گروه ورزش خبرگزاری برنا- حالا به صدقه سر این قهرمانی نمیخواهی دست از این حاشیه و حاشیهسازی برداری تو؟ مشکلی نبوده که! یکسری کارت داشتند، بله بله همان آیدی کارت که تو میگویی. خب دلشان خواسته به برخی بدهند و دل برخی دیگر را بسوزانند. به کسی ربطی ندارد!
ببینم مگر پارسال که کت وشلوار دامادی تن رعنایت کردی، به همه دنیا کارت عروسی دادی؟ ندادی که! خب بندههای خدا هم دلشان خواسته چند نفر را به بسکتبال جوانان آسیا دعوت کنند، بعضی را هم دعوت نکنند! به همین سادگی!
نه آقا قیاس معالفارق یعنی چه؟ رویداد ملی است که باشد. هرکسی اختیار ملک، ببخشید فدراسیون خودش را دارد. مگر آیدی کارت الکی است که بدهند دست هرکسی! اصلاً به نظر من به بقیه خبرنگاران هم نباید میدادند. اصلاً خبرنگار باید بیاید تالار بسکتبال چکار کند؟ اتفاقاً اگر در رقابتهای آسیاچلنج هیچکدام از خبرنگاران را راه ندهند، مشکلات بسکتبال ما یکی پس از دیگری حل میشوند، جان خودم. اصلاً تجربه نشان داده در سکوت خبری بهتر و راحتتر میشود کار کرد!!
بله که این حرف من منطق دارد. خوبش را هم دارد! اگر تیمهای خارجی بیایند ببیند جایگاه خبرنگاران خالی است، دو جور فکر میکنند که در هر دو حال به سود ماست. بله، صبرکن عرض میکنم. اول اینکه ما خبرنگاران را راه نمیدهیم و اصلاً اجازه انتشار خبری را هم درباره آن مسابقات نمیدهیم. آن وقت سالن هم مثل جایگاه خبرنگاران خلوت میشود. در این صورت تیمهای خارجی فکر میکنند، بسکتبال در ایران جایگاهی ندارد و شروع میکنند به دست کمگرفتن بازیکنان ایران و بچهها هم با ناگهان بدون حضور تماشاگر و خبرنگار شیر میشوند و دخل حریفان را میآورند. پس به این نتیجه میرسیم که حضور خبرنگاران نه تنها ضروری نیست، بلکه به بسکتبال هم لطمه میزند!
بله همین حالا میخواستم دومین طرز فکر حریفان ایران را درا ین وضعیت بگویم. وقتی سالن خالی میشود، ممکن است این شبهه برای حریفان ما پیش بیاید که ما آنقدر بسکتبال را جدی گرفتنهایم که رقابتهای آسیا چلنج برایمان محلی از اعراب ندارد. خب این طرز فکر هم به سود ماست، چون به این ترتیب لرزه بر اندام حریفان ما میافتد و آنها از ترس سکوهای خالی، شروع به پرتابهای ایربال میکنند و در نهایت پیروزی به ما میرسد.
حالا بلند شو جای این حرفا، سماور را خاموش کن و یک چای دیشلمه برایمان بریز تا تجدید قوا بکنیم. الکی نیست که، این حرفها را از یک نابغه میشنوی پسر جان. البته نبوغ ما هم مربوط به دوران جوانی بود و حالا اینقدر با شما خبرنگاران سر و کله زدیم که از نُهبوغ، هشت بوغمان افتاده و با یک بوغ اظهار فضل میکنیم!