به گزارش خبرگزاری برنا از یاسوج؛قصه تلخ ترازوی شکسته رحمان کودک کار یاسوجی که به جای حمایت، سیلی خورد نه شنیدنی و نه خواندنی است، بلکه تلنگری به مسئولانی است که چشمانشان را بر روی مشکلات این قشر آسیبپذیر بستهاند.
زانوهایش را بغل گرفته با نگاه غمآلودی به زمین خیره شده و اشک بیاختیار از چشمان معصومش سرازیر میشود. نزدیکش میشوم، سرش را از روی زانوانش برمیدارد نگاهی به من اندازد و انگار که غصهاش تازه شده دوباره سر بر زانو میگذارد و زار زار گریه میکند.
رحمان کودک ۱۰ سالهای که پیادهروهای خیابان شهید هرمزپور یاسوج محل کار و کاسبی روزانهاش است و صدا و نگاه ملتمسانه او و دهها کودک کار دیگری که در آن مسیر هر روز عابران را به سوی خود میخوانند برای مردم شهر یاسوج ناآشنا نیست.
کنار رحمان مینشینم و از او میخواهم علت گریهاش را بگوید که ناگهان ترازوی شکستهای در مجاورت دیوار توجهم را به خود جلب میکند. رحمان نگاهم میکند و میگوید: ” ترازویم را شکست.” بغض پر از خشمش با شدت بیشتری میشکند و صدای هق هقاش فضا را پر میکند.
مأمور شهرداری به صورتم سیلی زد
وقتی کمی آرام میشود میگوید: فردی که خودش را مأمور شهرداری معرفی کرد ترازویم را شکست و به صورتم سیلی زد.
رحمان که حالا تنها منبع درآمدش را از دست داده و یا بهتر بگویم همه دار و ندارش را از بین بردهاند میافزاید: این مأمور پس از شکستن ترازو، من را تهدید کرد که دیگر حق نداری در شهر وزنهکشی کنی.
کودک کار یاسوجی که حالا دیگر ترازوی کوچکش را هم ندارد مرتب تکرار میکند “پول از کجا بیارم یه ترازوی دیگه بخرم.”
بزرگترین غصه رحمان از نابرابری و بیکسی است از اینکه دستش به هیچ جا بند نیست، و وقتی همه دار و ندار و تنها راه کسب درآمدش را از او میگیرند هیچ راهی برای دفاع از حق و حقوق پایمال شدهاش نمیبیند.
هق هقهای بیامان رحمان ادامه مییابد و من که برای آرام کردن رحمان کاری از دستم برنمیآید از او دور میشوم و به کودکان کاری فکر میکنم که هر روز با مشکلاتی مانند مشکل رحمان مواجه میشوند، بیآنکه کسی از این مشکلات آگاه شود.
آری، رحمان یکی از صدها کودک کار یاسوجی است که روزانه با مشکلات دست و پنجه نرم میکند، به هر جای یاسوج که نگاه کنی از فلکه ساعت گرفته تا میدان هفت تیر و میدان استانداری تا پارک معلم و ساحلی و پارک مهرورزی کودکانی مردانه کار میکنند قاصدکان بیپناهی که نانآوران خانه هستند و روزانه آسیبهای بسیاری آنها را تهدید میکند.
به گفته مدیرکل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری کهگیلویه و بویراحمد بیش از ۲۷۱ کودک کار در این استان شناسایی شده که روزانه بر تعدادشان افزوده میشود.
حجتالاسلام سید علیفتح میرمحمدی بیشترین آمار کودکان کار را مربوط به شهر یاسوج میداند و میافزاید: آسیبهای زیادی در کمین این کودکان است.
وی به روند رو به رشد مهاجرت به شهر یاسوج اشاره و بیان میکند: در ۵ سال گذشته حدود ۴۰ هزار نفر به شهر یاسوج مهاجرت کردهاند.
مدیرکل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری کهگیلویه و بویراحمد با بیان اینکه کودکان کار در معرض آسیبها و سوءاستفادههای بسیاری هستند، سرقت و حمل مواد مخدر را از مهمترین این آسیبها عنوان میکند.
اما پیش از این یکی از اعضای شورای اسلامی شهر یاسوج نیز به برخوردهای نامناسب برخی از کارکنان شهرداری با شهروندان اشاره کرده و گفته بود متأسفانه برخی از کارکنان شهرداری یاسوج با مردم برخورد مناسبی ندارند.
زهرا زمانی خواستار رفتار مناسبتر کارکنان شهرداری یاسوج با مردم شده و گفته بود برخی از رفتارها زیبنده کارکنان یک نهاد مردمی نیست.
حکایت پرغصه کودکان کار استان کهگیلویه و بویراحمد به اینجا ختم نمیشود و کودکان زیادی مانند رحمان روزانه با مشکلات و بیمهریها دست و پنجه نرم میکنند و موارد زیادی مانند قصه رحمان در سطح این شهر رخ میدهد که از نگاه رسانهها دور میماند.
اما رسانهای شدن قصه رحمان میتواند تلنگری برای مسئولان کهگیلویه و بویراحمد باشد تا چشمان خود را بیشتر باز کرده و برای رفع مشکلات کودکان کار این استان چارهاندیشی کنند