همراه با المپیک ریو؛

مردانی: تکواندو به من یاد داد، حق تسلیم شدن ندارم

|
۱۳۹۵/۰۵/۲۵
|
۲۱:۴۳:۱۴
| کد خبر: ۴۴۶۲۹۶
مردانی: تکواندو به من یاد داد، حق تسلیم شدن ندارم
کاپیتان المپیکی تیم ملی تکواندوی ایران گفت: تکواندو من را در زندگی سرسخت کرد، به من یاد داد که حق ندارم تسلیم شوم و مهم تر از همه یاد گرفتم در همه شرایط امیدوار باشم

به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری برنا، سجاد مردانی اگرچه بواسطه آسیب‌دیدگی، دیر هنگام بلیت سفر خود به ریو جور شد، اما حالا او به گفته کارشناسان به عنوان تکنیکی‌ترین و خوف‌انگیزترین، سنگین‌وزن تکواندوی جهان، یکی از بخت‌های مسلم خوش‌رنگ‌ترین مدال در المپیک 2016 است. اعتقاد بر این است سجاد اگر با صد در صد آمادگی‌ خود به زمین مسابقه برود، کسی توانایی شکست او را ندارد. این تکواندوکار بلندقامت که المپیک 2016 ریو را ماحصل تلاش 20 ساله‌ در تکواندو می‌بیند، برای رسیدن به بزرگترین آرزوی ورزشی‌ خود فاصله چندانی ندارد.
 
گفتگوی تکواندوکار المپیکی ایران در زیر می آید:
 
*** میدان المپیک، مثل هیچ مسابقه‌ای نیست و همین هم باعث اهمیت آن شده است. نمی‌دانم چرا، اما زمانی که سهمیه المپیک ریو در مکزیک برایم قطعی شد و آسیب‌ها و اتفاقاتی مثل بازیهای آسیایی اینچئون و مسابقات جهانی 2015 از نظرم رد شد، دیگر به بعد فکر نکردم. من فقط تمرکز کرده‌ام برای روز مبارزه‌ام و اینکه المپیک ریو برای من است، نه المپیکی‌های دیگر. برای همین هم تمام تمرکزم را برای این رقابت‌ها گذاشته‌ام اما همانطور که گفتم به نتیجه‌ آن فکر نمی‌کنم.
 
*** در مسیر کسب سهمیه المپیک برای من مسلم شد، آنچه که باید، اتفاق می‌افتد و ما فقط موظف به تلاش، تمرین و پشتکار هستیم. همین مساله باعث شده است تا استرس کمتری داشته باشم. من برای هدفم تلاش خواهم کرد، حالا در انتها چه پیش بیاید، به آن فکر نمی‌کنم. این روزها از درون آرام هستم. قبل‌تر که به لحظه مبارزه و نتیجه‌ بعدش فکر می‌کردم، در هر مسابقه‌ای که حضور داشتم، استرس، عملکردم را تحث تاثیر قرار می‌داد اما امروز دیگر این تفکر را برای بازیهای المپیک ندارم.
 
*** باید بگویم گذرکردن از ناامیدی است که تو را به هدفت می‌رساند، برای رسیدن به یک هدف خیلی از روزها ناامید خواهی شد، حالا هرچه هدف بزرگتر، موانع و مشکلات هم بیشتر. آنهایی توانستند در پایان به اهداف خودشان برسند که در ناامیدی مطلق، صبوری و ایمانشان را از دست ندادند و امیدوار شدند. همان لحظاتی که فکر می‌کنی، دیگر هیچ‌چیز باقی نمانده است، دقیقا همان لحظه است که اگر ادامه دهی به آن نقطه روشن زندگی‌ می‌رسی.
 
