نقش جنسیت در زیرساخت‌های شهری؛

زندگی روی پدال گاز

|
۱۳۹۵/۰۷/۲۴
|
۱۴:۴۶:۳۴
| کد خبر: ۴۶۹۲۲۷
زندگی روی پدال گاز
سرعت زندگی را روی پدال گاز ماشین زردرنگش تنظیم کرده تا خرج و مخارج یک زندگی را تأمین کند.
به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا،  یک زندگی با طعم دود و داد که باید از پس یک خانواده چندنفره بربیاید. فرمان ماشین را هماهنگ با چشم‌هایش چپ و راست می‌کند تا چشمش به مسافران هم‌مسیری بخورد که گوشه‌و‌کنار خیابان ایستاده‌اند. این‌روزها خیابان‌ها پیست مسابقه «شکار مسافر» شده است؛ فرقی هم نمی‌کند تاکسی باشد یا خودروی شخصی، هرکدام زودتر پدال ترمز را فشار دهد و جلوی پای مسافر بایستد، برنده است؛ این‌جاست که درآمد میان تاکسی‌دارها و صاحبان خودروی شخصی تقسیم می‌شود. تاکسی‌دارها سرما و گرما نمی‌شناسند و به دلیل مشخص بودن مسیرشان سرتاسر‌ سال در یک منطقه، چهره‌ای آشنا برای مسافران ثابت همان خط می‌شوند. علاوه بر این‌که رانندگی سن مشخصی ندارد و طبق آمارها از ١٨ سالگی تا ٨١سالگی متغیر است، راننده‌بودن جنسیت هم نمی‌شناسد؛ پدال زندگی زیرپای زنانی از سرزمین‌مان افتاده که به تنهایی باید یک زندگی را به دوش ‌کشند؛ گازکشان می‌تازند و خرج‌ومخارج بالای یک زندگی را تأمین می‌کنند. رانندگی پیر و جوان که هیچ، زن و مرد هم نمی‌شناسد، کسی کاری ندارد که گردن‌درد، کمردرد و پادرد گرفته‌ای یا چشمانت ضعیف شده است، چون در این شغل بازنشسته هم نمی‌شوی؛ اگر در خیابان به تو راه ندادند یا یکی سرش را از پنجره ماشینش بیرون آورد و گفت: «حاج خانوم گاز ماشینو با اجاق‌گاز خونت اشتباه گرفتی؛ این چه وضع رانندگیه؟!» نباید ناراحت شوی، چون هنوز در جامعه ما به زن و مرد با تبعیض نگاه می‌شود. بیشتر از یک دهه است که قول بیمه رانندگان بالای ٥٠‌سال داده شده، اما وعده سرخرمنی بیش نبوده است. چند روز پیش در مسیر همیشگی‌ام منتظر تاکسی بودم که صدای بوق پراید تیره‌رنگی را شنیدم، دست تکان دادم و ایستاد. خم شدم تا بگویم «سرسبز؟» پشت رول خانمی شیک با عینک آفتابی را دیدم، چیزی نگفتم و نشستم. هم‌مسیر شدیم، کمی با خود کلنجار رفتم تا ببینم چطور می‌توانم با او هم‌صحبت شوم... با کمی هیجان از او پرسیدم این خط مسیر همیشگی شماست؟ منتظر بودم تا پاسخ دهد و بروم سراغ سوال بعدی اما به سوال بعدی من نرسید، از تصادف چند دقیقه پیش که برایش رخ داده بود، شروع کرد تا رسید به این‌که ٨‌سال است رانندگی می‌کند و این نخستین تصادف در طول دوران رانندگی‌اش است. «سوسن صبوری» بانوی آ‌ذری‌زبان ٤٩ساله‌ای که مجبور است با چند ساعت رانندگی در طول روز خرج‌ومخارج یک زندگی سه نفره را تأمین کند؛ او مصداق یک فرد از جامعه با یک شغل رایج در کشورمان است که نیاز به مدافعه‌گری دارد تا بتواند با ارتقای توانمندی‌هایش زندگی بهتری را تجربه کند. کمی بیشتر با او آشنا شویم.

می‌تونیم کمی با هم گپ بزنیم و بیشتر باهاتون آشنا بشیم؟

البته؛ اسمم «سوسن صبوری» هست و ٤٧ سالمه، اهل تبریزم. چهار فرزند دارم که از سه پسرم، دوتاشون شغل پدرشون‌رو انتخاب کردند و راننده تاکسی شدند. منم دو سالی است که از روی ناچاری به جمعشون ملحق شدم.

