد.
فرزند ارشد شهید تقی خسروبیگی عنوان داشت: پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با شروع جنگ تحمیلی پدر بنده، همه دارایی خود را جمع آوری کرده بود و در گوشه ای از قم زمینی را خرید تا بتوانیم آن را ساخته و به عنوان سرپناهی برای ما باشد. من علاوه بر خودم دو برادر دیگر نیز داشتم که همه با هم مشغول به بنایی بودیم.
پدرم حضور در جبهه را وظیفه خود می دانست
دکتر خسروبیگی ادامه داد: در آن زمان پدر بنده در بخش فنی مهندسی پادگان ارتش بودند و نیازی نیز به حضور فیزیکی ایشان در جبهه شاید نبود، اما بعد از اینکه سه ماه از جنگ گذشته بود تصمیم گرفتند تا در جبهه حاضر شده و از اسلام و ایران دفاع کنند.
وی گفت: آذر ماه سال 59 بود که ایشان به فکر اعزام افتادند و در اوایل نیز مادر بنده ناراحت بودند و به پدرم گفتند که در این ایام که در حال بنایی هستیم و با سه بچه من چطور بدون تو سر کنم، اما پدرم گفتند که این تکلیف است و باید من بروم.
فرزند ارشد شهید تقی خسروبیگی بیان داشت: در نهایت مادرم رضایت دادند و پدرم همان آذرماه سال 59 اعزام شدند، از همان روزهای اول نبود ایشان برای ما خیلی نگران کننده بود و ما ناراحت بودیم اما چاره ای هم نبود چرا که رفتن به جبهه یک وظیفه بود.
گاهی نیم ساعت به صورت پدرم خیره می شدم
وی ادامه داد: پدرم تا نوروز سال 60 نیامد و زمانی که آمدند همه خوشحال بودیم ولی همان زمان انگار به من الهام شده بود که این آخرین باری است که پدرم را می بینیم، گاهی حتی نیم ساعت به صورت پدرم خیره می شدم و هر لحظه با اینکه در کنارم بود دلتنگ تر می شدم.
دکتر خسروبیگی در خصوص نحوه شهادت این شهید والامقام گفت: پس از اعزام مجدد ایشان به جبهه های غرب، قرار می شود که پدرم در عملیات آزاد سازی قله های بازی دراز شرکت کند و با توجه به اهمیت آزاد سازی این قله ها نیروهای بسیاری نیز برای آزاد سازی می روند.
فرزند ارشد شهید تقی خسروبیگی عنوان داشت: در آن عملیات که اردیبهشت ماه سال 60 اتفاق افتاد، پدر بنده به شهادت رسید و همرزمان ایشان دیده بودند که پدر بنده تیر خورده و به ته دره پرت شد که جنازه ایشان بعد از 36 سال پیدا می شود.
ماجرای دوچرخه و ناراحتی شهید
دکتر خسروبیگی به خاطره ای از گفتگوی خود با پدرش اشاره کرد و گفت: یادم می آید که در این ایام نوروز من و برادرم از ایشان خواستیم که برای ما دوچرخه بخرد اما به دلیل مشکلات مالی و بنایی که داشتیم پدرم موفق نشد این دوچرخه را برای ما بخرد.
وی افزود: سال ها پیش یکی از همرزمان ایشان به بنده گفت که در شب شهادت پدرت، ایشان می گفت که پسرم از من یک دوچرخه خواست اما به دلیل مشکلات مالی نتوانستم برایش بخرم که از این بابت خجالت کشیدم.
شب عملیات شهید خسروبیگی لباس بسیجی پوشید
فرزند ارشد شهید تقی خسروبیگی ادامه داد: این همرزم شهید در خصوص روحیات پدرم می گوید که شب عملیات شهید خسروبیگی به من گفت که اگر می شود برای من لباس بسیجی بیاورید و نمی خوام با لباس های ارتشی و درجه هایی که دارم به عملیات بروم چرا که هیچ فرقی میان ما و آن بسیجیان نیست.
وی به فعالیت شهید حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر بیگدلی عنوان داشت: پس از آنکه پدرمان شهید شد پدر بزرگم (شهید حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر بیگدلی) به ما سر می زد و مراقب ما بود، اما ایشان هم در سال 63 در جزیره مجنون به فیض شهادت رسیدند.
دکتر خسروبیگی گفت: از اینکه خانواده شهید هستیم با افتخار این موضوع را بیان می کنیم و از اینکه امروز بعد از گذشت 36 سال پدرم را مجدد می بینیم به خودم می بالم.
فرزند ارشد شهید تقی خسروبیگی ضمن قدردانی از تلاش های مادر خود گفت: مادرم در طول این مدت ها تلاش های بسیاری برای ما انجام دادند و به قولی هم جای خالی پدر را برای ما پر کردند و هم نقش مادری را ایفا می کردند به گونه ای که هم بنده و هم یکی از برادرانم توانستیم پزشک شویم و یکی دیگر از برادرانم نیز مهندس شد که از این بابت نیز از ایشان قدردانی می کنم.