***  برای سجاد مردانی نقطه‌های ناامیدی زیادی در زندگی‌اش اتفاق افتاد. اما باید بگویم در ورزش، شکست با ناامیدی کاملا متفاوت است. شکست در مسیر رسیدن به هدف برای هر ورزشکاری اتفاق خواهد افتاد و درس‌های خودش را هم دارد اما ناامیدی زمانی رخ می‌دهد که احساس می‌کنی دیگر نمی‌توانی ادامه بدهی. یکی از نقطه‌های ناامیدی برای من، مسابقات قهرمانی جهان 2015 بود آنهم بواسطه آسیبی که برایم اتفاق افتاد و حس کردم که این اتفاق من را به طور کل از مسیر و هدفم که در آن روزها کسب سهمیه المپیک ریو 2016 بود، دور کرد. یا حدود 7 سال قبل وقتی در سن کم به عنوان یک پدیده معرفی شدم و با یک آسیب و پارگی رباط صلیبی‌ام 2 سال خانه‌نشین شدم، آنهم در روزهایی که می‌توانستم خودم را به تکواندوی ایران اثبات کنم. در ورزش شکست تو را از پا نمی‌اندازد، درست است که درد دارد و نتوانستی مزد تلاش‌هایت را بگیری اما این موضوع تو را از پا در نمی‌آورد. اما در زمان ناامیدی تو از نظر روح و روان و حتی جسمی به بن‌بست می‌رسی و این لحظه‌ای است که باید انتخاب کنی. می‌خواهی ادامه بدهی یا نه؟ می‌خواهی بلند شوی و برای هدفت بجنگی یا نه؟ و لحظه‌ای که از «ناامیدی» به «امیدواری» می‌رسی، بزرگترین لحظه‌ی زندگی تو خواهد بود و باید هرلحظه منتظر رسیدن به آنچه می‌خواستی باشی. چراکه بهترین لحظات زندگی در انتظار تو است.
 
*** فکر می‌کردم سهمیه المپیک را به راحتی به دست می‌آورم. من تلاش و تمرین می‌کردم و مطمئن بودم سهمیه المپیک به راحتی در دست من است. در ذهنم شرایط سخت تعریف نشده بود. تا قبل از مسابقات جهانی 2015 من دغدغه‌ای نداشتم و دقیقا اردیبهشت ماه 95 روزهایی برای من آغاز شد که هرلحظه‌اش پر از تلاش، دلهره و استرس گذشت. باید تلاش می‌کردم تا بتوانم تازه به شرایط تمرین برگردم! سهمیه المپیک برای من سخت به دست آمد اما این سختی برای من شیرین است. شاید اگر به راحتی سهمیه المپیک را بدست می‌آوردم، مثل امروز شکرگزار خداوند نبودم و آرامشی که این روزها دارم، نداشتم!
 
*** بعد از مسابقات جهانی 2015، سهمیه المپیک برای من تمام شد! آنقدر آسیب من جدی بود که مطمئن بودم، وقتی ندارم. اما بعد از اینکه به ایران بازگشتیم و راحت‌تر می‌توانستم فکر کنم، به این نتیجه رسیدم که باید تلاش کنم. همه چیز 50-50 بود اما من تلاش کردم و هدف من شد شرکت در گرندپری ترکیه و برای حضور در این رقابت ها، فقط سه ماه وقت داشتم. من هر روز 2نوبت فیزیوتراپی انجام می‌دادم و این فیزیوتراپی مختص به دستگاه نبود و باید تمرینات فشرده هم انجام می‌دادم. روزهایی بود که تا 5 ساعت برای کار با وزنه و ورزش‌های تعادلی وقت می‌گذاشتم. بدون وقفه و بدون حتی یک روز تعطیلی تلاش کردم. یک وقت‌هایی بود که اطرافیان، حتی پزشک به من می‌گفتند، نمی‌شود، نمی‌رسی! اما من به افکار منفی اجازه ورود به ذهنم را نمی‌دادم، بحث 20 سال زندگی و تلاش من در میان بود و خدا را شکر که شد و توانستم.
 
*** در تکواندو لحظاتی هست که واقعا به تو سخت می‌گذرد، مثل آسیب‌دیدگی و یا حق‌خوری. من بزرگترین رویدادهای ورزشی زندگی‌ام را هم به خاطر همین دو مورد از دست دادم! در بازیهای آسیایی اینچئون 2014 و در مسابقات قهرمانی جهان 2015 به خاطر همین حق‌خوری و آسیب‌دیدگی نتوانستم برنده باشم! اما به نظر من این هم جزو ورزش است، لحظه‌ای تو را ناراحت می‌کند و بعد از یاد می‌رود.
 