الان همسرتون هم رانندگی می‌کنند؟

نه متاسفانه (آقامون) همسرم هم راننده تاکسی بود ولی الان بیمار شده و کسالت داره، مدتی است که دیگه نمی‌تونه کار کنه. به همین دلیل خودم روزی چند ساعت با ماشین می‌روم و چند دوری می‌زنم، می‌گذرونیم دیگه....

یعنی دلیل کسالت همسرتون رانندگی است؟ چند ‌سال راننده بودند؟

بله، ٦‌سال تقریبا رانندگی کرد، قبل از اون هم نقاش ساختمان بود اما چون دیگه نمی‌تونست نقاشی کنه رفت راننده تاکسی شد، الانم با ٥٧‌سال مریض شده و گوشه خونه مونده. بیمه هم نداره و خرج و مخارج درمانش هم بالاست، من مجبورم خرج خونه‌رو با چند دور رانندگی در روز دربیارم.

یعنی زمانی که همسرتون راننده تاکسی بود، بیمه نشده بودند؟ الان هم که ازکارافتاده شدند هیچ حمایتی نمی‌شود؟

نه اصلا، شاید چون تو خط ثابتی راننده نبود. خودمون یه بیمه کوچولو داریم، بیمه‌ای هم که از زمان نقاش بودنش شده بود هنوز به بازنشستگی نرسیده و ماه به ماه باید پول به حساب بریزیم. این بیمه‌ای هم که داریم فقط جوابگوی داروهای کوچیک هست و داروهای مهم‌تر و گرون‌ترو مجبوریم آزاد بگیریم.

بیماری همسرتون چی هست؟

کمردرد، پادرد، مشکلات عصبی، مسافرکشی سخته و عوارض زیادی داره.

گفتید دو فرزندتون هم راننده تاکسی هستن...

بله؛ یکی از پسرام یک سالی هست که با تاکسی کار می‌کنه و اون‌یکی هم ٦ سالی میشه.

چرا همگی شغل رانندگی را انتخاب کردید؟

ناچاریه دیگه؛ پسرا درس نخوندن، به اجبار راننده شدن.

پس الان خرج و مخارج خانواده با درآمد تاکسیرانی شما و فرزندانتون تأمین می‌شود؟

نه، پسرام ازدواج کردن و زندگیشون جداست، اونا به ما خرجی نمیدن، نه. فقط خودم کار می‌کنم، من صبح‌ها روزی یکی دو دور می‌زنم خرجی خونمو خودم میارم، آقامون هم مریضه و خوابیده.

دو دور صبح‌ها رانندگی، خرج یک زندگی را می‌رساند؟

می‌گذرونیم دیگه، چیکار کنیم.

چند‌سال هست که رانندگی و از این راه کسب درآمد می‌کنید؟

هشت‌سال است که رانندگی می‌کنم، اما دو‌ساله که رانندگی شغلم شده.

خانم صبوری نگران نیستید که همین بیماری‌ها و مشکلاتی که به خاطر رانندگی گریبانگیر همسرتان شده، به سراغ شما هم بیاید؟

چرا نگران که هستم اما چه میشه کرد، از کجا بیاریم زندگانی را بچرخونیم.

چه حسی دارید از این‌که مجبور هستید به‌عنوان یک زن برای چرخاندن یک زندگی مسافرکشی ‌کنید؟

سخته، خیلی سخته؛ اما مجبورم. کلا کار سخت و مشکل‌سازی هست. من می‌دونم که رانندگی عوارض داره، پادرد و کمردرد داره، ولی دیگه چاره‌ای نیست.

از سختی‌های رانندگی بگویید.

مشکل که زیاد هست، مثلا من صبح ساعت ٧ میرم و ساعت یک بعدازظهر میام خونه. هرچی هم که درمیارم یا جریمه دوربین هست یا موتوری میاد بهم میزنه و من باید خسارت بدم. مشکلات خیلی زیاد شده و من اصلا راضی نیستم. از طرفی هم رسیدگی به خونه و خانواده سخت‌تر شده، حضورم برای خانواده کمرنگ‌تر شده. مخصوصا که همسرم هم چون بیمار است خیلی به من احتیاج دارد. اطرافیان و اقوام هم خبر ندارن و نگفتم که رانندگی می‌کنم. اما بالاخره خیلی از آشناها هم می‌بینند دیگه.

چه اتفاقاتی در طول روز و در حین رانندگی براتون میفتد؟

یکیش همین تصادف چند روز پیش، یک موتوری به ماشین من زد و مجبور شدم ٢٠٠‌هزار تومن خسارت بپردازم که اون موقع حالم اصلا خوب نبود، اما امروز که توانستم کمی کار کنم و پول دربیارم حالم خوبه. سخت است اما ناچاریم بگذرونیم دیگه.

منبع: الهام علمشاهی- شهروند

نظر شما