به گزارش
گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، زوج جوان مقابل قاضی شعبه 268 دادگاه خانواده تهران نشسته بودند که قاضی پس از مطالعه پرونده با تعجب از مرد جوان پرسید: علت درخواست طلاق آن هم 3 روز پس از ازدواجتان چیست؟
کامیار در حالی که سر به زیر انداخته بود به آرامی گفت: یک سال قبل ترم آخر دانشگاه بودم و برای تأمین مخارج در مغازه یکی از آشنایان کار میکردم. یک روز به طور اتفاقی با همسرم آشنا شدم که برای خرید به مغازه آمده بود. در همان دیدار احساس عجیبی وجودم را فرا گرفت. بعد هم شماره تلفن همراه یاسمن را گرفته و چند روز بعد با او قرار ملاقات گذاشتم. دیدارها و تماسهای تلفنی ما ادامه داشت تا این که با طرح موضوع ازدواج، خانوادههایمان را نیز در جریان قرار دادیم.
خوشبختانه خیلی زود با توافق خانواده «یاسمن» مراسم رسمی خواستگاری برگزار شد. اما در ادامه مادرش که زن پرتوقعی بود به طرح خواستههای عجیبش پرداخت. من هم برای رسیدن به دختر موردعلاقهام با مهریه یک هزار سکه طلا، برگزاری جشن عروسی در تالاری باشکوه و خرید بخشی از جهیزیه موافقت کردم. این درحالی بود که خانوادهام بشدت با آن مخالف بودند.
سرانجام با سختی فراوان و کمک خانواده و دوستان و بدهی سنگین عروسی چهل میلیون تومانی برگزار شد. اما افسوس که خیلی زود متوجه شدم همه این تلاشها بیفایده بوده و همسرم همچنان تحت نفوذ حرفهای مادر و خانوادهاش زندگیمان را جهنم کرده است. در ادامه زن جوان که سکوتش را شکسته بود به قاضی گفت: حرفهای همسرم را قبول دارم و شرمنده او هستم. اما افسوس که نه من، بلکه هیچکدام از اعضای خانوادهام اجازه نداریم روی حرف مادرمان حرف بزنیم.
حالا هم سه روز پس از شروع زندگی مشترک به این نتیجه رسیدهام که ادامه زندگی ما هیچ فایدهای ندارد. چرا که همسرم بشدت از مادرم دلگیر است و دائم میگوید این زندگی به نتیجه ای نمیرسد. حالا هم تصمیم دارم مهریهام را ببخشم و بخشی از هدایای عروسی را نیز به او بپردازم تا کمی از بدهی سنگین را تسویه کند.
ضمن این که میخواهم به او ثابت کنم عاشقانه دوستش دارم. قاضی عموزادی پس از شنیدن اظهارات زوج جوان و ارائه راهکارهای کارشناسی عروس و داماد را از طلاق منصرف کرد و زوج جوان با لبخند از محکمه بیرون رفتند.
منبع:جام جم آنلاین