*** مسابقات فینال گرندپری 2015 مکزیک برای من بسیار مهم بود و واقعا درس‌های بزرگی برای من داشت. به غیر از اینکه در شرایطی سخت توانستم با مدال طلا سهمیه المپیک ریو را در این رقابتها برای خودم قطعی کنم. یاد گرفتم که وقتی با تمام وجود بخواهی کاری را انجام بدهی، قطعا می‌شود و خدا در این راه به تو کمک می‌کند.
 
***  اولین المپیکی که تک تک مسابقات تکواندو را پیگیری کردم، المپیک 2004 آتن بود. در آن سال من 16 ساله بودم و ایران در گروه مردان دو نماینده داشت. در المپیک آتن به خوبی درک کردم که حضور در این رویداد بزرگ تا چه اندازه مهم است و دقیقا از همان روز، شرکت در المپیک هدف اصلی زندگی ورزشی‌ام شد. زمانیکه هادی ساعی در فینال چین تایپه را برد، طلا گرفت و برروی زمین نشست و فریاد زد. دقیقا همان لحظه به پروسه‌ای که در آن روز گذراند، فکر می‌کردم. اینکه او برای کسب مدال طلا چقدر روز کاملی را پشت سر گذاشت. در لحظه لحظه مبارزاتش هوشیار بود. چقدر خوب و صددرصد مبارزه کرد و ثمره‌اش شد، مدال طلای المپیک! هادی ساعی در آن روز خواست که برنده شود، خواست که با مدال طلا به ایران بازگردد.
 
*** المپیک برای تمام ورزشکاران مهم است و همه برای روز مبارزاتشان زحمت می‌کشند و تلاش می‌کنند. روی کاغذ همه شانس کسب مدال دارند. امیدوارم همه‌چیز خوب پیش برود و همان که در فکرمان است رقم بخورد. هر 4 نفر زحمت کشیده‌ایم و وظایفمان را در حین تمرینات انجام داده‌ایم. از خدا می‌خواهم در روز مسابقه‌ هم بتوانیم صد در صد خودمان باشیم، دیگر بقیه‌اش عوامل مختلفی است که من در این سال‌ها تجربه کرده‌ام و خوب می‌دانم که می‌تواند برروی نتیجه اثرگذار باشد اما وظیفه ما این است که با تمام توان تلاش‌ کنیم. امیدوارم که هر چهارنفر بتوانیم به آنچه که می‌خواهیم، برسیم.
 
*** مدال المپیک بدون شک برای هر ورزشکاری در جای‌جای جهان مهم است. این مدال در زندگی افراد تاثیر بسیاری خواهد گذاشت، همه چیز برای تو تغییر می‌کند و من می‌خواهم از تغییراتی که در راه است، بهترین استفاده را کنم.
 
*** از لحاظ جسمی روزانه 4-5 ساعت را صرف تکواندو می‌کنم، اما از لحاظ ذهنی، تماما معطوف به تکواندو و هدفی است که برای خودم تعیین کرده‌ام. تکواندو برای من وسیله‌ای تا به هدف اصلی‌ام برسم و برای همین هم تمام تمرکزم گرفتن مدال در المپیک ریو است.
 
*** این روزها تفریحات به حداقل خودش رسیده است، نمی‌گویم نیست اما واقعا برنامه روزانه‌ام فشرده است. ما روزانه، در دو نوبت صبح و عصر تمرین می‌کنیم و در این بین و زمانیکه وقت خالی دارم، مشغول به مداوای آسیب‌دید‌گی هایم، برنامه استخر، ماساژ و آنالیز مبارزات رقبا هستم. خیلی کمتر به کارهایی که غیرمربوط به تکواندو است، می‌رسم.
 
*** امروز خوشحالم که در 28 سالگی رویدادی همانند المپیک را تجربه می‌کنم، من از خیلی سال‌ها پیش هدفم رسیدن به المپیک بود و برایش تلاش می‌کردم و در این راه، بالا پایین‌های زیادی داشتم. اما خدا را شکر می‌کنم که بعدِ گذر از تمام این ناامیدی‌ها و گذر از تمام بحران‌های ورزشی‌ای که ممکن است برای هر ورزشکاری رخ بدهد، در این سن به المپیک می‌روم. به هرحال تمام آنچه که می توانست برای یک ورزشکار رخ بدهد را تجربه کرده‌ام، مثل آسیب‌دیدگی، عدم نتیجه بواسطه تمام عوامل محیطی آن هم در مسابقاتی که سالها برایش تلاش کرده‌ بودم و در یک لحظه از بین رفت. اما تمام این‌ها در مسیر بود و برای من درس‌های بزرگی در پی داشت تا امروز با کوله‌بازی از تجربه به المپیک بروم.
 
*** تمام هم و غم من تکواندو نیست و آینده زندگی‌ام را در آن نمی‌بینم چراکه خداوند به من استعدادهایی داده است که در مسیرهای دیگر هم می‌توانم به موفقیت برسم. اما الان تمام تمرکزم برای بازیهای المپیک 2016 است. به میزان این همه سالی که در تکواندو بوده‌ام، هنوز نتوانستم به نتیجه و نیت‌هایی که می‌خواسته‌ام، برسم. من نتیجه سال‌ها تلاشم را در المپیک ریو می‌بینم نه مسابقه‌ای دیگر!
 
*** به بعد از روز 30 مردادماه 95 فکر کرده‌ام، زمانیکه مسابقه‌ام تمام شده است، اولین کاری که می‌کنم صحبت با خانواده‌ام است و بعد دوست دارم تنها باشم و فکر کنم به مسیری که گذشته و به امروز ختم شده است. خلوتی داشته باشم با خودم، خدایم و فکر کنم به 28 سال زندگی‌ای که سپری کرده‌ام.
 
*** تکواندو من را در زندگی سرسخت کرد، به من یاد داد که حق ندارم تسلیم شوم و مهمتر از همه یاد گرفتم در همه شرایط امیدوار باشم و ما به عنوان یک انسان فقط وظیفه داریم تا تلاش و تمرین کنیم و هیچ‌چیز دست ما نیست! باعث شد تا تلاش‌کردن را دوست داشته باشم و حتی این راهی که برای کسب سهمیه المپیک طی کردم و برایم پراز سختی بود را هم دوست داشتنی کرد.
 
*** حدود 20 سالی هست که در رشته تکواندو فعالیت می‌کنم، شیرین‌ترین لحظات زندگی من در شیاپ‌چانگ رقم خورد اما من تکواندو را دوست دارم بواسطه اینکه انتخابم بوده است. من در مسیرهای دیگر هم می‌توانستم موفق باشم، بسیار درس‌خوان بودم، موسیقی را دنبال می‌کردم و ... اما لحظه‌ای بود که به لطف خدا و بعد اطرافیانم، تکواندو به زندگی من جهت داد. شاید قبل‌تر تکواندو را تفریحی دنبال می‌کردم و فعالیت‌های دیگر هم انجام می‌دادم اما از یک‌جایی به بعد، دقیقا آن زمانیکه برایش جنگیدم و به مرحله‌ای رسیدم که برای خودم هدف‌گذاری کردم! تکواندو را از بین علایق و استعداد‌هایی که داشتم، «انتخاب» کردم و تبدیل به اولویت زندگی‌ام شد. یادم است، اولین هدف من مسابقات قهرمانی کشور بود تا بتوانم از آنجا به تیم‌ملی نوجوانان راه پیدا کنم و خب بعدتر که در این مسیر بیشتر جلو رفتم، المپیک هدف بزرگ من شد و حالا خوشحالم که در این رویداد به عنوان نماینده کشورم و با پرچم ایران مبارزه خواهم کرد.
 
*** هیچ زمانی به اینکه بعد از دنیای قهرمانی در ورزش خواهم ماند یا نه، فکر نکرده‌ام اما مساله‌ای که واقعا سنگینی آن را برروی دوشم احساس می‌کنم، بازتابی است که از من در جامعه خواهد ماند. این برای من بسیار مهم است که رفتار و نوع برخورد من چه تاثیری بر روی جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنم، می‌گذارد و برای همین هم باید در تمام لحظات مراقب رفتارم باشم.
 
*** انسان همیشه با خواسته‌هایش عجین است و برای برآورده شدن این خواسته‌ها طلب می‌کند و متوسل می‌شود. حالا برای ما هم همین است. در لحظه‌ای از ورزش آنقدر تنها خواهی بود که تنها خدا است که می‌تواند به تو انرژی بدهد و نیروی بزرگ اوست که با حضور در کنارت، باعث می‌شود محکم شوی و تلاشت را بیشتر کنی و برای هدفت بجنگی.

نظر شما